سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

سمبولیسم ادبی


سمبولیسم ادبی

سمبولیسم پیوسته از قلمرو نقد گریزان است و ماهرانه خود را از تشریح و توصیف نجات می‌دهد گروهی در آن تصوف می‌بینند و اثری از عرفان شرق و غرب، عده‌ای آن را راهی برای ایجاد زبانی …

سمبولیسم پیوسته از قلمرو نقد گریزان است و ماهرانه خود را از تشریح و توصیف نجات می‌دهد گروهی در آن تصوف می‌بینند و اثری از عرفان شرق و غرب، عده‌ای آن را راهی برای ایجاد زبانی تازه در شعر و بالاخره بعضی آن ‌را کوششی برای گرفتن وسیله بیان از هنر‌های دیگر می‌دانند، چنانکه اغلب سمبولیست‌ها از اینکه می‌توانند با موسیقی رقابت کنند، بر خود می‌بالند. با وجود این شاعران و نویسندگان سمبولیست مشخصاتی دارند که به سادگی قابل تشخیص است.

در حوالی سال ۱۸۸۰ عده‌ای از شاعران جوان و در حالی که وابسته جریان پارناسین( شعار هنر برای هنر) بودند، قدم از چارچوب خشک و بی‌روح این نوع شعر، فراتر گذاشتند. اینان با حساسیت تازه‌ای هم بر ضد اشعار خشن پارناسین و هم بر ضد قاطعیت پوزیتیویسم و ادبیات رئالیستی و ناتورالیستی عصیان کردند. آنها قصد گرویدن به احساسات تند و تیز تغزل فوق‌العاده رمانتیسم را نداشتند، بلکه عصیانشان رنگ تازه‌ای داشت و آنچه می‌گفتند عمیق‌تر و پیچیده‌تر بود. پوزیتیویسم تصور می‌کرد توانسته به خوبی دنیا را توصیف و تصویر کند و درباره آن قضاوت نماید. اما این حساب ساده، شاعران جوان را قانع نمی‌کرد. آنان همه جا را پر از معما و اسرار و اضطراب می‌دیدند. با آنکه مکتب ادبی ناتورالیسم بر عرصه رمان و تئاتر فرمانروایی می‌کرد عصیان این شاعران سدی در مقابل آن به وجود آورد و با آنکه نتوانست آن را از پیشرفت باز دارد ولی حدودی برای آن ایجاد کرد. پوزیتیویسم فقط به واقعیت متکی بود اما مجلات و فیلسوفان جدید از واقعیت روگردان بودند و حتی آن را انکار می‌کردند و مدعی بودند واقعیت حال یا گذشته و بیان آن کار نفرت‌آوری است. نخستین پیام‌آور این عصیان فکری «شارل بودلر» بود که از طرفداران هنر برای هنر شمرده می‌شد و با دیوان اشعار خود تحت عنوان «گل‌های شر» دنیای شعر را تکان داد و بنای مکتب جدید را گذاشت و یک نسل شعر و ادب که در خلال ۱۸۵۷ تا ۱۸۸۰ می‌‌زیست او را پیشوای مسلم خود شمرد. در نظر بودلر دنیا جنگلی است مالامال از علائم و اشارات. حقیقت از چشم مردم عادی پنهان است و فقط شاعر با قدرت ادراکی که دارد به وسیله تفسیر و تعبیر این علائم می تواند آنها را احساس کند. عوالم جداگانه‌ای روی حواس ما تأثیر می‌گذارد که شاعر باید آنها را کشف کند و برای بیان مطالب خود به زبان جدیدتری(زبان رمز) از آنها استفاده کند. البته بودلر استفاده از این زبان سمبولیک را اساس کار خود قرار نداد،اما چند نمونه جدید از خود به جا گذاشت که مقدمه‌ای برای اشعار سمبولیک به شمار می‌رود.

پیشوایان سمبولیسم ادبی

پل ورلن در عین حال که ولگرد بود، شاعر به تمام معنا و بزرگی بود. او با ضعف اراده، نابودی تدریجی خود را تماشا می‌کرد. ورلن فریادهای روح خویش را که از سرنوشت خود در رنج بود، در اشعارش منعکس می‌کرد و تقریباً به نوعی از رمانتیسم بر می‌گشت. ولی با وجود این، نفس تازه‌ای به شعر فرانسه داد.

آرتور رمبو تا نوزده سالگی شاهکار‌های خود را به وجود آورد و از شاعری دست کشید از سرزمین‌های عجیب، از شهوات و معجزات، ازگل‌های پر جلال و جبروت بحث می‌کرد و نبوغ شعری فوق‌العاده‌ای داشت«... در اشعار او کلمات به صورت‌های تازه‌ای با هم ترکیب می‌شوند و در میان نوری فسفری غوطه می‌خورند». مثلاً شعر زیبا و مفصل «قایق مست» را زمانی سرود که اصلاً دریا را ندیده بود.

استفان‌مالارمه که عمر خود را صرف پیدا کردن صورت تازه‌ای در شعر کرد و مدعی بود که می‌خواهد شعر را از قید همه چیز‌هایی که شاعرانه نیستند، آزاد کند و به حس و فکر و حالت روحی انسان و به تصویر طبیعت پابند نبود و به شکل شعری معمول نیز توجهی نمی‌کرد. در نظر او فقط «کلمه» ارزش داشت. هنر شاعر این بود که شعر را از ترکیب کلمات، شاعرانه و سحرآمیز بسازد. در اشعار مالارمه نه شادی وجود داشت و نه غم، نه کینه دیده می‌شد و نه عشق، خلاصه هیچ حس بشری وجود نداشت.

این سه شاعر با آثار خود زمینه را برای ظهور سمبولیسم مهیا ساختند . البته سبک آنها مثل هم نبود و هرکدام مشخصات خاص خود را داشتند.