شنبه, ۱۶ تیر, ۱۴۰۳ / 6 July, 2024
مجله ویستا

نخ واقعیت و بادبادک رویا


نخ واقعیت و بادبادک رویا

در باره سریال راستش را بگو

«راستش را بگو»‌ سریالی است که از مسائل روز صحبت می‌کند و آدم‌های زمانه خودش را به چالش می‌کشد. در دوره‌ای که سریال‌ها در دایره تنگ سوژه‌های ثابت دست و پا می‌زند، ساخت چنین اثری را باید به فال نیک گرفت.

در این سریال با شخصیت‌هایی طرفیم که وارد جامعه شده‌اند و در جهت اصلاح رفتار و باورهای مردم کوچه و خیابان گام برمی‌دارند.

سریالی که تا این حد به رخدادهای اجتماعی نزدیک می‌شود، مسلما باید لحن واقعگرایی داشته باشد. این درست که جزییات قصه و شخصیت‌ها و اتفاقات زاییده تخیل نویسنده است، اما همه اینها باید نسبتی هر چند ضعیف با واقعیت داشته باشد.

به عنوان مثال وقتی در یک سریال صحبت از خبرنگار و مطبوعات و بخش خبری تلویزیون به میان می‌آید، بیننده دیده‌ها و شنیده‌هایش را در کنار ادعای دنیای نمایشی سریال می‌گذارد و دست به مقایسه می‌زند.

در این سریال می‌بینیم که خبرنگاران روزنامه‌ها و گزارشگران بخش خبری۲۰:۳۰ برای تهیه گزارش و مصاحبه از گروه خانه همدلان دست و پا می‌زنند و گاه به جایی نمی‌رسند.

اولین سوالی که در ذهن زنده می‌شود این است که اصلا این اتفاق چقدر ارزش خبری دارد و دانستن​اش برای چند نفر از مخاطبان جالب و جذاب است؟ تصاویر چند قسمت پیش سریال حاکی از این بود که این مساله بازتاب خبری وسیعی داشته و در مقابل اعضای گروه تصمیم گرفته‌اند رسانه‌ها را تحریم کنند و تن به مصاحبه ندهند.

احتمالا به این دلیل که روزنامه‌ها را مانعی در برابر تلاش‌های سازنده‌شان می‌بینند. این موضع‌گیری بی‌انصافانه در برابر اطلاع‌رسانی مطبوعات چه هدفی را می‌خواهد دنبال کند؟‌

از طرف دیگر سریال نشان می‌دهد که دانشجویان در ایستگاه‌های مترو و جاهای دیگر به مردم مشاوره می‌دهند و مشکلاتشان را حل می‌کنند.

فعلا به این مساله کار نداریم که چطور مردم گریزان از مشاوره با آغوش باز پذیرای گفته‌های اعضای این گروه می‌شوند. سوال اصلی اینجاست که آیا دانشجویان رشته جامعه‌شناسی یک دانشگاه این توانایی و تخصص را دارند که به مردم راهکار ارائه دهند؟‌ در جامعه خودمان بر اساس قوانین و ضوابط، افرادی اجازه تاسیس مرکز مشاوره را دارند که حداقل مدرک کارشناسی ارشد و چند توانایی دیگر را داشته باشند.‌

این ضابطه اصولی به این خاطر وضع شده که مردم بتوانند از مشاوره‌های علمی و کارشناسی بهره‌مند شوند و بر اساس آن تصمیم‌های درست بگیرند؛ اما آنچه که در سریال می‌بینیم ترویج‌دهنده روشی متفاوت است.

دانشجویان رشته جامعه‌شناسی به خودشان اجازه می‌دهند بدون داشتن هیچ تخصصی در رشته روان‌شناسی درباره تربیت فرزند،‌ اختلافات خانوادگی، ریشه‌های نفرت از مردان و... اظهارنظر کنند و در طول روز به ۳۳۷ نفر مشاوره بدهند.

بیننده تلویزیونی در مواجهه با یک سریال واقعگرای اجتماعی انتظار دارد که ماجراهایی ملموس و باورپذیر را دنبال کند. اثری که می‌خواهد بر اهمیت «گفت‌وگودرمانی» در جامعه تاکید کند باید اجزای دیگرش را به گونه‌ای بچیند که این محور معنایی بدرستی شکل بگیرد.

نظریه‌پردازان ادبیات واقعیت را همچون نخی می‌دانند که مولف آن را به بادبادک رویا وصل کرده است. گاهی بادبادک رویا آنقدر به آسمان‌های دور پرواز می‌کند که کنترل نخ از دست مولف خارج می‌شود. این‌که طول نخ چقدر باشد و بادبادک در چه ارتفاعی پرواز کند معمایی است که باید توسط کارگردان و فیلمنامه‌نویس اثر حل شود.

احسان رحیم‌زاده