جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

سخنرانی حضرت زینب درکاخ یزید


سخنرانی حضرت زینب درکاخ یزید

حمد و سپاس خدای را که پروردگار جهانیان است و درود خداوند بر حضرت محمد (ص) و تمامی خاندانش …
ای یزید، پنداشتی این که راه های آسمان و زمین را بر ما بستی و ما را به سان اسیران به این سو …

حمد و سپاس خدای را که پروردگار جهانیان است و درود خداوند بر حضرت محمد (ص) و تمامی خاندانش …

ای یزید، پنداشتی این که راه های آسمان و زمین را بر ما بستی و ما را به سان اسیران به این سو و آن سو راندی، گمان می کنی که نشانگر خواری ما نزد خدا و عزت وبزرگی تو نزد اوست؟! …

آیا این از عدالت است که زنان و کنیزان تو در پرده باشند و دختران رسول خدا(صل الله علیه و آله و سلم) اسیر و آواره؟ حجاب آنان را بِدَری و روی آنان را بگشایی! دشمنان، آنان را از شهری به شهری ببرند و روستایی و شهری بدان ها چشم بدوزند و از نزدیک و دور و پست وشریف به تماشایشان بایستند؛ در حالی که نه از مردانشان سرپرستی مانده و نه از یاورانشان مددکاری!

تو برلب و دندان سید جوانان بهشت چوب می زنی … و پدران خود را مورد خطاب قرار می دهی. قطعا به زودی به جایگاه آنان وارد خواهی شد و آنگاه آرزو خواهی کرد که ای کاش دستت شل و زبانت لال می شد و چنین سخنی را نمی گفتی و چنین عملی را نمی کردی … به خدا پوست خودت را دریدی و گوشت خودت را کندی و با همین گناه بر رسول وارد می شوی ؛ روزی که خداوند پراکندگی آنان را به جمع تبدیل می کند و حق آنان را باز می ستاند.

به کجا چنین شتابان، ای یزید ! خیلی باد به دماغت انداخته ای!(فَشَمَختَ بِاَنفِک) تو خیال می کنی اینکه امروز ما را اسیر کرده ای و تمام انظار زمین را بر ما گرفته ای و ما، در مشت نوکر های تو هستیم، یک نعمت و موهبتی از طرف خداوند به توست؟؟ اگرچه پیشامد های روزگار مرا به سخن گفتن با تو کشانده است… به خدا قسم تو الآن در نظر من بسیار کوچک، حقیر وبسیار پست هستی و من برای تو یک ذره شخصیت قائل نیستم که تو را تحقیر یا سرزنش کنم …۴

و در انتهای سخنانش فرمود:

هر چند سرزنشت فراوان و ملامتت بسیار است اما چه کنم اشک در دیدگان حلقه زده است و آه در سینه زبانه می کشد. شگفتا! و بسی مایه شگفتی است که نجیبان حزب خدا در نبرد با حزب شیطان که آزاد شدگان فتح مکه اند کشته شوند؛ آری ، دست این دژخیمان به خون ما رنگین و دهانشان از پاره گوشت های ما آکنده است. و این پیکرهای پاک و پاکیزه ماست که پی در پی طعمه گرگ های درنده می شود و در زیر چنگال بچه کفتار ها ( ی بنی امیه) به خاک وخون کشیده می شود.

ای یزید اگر گمان می کنی که با کشتن و اسیر کردن ما سودی بُردی، به زودی خواهی دید آنچه سود می پنداشتی چیزی جز زیان نیست. اگر اکنون غنیمت تو هستیم به زودی غرامت تو خواهیم بود، آن هنگام که هیچ چیز جز اعمال خویش را با خود نخواهی داشت و خدایت به بندگان ستم نمی کند.

ملجا و پناه من خداست و شکوه گاه من خداست. به خدا سوگند که ریشه یاد ما را نمی توانی بخشکانی و وحی ما را نمی توانی بمیرانی و دوره ما را نمی توانی به سر برسانی و ننگ این حادثه را نیز نمی توانی از خود برانی.

عقلت منحرف و محدود است و ایام حکومتت کوتاه و معدود وجمعیتت پراکنده و مطرود.

روزی خواهد رسید که منادی ندا خواهد کرد: الا لَعنَه اللهِ عَلیَ القومِ الظالِمین.۵

پس از این سخنان بود که سکوتی مرگبار سراسر کاخ را فرا گرفت. یزید آثار و علائم نا خوشایندی را در چهره حاضران دید. گفت خدا بکشد پسر مرجانه را؛ من راضی به کشتن حسین(ع) نبودم

ریحانه مسعودی فر