سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

آفریقای پس از بوش


آفریقای پس از بوش

قاره سیاه قاره ای است بسیار ثروتمند که اکثر مردمان آن در فقر و فاقه بسر می برند چه بسیار مردمانی که در برهه ای خاص در این دیار ساکن شدند و پس از مدتی ثروت قابل توجهی را به سرزمین مادری خود برده اند و اقتصاد کشور متروپل را سامان دادند

قاره سیاه قاره ای است بسیار ثروتمند که اکثر مردمان آن در فقر و فاقه بسر می برند چه بسیار مردمانی که در برهه ای خاص در این دیار ساکن شدند و پس از مدتی ثروت قابل توجهی را به سرزمین مادری خود برده اند و اقتصاد کشور متروپل را سامان دادند. آفریقا به صورت سنتی هماره گرفتار مسائل درونی خود بوده و کمتر از مسائل و تحولات بین المللی تاثیر می پذیرد. جنگ منازعات و کشمکشهای داخلی همواره گریبانگیر دائمی مردمان سیاه پوست این قاره بوده و می باشد. ریشه بحران ها و تنش ها عموما داخلی نبوده و غالبا منشا خارجی داشته که به فراخور زمان هر کشور بنا به منافع خویش (هلند انگلیس فرانسه اسپانیا و آمریکا) به کشمکش ها دامن می زنند. نمونه آن را می توان جنگ شورشیان با دولت کنگوی دموکراتیک نسل کشی در رواندا و بروندی دارفورسودان اریتره و... که تعداد کل کشته شدگان این نزاع ها از مجموع تلفات جنگ جهانی اول بیشتر بوده نام برد. در هزاره سوم میلادی نیز جاذبه و منابع معدنی نهفته خاصه انرژی های فسیلی در دل نخستین مهد بشری قدرتهای فرا منطقه ای را علاقمند به حضور نفوذ و بهره گیری از امکانات بالقوه این قاره نموده است لذا در راهبردهای خویش جایگاهی ویژه به قاره سیاه جهت اجرای سیاستهای خود اختصاص می دهند. تاریخ شکل گیری روابط دولت آمریکا با ساکنین آفریقا به زمان کشف قاره آمریکا بوسیله کریستف کلمب و حضور میسیونرهای مذهبی برمی گردد که با گذر زمان بتدریج مراودات به بخشهای دیگر نیز تسری یافت . با پایان یافتن جنگ جهانی دوم و ایجاد بلوک شرق و غرب و رقابتهای ایدئولوژیک میان دو قدرت سیاسی مهم وقت دامنه صف بندی های سیاسی خود در این منطقه را تابعی از شرایط و موقعیت زمانی استوار کردند که تا هنگامه فروپاشی بلوک شرق این رویه تقریبا حاکم بود ولی پس از آن با حرکت نظام بین الملل به سمت نظام نوین جهانی رهبران و سیاستمداران در صدد پیاده سازی دیدگاه های خود در آفریقا و انتقال ارزش ها و مفاهیم آمریکایی شدند با روی کار آمدن بیل کلینتون و با سفر دوازده روزه وی در بهار ۱۳۷۷ (طولانی ترین سفر یک رهبر آمریکایی به آفریقا) و مبنا قرار دادن گسترش دموکراسی و توسعه اقتصادی تداوم حضور آمریکا از گونه اقتدار سیاسی ـ نظامی به اقتصادی تغییر رویه داد. به عنوان مثال با استفاده از نهادهای منطقه ای و بین المللی همچون بانک جهانی و صندوق بین المللی پول که از ابزارهای قدرتمند و تحت سلطه خود آمریکا است اولویت های کشورهای آفریقایی را در جهت نظر خویش هدایت کرد. هر چند حضور نیروهای نظامی در بحران دارفور و حمله به پایگاه های القاعده در سومالی را نباید از یاد برد. رویدادهای ۲۰ شهریور (۱۱ سپتامبر) و چرخش نگاههای بین المللی و اولویت قائل شدن به مسائل نظامی و امنیتی نزد جورج بوش و جمهوریخواهان حاضر در کاخ سفید تغییر رویکرد را نیز شامل حال کشورهای قاره سیاه نمود. تلاش برای سلطه امنیتی بر منطقه و ایجاد پایگاه نظامی به نام « افریکوم » با همکاری ارتش کشورهای آفریقایی به بهانه مبارزه با تروریسم و قاچاق نشان دهنده علاقمندی عمیق رهبران پنتاگون به نفوذ در روند تصمیم گیری های امنیتی در آفریقا بود. بوش سیاست سلطه جویانه خود را در پوشش سه ستون کلیدی در آفریقا دنبال کرد : کمک به برقراری صلح و امنیت فراگیر نمودن و ارتقا سطح سلامت و بهداشت کمک به توسعه اقتصادی و ترویج تجارت آزاد. طرحی شبیه طرح مارشال برای دولت های آفریقایی .

استقبال افکار عمومی این قاره از روی کار آمدن یک دورگه سیاه در راس هرم تصمیم گیری خاصه مردم کنیا را امیدوار به تغییر رویکرد آمریکا نسبت به این قاره ساخت هر چند بنا بر شواهد و قرائن موجود قاره آفریقا در صدر اولویتهای سیاست خارجی آمریکا قرار ندارد اما با توجه به فضای رقابتی حاکم میان مستعمرین سابق (فرانسه انگلستان هلند و...) و وجود بازار مستعد برای حضور چینی ها نسبت به آن بی تفاوت نمی تواند باشد. با توجه به بحرانهای موجود در اکثر کشورها که نشات گرفته از حاکمیت قبیله ای (بحران هویت ) ساختگی بودن مرزها بر طبق الگوی منفعتی کشورهای قدرتمند و در نتیجه عدم مشروعیت و مقبولیت دولتمردان و دولتها نزد مردمان آن دیار است این وضعیت عدم امنیت و بی ثباتی دول مزبور را بدنبال داشته که خود بر سیاستگذاریهای مرتبط با این قاره بر دیدگاههای تصمیم گیران و تصمیم سازان آمریکایی تاثیر نهاده است . در پایان تعقیب اهداف زیر بوسیله دولتمردان آمریکایی فارغ از وابستگی جناحی تصور می شود :

۱) پس از خاورمیانه آمریکای شمالی و روسیه آفریقا چهارمین منطقه عمده تولید نفت دنیا را تشکیل می دهد (بدون احتساب دیگر منابع خام و معدنی ) که فاصله اندک جغرافیایی مشوق سردمداران آمریکا برای افزایش کنترل بر سوخت فسیلی و کاهش وابستگی به دیگر نقاط تنش زای جهان و صاحب این ماده زیر زمینی می باشد.

۲) توسعه نفوذ خود بر بازار به خصوص با روند پرشتاب حضور چینی ها (۱ ۴ جمعیت جهان در این نقطه ساکن هستند).

۳) تشدید مبارزه با نهضتهای آزادیبخش با توجه به حوادث ۲۰ شهریور .

۴) حفظ و گسترش سلطه خود و خلع سلاح رقبای سنتی خویش باتوجه به موقعیت ژئوپلیتیکی آفریقا .

۵) توسعه دموکراسی هدایت شده با هدف ترویج ارزش ها و فرهنگ آمریکایی .

ابراهیم رحمانی



همچنین مشاهده کنید