جمعه, ۱ فروردین, ۱۴۰۴ / 21 March, 2025
دین و دولت از نگاه امام خمینی ره

نویسنده پس از ذکر تاریخچهای ناقص از رابطه دین و دولت در نگاه فقهای شیعه، دیدگاه امام خمینی را در تأسیس حکومت دینی مطرح میکند. از نظر وی امام خمینی در تأسیس حکومت دینی بر عنصر مصحلت و زمان و مکان تأکید بلیغ داشتند و مصالح حکومت را بر همه چیز مقدم میدانستند. نویسنده تفسیری از این مطلب دارد که به تقدمبخشیدن اقتضائات دنیای مدرن بر احکام شرع میانجامد.
● مقدمه
فقیهان شیعه، حاکمان پس از عصر غیبت را غاصب دانسته زیرا زعامت و ولایت را در انحصار امام معصوم میدانستند و از دیگر سو چون در انتظار ظهور قائم آل محمد(عج) به سر میبردند، لهذا حکومتها را دولتی مستعجل میپنداشتند. بنابراین منطقاً هم از حیث نظری و هم از حیث عملی، دخالت در حکومت را نوعی تعیین تکلیف برای امام معصوم میدانستند و در نتیجه فقیهان شیعه کتابی در باب « احکام السلطانیه» و « فقه الدوله» و یا « کتاب الاماره» ننگاشتند وغالباً از ساحت سیاست دوری گزیدند و بلکه خدمت در دربار سلاطین و همکاری با آنان را از « مکاسب محرمه» دانستند. جز اینکه مرحوم سید مرتضی رسالهای در جواز همکاری با سلاطین با عنوان رساله فی العمل مع السلاطین تدوین کرد.
با این وصف، دولتی مبتنی بر دین و یا حاکمیت دینی تشکیل نیافت، البته حکومتهایی که داعیه دینی بر اساس مذهب اثنیعشری داشتند و پس [ ظاهراً پیش] از صفویه به وجود آمدند به نحو معدودی چون آلبویه و سربداران وجود داشته است. ولی حاکمیتی دینی، به گونهای فراگیر، تا دوران صفویه به وجود نیامد و فقهای شیعه در تاریخ پیش از صفویه تجربهای در تشکیل دولت دینی نداشتند. اندیشه ولایت فقیه به شکل یک اندیشه سیاسی و حکومتی پس از حکومت شیعی صفویه رونق یافت. بر این اساس که حکومت صفوی میبایست از حیث وجه دینی توجیه میشد و مشروعیت خود را باز مییافت؛ چرا که از نظر اصولی و مبنایی حاکمیت در انحصار امامان معصوم است، ولی در زمان غیبت، فقها به عنوان نایبان عام امامان تلقی میشوند و رابطه فقیه با امام یک رابطه نیابت است و با مردم رابطه ولایت. به تدریج حل این غامض از راه ولایت فقیهان به عنوان نایب امام زمان(عج) در ادبیات فقهی شیعه راه یافت. محقق کرکی که شیخ الاسلام شاه طهماسب مینامندش، شأن فقیهان را در زمان غیبت چنین بیان میکند: فقهای امامیه، همگی برآنند که فقیه عادل، امین و جامع شرایط فتوا، که از او به مجتهد در احکام شریعت تعبیر میشود، در زمان غیبت در جمیع مسائل نایب ائمه میباشند.
بنا به روایت روضات الجنات، شاه طهماسب در جواب کرکی چنین نگاشت: تو برای سلطنت از من سزاوارتری زیرا تو نایب امامعلیه السلام میباشی و من از کارگزارانت بوده و در اجرای اوامر و نواهی فرمانبردار خواهم بود. ولی با این وجود ولایت فقها به عنوان یک فرع فقهی مطرح گشت آن هم در مواردی از مکاسب و یا در باب وقف و ولایت بر ایتام و هیچگاه بحث ولایت فقیه به عنوان یک نظام سیاسی و دولت دینی مطرح نبوده است.
از سیره غالب فقهای سلف چنین برمیآید که آنان برای اداره جامعه و تنظیم سیاسیات، سلاطین یا حکامی را نصب میکردهاند و شاهان مشروعیت خود را از فقیهان میگرفتهاند. ولی چنین باوری در بین فقها یکدست و یک داستان نبوده است و یا دامنه آن را چنین گسترده نمییافتند. فیالمثل مرحوم صاحب جواهر خیلی از اختیارات ولایی را قابل تفویض نمیداند و یا بین فقهای عصر قاجار، شیخ مرتضی انصاری و میرزای شیرازی که از لحاظ علمی صاحب نام بودند و هر یک در زمان خود مرجع فراگیر گشتند، ولی قائل به توسعه قدرت فقها نبودند. شک نیست که امام خمینیقدس سره به عنوان معمار اندیشه حکومت دینی، مبنا را ولایت فقیه قرار میدهد و بر این اساس، دولت دینی را بنا مینهد ومنهای ولایت فقیه حکومت دینی را مشروع یا ممکن نمیداند. دکترین ولایت فقیه حاکی از این عقیده است که حکومت دینی بهترین شکل حکومت است، چرا که فقه به معنای واقعی کلمه دربرگیرنده تمام قوانین است که یک جامعه مطلوب به آن نیازمند است.
چنین به نظر میرسد که اگر امام خمینی در سالهای پیش از پیروزی انقلاب اسلامی بر این باور بودند که با فقه رایج - به اصطلاح فقه جواهری - میتوان دولتی را دینی ساخت و جامعهای را بر اساس احکام اولیه اسلام اداره کرد، ولی پس از پیروزی انقلاب، به ویژه سالهای جنگ، بر این باور نشستند که با پیش انداختن احکام اولیه بر احکام حکومتی، جامعه و دولت دینی نخواهد شد. طبیعی مینمود که با تشکیل دولت دینی و تعارض آن با برخی احکام اولیه یک نگرانی در بین فقهای سنتی به وجود آید که ممکن است برخی از احکام فقهی تعطیل بماند. ولی امام برای بقای دولت دینی و نظام اسلامی تعطیلی برخی احکام را به طور موقت مخل به مبانی دینی نمیدید. اندیشه سیاسی ولایت مطلقه فقیه یعنی اندیشهای که قادر است بر اساس ضرورت و مصلحت، احکامی که در تعارض با دنیای مدرن است، تعطیل کرده و احکامی که احکام ثانویه در تلائم با موضوعات مدرن است، تدوین و تشریع نماید و این اجازهای است که شارع مقدس به او داده است؛ زیرا بر اساس بینش امام، ولایت فقیه در امتداد ولایت رسول اللَّه و ائمهعلیهم السلام است. ولایت مطلقه فقیه همان ولایت مطلقه رسول اللَّه است. یعنی کار ولایت فقیه نظارت بر اجرای احکام فقهی نیست؛ چنان که مرحوم نایینی میگفت، بلکه شأن او اعمال ولایت بر احکام دین است و اختیار او در اداره جامعه همان اختیار رسول اللَّه است.
توجه دادن به این مسأله که در زمانها و مکانهای مختلف، روابط اجتماعی تغییر مییابد و این تغییر را باید در اجتهاد و استنباط در نظر داشت و پیاده کرد، در نوشتههای بعضی از فقهای صدساله اخیر دیده میشود. حضرت امام به شکل قویتر و جامعتر این مسأله را بعد از انقلاب مطرح کرده و به آن توجه دادند و خودشان هم در رهبریشان و فتواهایشان آن را به کار گرفتند. از بعضی از فتاوای خودشان دست کشیدند. با وجود امام، فقه شیعه از دورانی وارد دوران دیگر و از مداری وارد مدار دیگر میشود. اگر بخواهیم اصطلاحی بر آن بیفزاییم باید گفت: پس از استقرار نظام اسلامی فقه شیعی از مدار بسته سنتی وارد مدار باز تجدد و دنیای مدرن شد.
عناصری که مرحوم امام در این تحول به کار میگیرد، عبارتند از: زمان، مکان و مصلحت؛ یعنی اگر جامعهای بخواهد بر اساس شریعت اسلامی اداره شود باید آن شریعت از حالت بسته و جزمیت خارج شود و در قالب یک اجتهاد پویا، که در آن عناصر زمان، مکان و مصلحت به کار رفته است، قرار گیرد. امام خمینی در راه این تحول بزرگ علاوه بر این که قائل به حفظ چارچوب فقه سنتی بود و به اصطلاح طریقه فقه جواهری را برای حوزهها لازم میشمرد، مصلحت نظام و تأثیر زمان و مکان را بر احکام شریعت، ضروری میدانست. این دو نوع نگاه به فقه، یکی نگاه سنتمآبانه است که نگران تعطیلی احکام اولیه شریعت است و دیگری امام، که نگاه مدرنگونه است و نگرانی تعطیلی حکومت اسلامی را دارد. در نگاه دوم اصل حکومت و دولت بر هر حکمی از احکام فرعی در صورت تزاحم تقدم دارد. امام خمینی در برابر تحولات جدید سه راه در پیش رو داشت: یا اینکه باید نسبت به رویدادهای روزگار و موضوعات جدید پشت میکرد و میگفت موضوعات باید به نفع احکام دگرگونی یابد و عالم خارج طوری ساخته شود که احکام فقهی تعطیل نگردد، به گونهای که یکی از حوزویان گفته بود: « باید تمدن را طوری بنا کرد که حتی احکام عبید و اماء نیز تعطیل نگردد»؛ راه دوم این بود که امام احکام فقهی و دستگاه شریعت را چون پارهای از فقیهان، از ساحت سیاسی و اجتماعی خارج میساخت و منحصر در احکام فردی میدانست؛ ولی امام خمینی هیچکدام از این دو راه را در شأن اسلام نمیدانست و چنین قرائتهایی از دین را قبول نداشت بلکه راه سوم را مبنای فقه و فکر خود قرار داد، یعنی تطبیق احکام دین و شریعت اسلام بر دنیای مدرن، بر مبنای دخالت عناصر مصلحت، ضرورت و دخالت زمان و مکان در فقه سیاسی اسلام.
● اشاره
نکات بسیاری در این مقاله جای تأمل و بحث فراوان دارد که به دلیل رعایت اختصار در اینجا تنها به برخی از آنها اشاره میشود:
۱) نویسنده محترم به پارهای از تغییر نظرها در اندیشه سیاسی امام خمینی در پیش و پس از انقلاب اشاره کرده و معتقد است که از نظر امام نمیتوان در دنیای مدرن احکام اولیه اسلامی را اجرا کرد و باید احکام ثانویه را بر مبنای مصلحت پیش کشید. آنگاه این رویکرد را منطبق بر فقه جواهری نیز میداند، غافل از اینکه مسأله حکومت و احکام حکومتی چیزی است غیر از فتوای فقیه. فتوا همواره کلیت دارد و ناظر به مصداق خاصی نیست، ولی حکم حکومتی ناظر به مصادیق است. تقدم احکام حکومتی بر احکام اولیه شرع ربطی به نوع نگرش فقهی ندارد، بلکه مربوط به بینشسطح بالاتری میشود که هم بر فقه ناظر است و هم بر مسأله حکومت و آن بینش را در مبانی کلامی میتوان جستوجو کرد. به بیان واضحتر از منظر کلامی است که میتوان حکمی درباره تقدم احکام حکومتی بر جمیع احکام اولیه شرعی صادر کرد، هرچند در خود فقه نیز از زبان فقها این مطلب شنیده میشود، این نشاندهنده حضور کلام در فقه است.
همچنین مسأله تحول فقه و پیشرفت آن، ربطی به تقدم یا عدم تقدم احکام حکومتی بر احکام اولیه ندارد. حکومت باشد یا نباشد، فقیه ملزم است فقه خود را دائماً تحول بخشد و در استنباط دقیقتر و صحیحتر احکام شرعی رو به پیشرفت باشد. به بیان دیگر فقیه باید دائماً در تصحیح شیوه استنباط خود از کتاب و سنت تلاش کند تا بتواند حکم موضوعات متغیر و متحول را متناسب با شرایط زمان و مکان به گونهای که به اهداف شریعت نزدیک گردد استنباط نماید. برای این کار علاوه بر بهکارگیری روشهای پیشرفته استنباط، باید در بُعد موضوعشناسی نیز تلاش کند و اینجاست که نقش زمان و مکان اهمیت پیدا میکند. نویسنده محترم بدون تفکیک این دو مقوله از یکدیگر، به بررسی مسأله پرداخته و احکام کلی برای تغییر صادر کرده است. همچنین مسائل حکومتی را با مسأله تغییر موضوع احکام نیز خلط کرده است.
۲) نویسنده محترم بدون توجه به اینکه « مصلحت» یاد شده در کلام امام، بر چه مبنایی تعریف میشود، آن را بر مبنای مصالح دنیای مدرن تعریف کرده است و این تفسیری است که از دیدگاه امام فرسنگها فاصله دارد. اندک آشنایی با دیدگاههای امام خمینی در رابطه با جهان مدرن، که پایگاه اصلی آن مغربزمین است، مانع از این میشود که بگوییم امام خمینی « راه سوم را مبنای فقه و فکر خود قرار داد؛ یعنی تطبیق دادن احکام دین و شریعت اسلام بر دنیای مدرن». تمام حرکت امام در راستای احیای احکام نورانی اسلام و حرکت در راستای تحقق بخشیدن اهداف دین و سنت نبوی بود. این اهداف در تعارض آشکار با اهداف دنیای مدرن است. یکی دانستن اینها یا از نشناختن دین ناشی میشود یا از نشناختن دنیای مدرن.
اگر نویسنده محترم توجه میداشت که مدرنیته و تجدد مساوی است با نفی حاکمیت ماورای طبیعت بر بشر که به معنای نفی دین، دست کم در زندگی جمعی، است، مساوی با خوداتکایی عقل بشر و نفی اتکا به هر منبع غیربشری مانند کتابهای مقدس است، مساوی با ... آنگاه چنین بیباک به امام نسبت نمیداد که فقه شیعه را با دنیای مدرن و تجدد سازگار کردند.
۳) اینکه میگویند امام خمینی فقه شیعه را از دورانی وارد دورانی دیگر کرد و « پس از استقرار نظام اسلامی فقه شیعه از مدار بسته سنتی وارد مدار باز تجدد و دنیای مدرن شد»، علاوه بر اشکالات یادشده در بالا، از نشناختن مرز میان فقه، حکومت، حقوق و چگونگی تحققبخشیدن به فقه در عینیت جامعه میشود. اگر موضوعات مبتلابه در جامعه دست حکومتگران را در اجرای پارهای احکام شرع میبندد و برای استمرار حکومت اسلامی لازم میآید که موقتاً حکم به تعطیل برخی احکام اولیه اسلام بشود، هیچ ارتباطی با وارد شدن فقه در عصری دیگر و مدرنیزاسیون فقه ندارد. امام به شدت با چنین رویکردی مخالف بودند و همواره بر فقه جواهری و سنت سلف صالح تأکید مینمودند و در عین حال تحول دائمی و پیشرفت بیوقفه فقه را در همان سنت سلف صالح جستوجو میکردند و با رویکردهایی که به سنت پشت میکنند و خواهان قرائتی تجددمآبانه از فقه هستند، به شدت مخالفت میورزیدند. نمونههای سخنان امام را در اینباره میتوان در منشور روحانیت (پیام تاریخی امام به حوزهها و روحانیت در تاریخ ۳/۱۲/۶۷) مطالعه کرد.
۴) این حکم نویسنده که: « فقیهان شیعه، حاکمان پس از عصر غیبت را غاصب دانسته... بنابراین منطقاً هم از حیث نظری و هم از حیث عملی، دخالت در حکومت را نوعی تعیین تکلیف برای امام معصوم میدانستند...» سخنی است که یا از روی عدم تحقیق بیان شده یا اغراض دیگری غیر از پژوهش علمی در کار آمده است. چگونه میتوان احکامی را که فقهای بزرگ شیعه در طول تاریخ، چه در زمان حضور امام معصومعلیه السلام چه در زمان غیبت آن بزرگواران، صادر کردهاند و به نوعی در مسائل سیاسی و حکومتی دخالت کردهاند، نادیده گرفت. عملکرد نواب ائمه در سراسر بلاد اسلامی، بویژه از زمان امام هفتم به بعد، همچنین نوشتههای دانشمندان بزرگی همچون شیخ مفید، گواهی صادق بر این است که فقیهان بزرگ شیعه در اندیشه حکومت بودهاند، منتهی ابزار و امکان تشکیل حکومت صالح را نیافتهاند. شیخ مفید در المقنعه مینویسد که اقامه حدود در اختیار سلطان اسلام است که از طرف خداوند نصب شده باشد و این سلطان امامان معصومعلیه السلام هستند یا هرکس که از طرف آنها نصب شده باشد و این کار به فقیهان شیعه سپرده شده است...(۱)
محمدتقی فاضل میبدی
(۱)سلسلة مؤلفات الشیخ المفید، ج ۱۴، المقنعه، ص ۸۱۰
در اینجا شیخ مفید مینویسد: « فامّا اقامة الحدود فهو الی سلطان الاسلام المنصوب من قبل اللَّه و هم ائمة الهدی من آل محمدعلیهم السلام، و من نصبوه لذالک من الأمراء والحکّام، و قد فوّضوا النظر فیه الی فقهاء شیعتهم مع الامکان... . و من لم یصلح للولایه علی الناس لجهل بالاحکام أو عجز عن القیام بما یستند الیه من أمور الناس، فلا یحل له التعرض لذالک او التکلّف له، فان تکلفه فهو عاص غیرمأذون له فیه من جهة صاحب الأمر الذی الیه الولایات.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست