پنجشنبه, ۲۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 13 February, 2025
علم بومی و مسئله محوری گامی در جهت تحقق مرجعیت علمی
![علم بومی و مسئله محوری گامی در جهت تحقق مرجعیت علمی](/web/imgs/16/139/v4v5h1.jpeg)
هدف این مقاله، تبیین مفهوم علم بومی، مسئلهمحوری، بررسی زوایای آن و ارائه برخی راهکارهای اساسی به منظور تحقق این مهم به عنوان عاملی مؤثر در جهت دستیابی به مرجعیت علمی است. در این مقاله، ابتدا به تبیین مفهوم علم بومی از دو دیدگاه پوزیتیویستی و تفهمی پرداخته و تعاریف مختلف این مفهوم، مورد بررسی قرار میگیرند. در ادامه، ضرورت بحث مسئلهمحوری و تولید علم بومی تشریح شده و در پایان نیز مختصراً به دو راهکار مهم برای دستیابی به علم بومی، اشاره میشود که عبارتند از:
۱) تحول در نظام و سیستم آموزشی و پژوهشی
۲) تغییر در نوع و شیوه تفکر جامعه علمی کشور
این مقاله با روش تحقیق کتابخانهای و نیز مصاحبه با برخی اساتید فن نگاشته شده و امید است که در جهت رشد و ارتقای علمی کشور، مفید واقع شود.
برای ورود به بحث مورد نظر، لازم است دیدگاههای مختلف موجود درباره حقیقت و هویت علم (و امکان بومی شدن علوم) مرور شوند. در این زمینه، دو دیدگاه اساسی ذیل وجود دارد:
۱) دیدگاههای پوزیتیویستی: در این دیدگاه، گزارههای هنجاری نمیتوانند گزارههای علمی باشند. به همین دلیل، این دیدگاه گرچه نسبت به ضرورت بومی شدن علم که گزارهای هنجاری است، موضعی منفی ندارد، اما موضعی ایجابی نیز نمیتواند داشته باشد. دانشمند پوزیتیویست از آن جهت که انسانی است، دارای انگیزهها و اهداف مربوط به خود، به طور طبیعی دانش خویش را که آن را علمی ابزاری میداند، متناسب با ذائقه و گرایشهای خود برمیگزیند. به همین دلیل، هنگام مواجهه با علوم مختلف، به طور طبیعی رفتاری یکسان با آنها نمیکند بلکه دانشهایی را برمیگزیند که نیازهای فردی یا اجتماعی او را تأمین میکنند. در منظر دینی، گزارههای علمی به گزارههای آزمونپذیر، محدود و مقید نمیشوند و گزارههای هنجاری را نیز در بر میگیرند. در این دیدگاه، توصیههایی که درباره گزینش علومی خاص مطرح میشود، خود توصیههایی علمی هستند و بر همین اساس نیز برخی دانشها به عنوان دانشهای واجب که تعلیم و تعلم آنها وجوب کفایی و یا عینی دارند، معرفی شده و برخی دیگر، دانشهای حرام نامیده میشوند، مانند نجوم یا سحر و کهانت در برخی از حالات و شرایط.
۲) نگاه تفهمی: در نگاه تفهمی، بومی شدن در حوزه علوم انسانی از اهمیتی مضاعف برخوردار است. در نگاه پوزیتیویستی، موضوعات انسانی هنگامی به روش علمی مطالعه میشوند که نظیر پدیدههای طبیعی مورد نظر قرار گیرند. در این نگاه، جامعه انسانی، مانند هر پدیده تجربی و طبیعی دیگر، تحت پوشش احکام عام و جهانشمول قرار دارد. بر همین اساس، نتایج علمی حاصل از مطالعه یک جامعه، تعمیمپذیر نسبت به دیگر جوامع است، اما در دیدگاه تفهمی، واقعیتهای اجتماعی، واقعیتهایی معنوی و انسانی هستند که در ظرف فهم و دریافت انسانها و بر اساس اعتبارات انسانی ایجاد میشوند و به همین دلیل، هویتی فرهنگی و تاریخی دارند و از جامعهای به جامعه دیگر و یا حتی از یک مقطع تاریخی تا مقطعی دیگر، تغییر میکنند. در نگاه پوزیتیویستی، موضوعات انسانی و اجتماعی نظیر دیگر موضوعات طبیعی، موضوعاتی ثابت و منجمد هستند و زمان و مکان و دیگر امور نسبت به آن موضوعات تأثیر قابل ملاحظهای ندارند، اما در دیدگاه تفهمی، واقعیتهای اجتماعی و انسانی از نوع اعتبارات و معانی هستند که با تغییر اعتبارات و معانی انسانی و فرهنگی، همواره میتوانند در معرض تغییر قرار گیرند. یک رفتار انسانی، از بعد فیزیکی مقدار کاری است که فرد انجام میدهد. این مقدار کار، تابعی از مسافت حرکت و جرم شیئی است که جابهجا میشود، اما همین رفتار از بعد انسانی و اجتماعی، حامل پیامی است که در شرایط مختلف دگرگون میشود. ایستادن، نشستن، رفتن و ماندن، میتواند معنای احترام، عصیان، مخالفت و اهانت داشته باشد و یا میتواند نشانه شروع، پایان، فرمان و صدها مسئله دیگر باشد.
به این ترتیب، رفتارهای انسانی در شرایط و ظرفهای مختلف، گرچه از لحاظ فیزیکی و طبیعی صورتی واحد دارند، اما از لحاظ انسانی و اجتماعی، واقعیتهایی یکسان نیستند و نمیتوانند آثاری مشابه داشته باشند. بر اساس منظر و دیدگاه تفهمی در باب علم، موضوعات علوم انسانی به دلیل شدت حساسیت، سیالیت دائمی و تغییراتی که در محیطهای مختلف پیدا میکنند، همواره موضوعاتی منحصر به فرد بوده و احکام آنها حتی اگر از لحاظ نظری تعمیمپذیر باشند، به دلیل تنوع فراوان در موضوعات خود، در عمل به سهولت و سادگی تعمیمپذیر نیستند. به همین دلیل، دانشمندانی که در این دسته از علوم تحقیق میکنند، نمیتوانند دستاوردهای دیگران را به سرعت درباره اوضاع اجتماعی و محیطی خود تعمیم دهند بلکه باید از شناختی ویژه نسبت به زاد بوم و محیط خود برخوردار باشند. این شناخت ویژه و خاص، به دلیل معنادار بودن کنشهای اجتماعی، به مقدار بسیار زیادی، نیازمند همدلی و همراهی دانشمند با کنشگران است.
دانشمند علوم انسانی، برای شناخت واقعیتهای این علوم، نمیتواند به عنوان مشاهدهکنندهای محض در خارج از ظرف دریافت و بیرون از ذهنیت کنشگران، به مطالعه بپردازد. او باید پس از دیدن ظواهر عملی، به دنیای درون کنشگران راه یافته و به منظور و مراد آنها دست پیدا کند.
برای تبیین یا توصیف بهتر مسئله، منظرهای مبتنی بر نسبیت فهم یا نسبیت حقیقت را به دو بخش ذیل میتوان تقسیم کرد:
دسته اول: دیدگاههایی که عوامل تأثیرگذار در فهم را که مانع شناخت مطابق با واقع میشوند، عواملی صرفاً طبیعی یا فیزیولوژیکی یا انسانی میدانند. دیدگاههایی که شناخت را مادی محض میدانند، به لحاظ منطقی میتوانند در این بخش قرار گیرند زیرا از نظر آنان، معرفت همواره پدیدهای مادی است که از رویارویی اوامر مادی یا ارگانیسم پیچیده مغز با واقع خارجی، پدید میآید و این پدیده مادی که امری سوم است، در همه حال غیر از امر اول یا دوم است. دیدگاههایی که با صرفنظر از مبانی ماتریالیستی، شناخت را متأثر از دادههای پیشین و ذهنیت سابق آدمی میدانند و در صورتی که این ذهنیت را مشابه کانت، امری صرفاً بشری بدانند، به همین سرنوشت مبتلا هستند. این گروه چون ذهنیت تأثیرگذار پیشین را امری مشترک بین تمامی انسانها میدانند، آگاهی و معرفتی را که از این طریق پدید میآید، مشترک بین انسانیت دانسته و عوامل محیطی و اجتماعی را بیتأثیر در حقیقت نسبی آن میدانند. از منظر این دسته، بومی شدن یا بومی بودن علم به اعتبار ساختار درونی آن، بیمعنا خواهد بود.
دسته دوم: دیدگاههایی است که عوامل فرهنگی و اجتماعی را در تکوین ساختارهای معرفت علمی دخیل میدانند. این دیدگاهها به طور طبیعی علم را دارای هویتی کاملاً فرهنگی و اجتماعی میدانند و در نتیجه بومی بودن و بومی شدن را ضرورت یا حق طبیعی ساختارهای علمی تلقی میکنند. مجموعه دیدگاههای نوکانتی نسبت به علم و همچنین منظرهای علمشناسانهای که طی قرن بیستم در مسیر گفتوگوهای فلسفه علم ایجاد میشود و به دنبال آن، نگرشهای پست مدرن که در دهههای اخیر، فضای غالب گفتوگوهای فلسفی در باب علم را پوشش میدهند، بر تأثیر عوامل فرهنگی در تاروپود سازههای علمی نظر میدهند. با ذکر این مطلب در این بخش، تلاش شد تا بر اساس دیدگاههای مختلفی که نسبت به حقیقت علم وجود دارد، در باب بومی شدن علم از لحاظ موضوع یا ساختار درونی علم، تأملی صورت گیرد.
● تعاریف مختلف از علم بومی
- «مراد از بومی شدن علم به اعتبار موضوع و متعلق دانش، این است که علم به مسائل زیستمحیطی، تاریخی و جغرافیایی محیطی خود بپردازد. سازمانها و نهادهای علمی بر این اساس در صورتی بومی هستند که اولاً: نسبت به موضوعات پیرامونی خود بیتوجه نباشند و ثانیاً: در پرداختن به موضوعات مختلف، اولویتها را بر اساس مسائل، نیازها و احتیاجات گوناگون، رعایت کنند.
بومی شدن علم از لحاظ اعتبار عالم و به بیان دقیقتر، از لحاظ ساختار درونی علم، به این معناست که ساختار علم و معرفت بر حسب شرایط فرهنگی و یا اجتماعی گوناگون، رنگها و صورتهای متنوعی داشته باشد.»
- «بومی شدن علم به معنای نهادینه شدن نگرش علمی در فرهنگ یک جامعه است ... بومی کردن این نیست که علمی مخصوص ایران به وجود آوریم بلکه این است که با توجه به شرایطمان ببینیم در چه زمینههایی باید کار کنیم. مفهوم علم در سراسر دنیا و در تمامی فرهنگها، یکی است اما کاربردهای آن باید متناسب با شرایطمان باشد.»
- «غرض از بومیسازی، طرد علم موجود نیست بلکه هدف این است که با تدابیر و تغییراتی، علم را متناسب با فرهنگ و نیازهای بومی کنیم... مفاهیم، فرضیات و مبانی غربی باید تصحیح، تعدیل و با عناصر بومی مناسب ترکیب شوند. به این ترتیب، بومیسازی دعوت به جهانی کردن و استقلال علم خواهد بود. نفی استعمار و نژاد مرکزی غالب بر غرب بعد از دوره استعمار و نفی انحصار با آوردن نگاهها و مفاهیم غیرتحصیلی و تجربی، از عناصری است که در بومیسازی علم مدنظر است.»
- «مفهوم بومی کردن علوم، شکلگیری علوم در فضایی فرهنگی و تاریخی خاص است به نحوی که مسائل مطرح در آن، ناظر به نیازها و معضلاتی باشد که پاسخ و رفع آنها، دغدغه خاطر نظریهپردازان و مدیران جامعه اسلامی باشد.»
- «اصولاً در برابر جهان پیشرفته غرب، کشورهای دیگر به طور مشترک دارای احساسی مشترک هستند به این معنا که علوم وارداتی چندان با فضای فرهنگی و نیازهای آنها سازگار نبوده و یا حداقل به طور کامل سازگار نیست. بنابراین، میتوان بومیسازی علوم را به معنای ایجاد سازگاری فرضیهها، نظریهها و کاربرد آنها با فرهنگهای گوناگون و نیازهای خاص دانست.»
- هنگامی که بحث بومی شدن را مطرح میکنیم هدف ما این است که مسائل و تئوریها بومی شوند. یعنی اگر علمی را از خارج از کشور وارد کنیم تا مسئلهای بومی را حل کنیم، این علم بومی نیست.»
نقطه اشتراک تمامی تعاریف ارائه شده، این موضوع است که «علم بومی، هرگز به معنای بیتوجهی یا حتی کمتوجهی به دستاوردهای بشری نیست بلکه استفاده از دستاوردهای بشری، با کنار زدن عناصر پنهان و آشکار فرهنگی و ارزشی حاکم بر آن و گزینش آن دسته از مقولات قابل دفاع، معتبر و قابل استفاده در فرهنگ خودی و جایگزین کردن یا افزودن مبانی معرفتی، ارزشی و فرهنگی اسلامی به آن، کاملاً امکانپذیرو معقول است.»
بنابراین:
۱) شناخت مسائل جامعه، نقشی مهم در بومی شدن علم دارد.
۲) تطبیق راهحلها با فرهنگ، تأثیر بسزایی در نقشآفرینی علم در جامعه موردنظر خواهد داشت.
نتیجه اینکه ما با دو طرز تفکر نسبت به کیفیت استفاده از علم مخالفیم:
۱) به نحوی افراطی، هرگونه دستاورد علمی بشر را استفادهناپذیر و مطرود تلقی کنیم زیرا در دیگر فرهنگها و جوامع پدید آمده و رشد یافتهاند و لازم بدانیم که تمامی اصول و ارکان آن مورد بررسی و دگرگونی قرار گیرد و هیچ ارزشی برای دستاوردهای علوم تجربی قائل نشویم.
۲) جانب تفریط را در پذیرش علوم از دیگر جوامع و فرهنگها پیشه کرده بدون ذرهای تغییر، در جهت سازگاری علوم با ارزشها و فرهنگ جامعه خود، اقدام به سرسپاری به آنها کنیم.
۳) استفاده از علوم و دستاوردهای بشری پس از قرار دادن آنها در محک ارزیابی فرهنگی و ارزشی و تولید علومی جدید، سازگار با مبانی معرفتی و ارزشی و خاستگاه اجتماعی فرهنگ خودی.
● ضرورت مسئلهمحوری و تولید علم بومی
حال، با توجه به فراوانی توسعه و تنوع علوم و نیز وجود دانشگاهها و مراکز علمی متعدد، سؤالهایی به ذهن متبادر میشوند، از جمله اینکه، چرا هنوز در کشوقوس حل مسائلی هستیم که از سالها قبل با آنها آشنا بوده و سختیها و مشکلات مربوط به آنها را بر دوش کشیدهایم، اما قادر به حل اساسی و ریشهای این مسائل نیستیم؟ آیا ما اوضاع، مسائل و مشکلات خاص کشور خود را بخوبی تشخیص دادهایم و بر آنها اشراف داریم؟ چه مقدار از این مسائل به عنوان سرفصل درسی، در دانشگاهها و مراکز علمی ما به بحث و تبادل گذاشته میشود و دانشجویان و اساتید ما چقدر در پی به مباحثه کشیدن این موضوعات و مسائل مورد ابتلای جامعه در دانشگاهها هستند؟ چرا بسیاری از پایاننامههای دانشگاهی باید در کتابخانهها بایگانی شوند؟ آیا آن دسته از علومی را که در واقع به دلیل بروز مسائلی خاص در جوامع دیگر ایجاد شدهاند، میتوان مستقیماً و بدون بررسی و تجزیه و تحلیل و تطبیق با اوضاع خاص جامعه خود، به عنوان نسخهای برای درمان دردها و مشکلات جامعه تجویز کنیم؟ آیا رشد و پیشرفت علمی یک جامعه را «کثرت» مقالات و کتب ترجمه و تألیف شده و یا به ثبت رسیده در مجامع علمی، تعیین میکنند؟ یا «میزان پاسخگویی» آنها به مسائل و مشکلات مربوط به جامعه؟
پاسخ به این سؤالها میتواند تا اندازهای روشنکننده علت عدم رفع برخی مسائل و مشکلات اساسی جامعه ما و پاسخگو نبودن علوم در برابر این موارد باشد.
علوم مختلف، معمولاً در پی بروز سؤالها و مسائل تولید میشوند. حال اگر ما بخوبی به مسائل و سؤالهای اساسی موجود در جامعه و کشور واقف نباشیم، چگونه میتوانیم مطمئن باشیم که علوم کسب شده و آموزش داده میشود، کلید حل مشکلات ما خواهند بود. در اینجا، مثالی مطرح میشود که تبیینکننده این مطلب خواهد بود: «کسی که به موضوعات غیربومی میپردازد، همانند کسی است که درس اژدهاکشی میخواند. او پس از آنکه اژدهاکشی را یاد گرفت، به این دلیل که در محیط اطرافش اژدهایی نبود تا از دانش خود در نابودی آن استفاده کند، بیکار و معطل مانده بود و برای امرار معاش، یک واحد آموزشی تأسیس کرد و در آن به آموزش اژدهاکشی مشغول شد. یکی از دانشجویان او که اژدهاکشی را فرا گرفته بود به او گفت: استاد، این علم را فرا گرفتم، اکنون چه باید انجام دهیم؟ استاد گفت: شما نیز یک مؤسسه دیگر درست کنید و همین علم را به دیگران بیاموزید.»
«اژدهاکشی در مثال فوق، نمونهای از دانش فاقد نفع یا کاربردی است که با محیط پیرامونی خود ارتباطی ندارد. اژدهاکشی، هنگامی یک دانش بومی است که در محیطی آموزش داده شود که در آن، اژدها حضور داشته باشد و یا منفعتی دیگر بر آن مترتب شود». در نگاه اسلامی نیز نهتنها علمی که نفع نداشته باشد، توصیه نشده بلکه از آموختن آن به خدای سبحان پناه برده شده است.
امروزه، مراکز علمی در اکثر مناطق دنیا، برای حل مسائل و مشکلهای علمی تأسیس میشوند، اما در جهان سوم این مراکز مترجم مسائل و مشکلات کشورهای توسعهیافته هستند. پس، در نهایت، این درست است که «علم، سرزمین و جغرافیا ندارد، اما بسته به اینکه در چه فرهنگ و مکتبی شکل بگیرد، بسیار متفاوت خواهد بود. مارکسیسم در شوروی، علوم غربی را به صورت غربی آن براحتی نمیپذیرفت و سعی میکرد تا آن را در قالب ایدئولوژی مارکسیسم لنینیسم بریزد. غربیها این عمل را به عنوان امری منفی و خلاف عینیت تلقی میکنند، اما غافل از اینکه علوم در غرب نیز مجرد از فرهنگ و ایدئولوژی غربی نیستند زیرا از ابتدا با آن فرهنگ شکل گرفتهاند و نیاز به تغییر ندارند و به همین علت، این امر احساس نمیشود. شکی نیست که روح تفکر علمی جدید متناسب با فرهنگ اروپایی است و همخوانی کافی با سایر فرهنگها ندارد. ایجاد این همخوانی هدفی است که در بومیسازی و اسلامیسازی علم تعقیب میشود.»
در نتیجه، حرکت علم برای حل مسائل جامعه و تبیین امور مربوط به آن، ضامن بومی شدن آن علم است و هرگز نمیتوان علوم وارداتی را که بر پایه مسائل بیگانه مربوط به جوامع دیگر استوار است، راه حلی مناسب برای رفع مشکلات خود به حساب آورد.
● چه باید کرد (راهکارها و عوامل مهم)؟
تولید علم بومی، به تلاش، مجاهدت، برنامهریزی و هدفگذاری در عرصههای علمی نیاز دارد. تحقق این امر، ممکن است به زمانی بسیار زیاد نیاز داشته باشد، اما عوامل و راهکارهای دستیابی به این مهم را باید با دقت و تأمل شناسایی کرده و حرکت در این مسیر را با برنامهریزی مشخص آغاز کرد.
● تحول در نظام و سیستم آموزشی و پژوهشی
به طور کلی، میتوان در یک جمله بیان کرد که سیستم آموزشی و پژوهشی ما باید «نیاز محور» باشد. یعنی در واقع، مفاد درسی مدارس، دانشگاهها و دیگر مراکز علمی باید بر اساس مسائل و نیازهای جامعه طراحی شوند. «در واقع، این زندگی اجتماعی است که باید برای این مراکز، سؤال مطرح کند. در حالی که معمولاً دانشگاه در کشور ما سؤالهایش را از خود دانشگاه میگیرد و وقتی سؤالهای دانشگاه «درون دانشگاهی» شد، مشاهده میکنیم که روزبهروز ظاهر مسائل پیچیدهتر میشود و باطن دانشجویان ما پرخوانتر، اما همان پیچیدگی و پرخوانی فاصله میان دانشگاه و اجتماع را افزایش میدهد.
در این مسیر، بهتر است مراکز علمی، همواره سه نوع رابطه را مدنظر گرفته و حفظ کنند. این سه نوع رابطه عبارتند از:
۱) رابطه مراکز علمی و تحقیقاتی با جامعه (آگاهی از مسائل، نیازها و اوضاع جامعه)
۲) رابطه این مراکز با خود (تبادلنظر و همکاری)
۳) رابطه مراکز علمی با حکومت (همکاری و ارتباط مؤثر این مراکز با دستگاههای حکومتی برای ارائه راهحلهای کارا برای حل مسائل جامعه).
درباره رابطه سوم بحثهای مختلفی مطرح است. مثلاً، پیشنهاد این مطلب که مراکز علمی تخصصی، تحتنظر و در تعامل با دستگاه حکومتی مرتبط با آن تخصص، قرار گیرند. مثلاً تمامی دانشکدههای اقتصاد، تحتنظر مستقیم و تعامل با وزارت اقتصاد قرار گرفته و جهتگیری علمی و تحقیقاتی خود را از این دستگاه بگیرند.
مراکز علمی باید به هر طریق ممکن رابطه خود را با خود، جامعه و حکومت برقرار سازند تا ورودی بحثها و مطالعات آن، مسائل و نیازهای واقعی جامعه باشد.
از دیگر مباحث مهم درباره نظام آموزشی و پژوهشی، حرکت به سمت تلفیق رشتههای علمی است زیرا انجام این کار، گامی برای نزدیک شدن علم به سمت مسائل واقعی زندگی محسوب میشود زیرا در عالم واقع، شاهد این مطلب هستیم که مسائل جامعه را نمیتوان تنها از یک بعد مورد بررسی قرار داد بلکه باید از جهات مختلف به شناسایی، ریشهیابی و تحلیل آنها پرداخت تا بتوان راهکارهایی جامع برای ساماندهی مسائل ارائه کرد. «بحث تلفیق رشتهها به صورتهای مختلفی (میانرشتهای، چندرشتهای متقاطع، چندرشتهای متکثر و فرارشتهای) انجام میگیرد» در این مقاله مجال بحث مفصلتر در این باره نیست، اما اهمیت این موضوع باید از سوی نظام آموزشی و پژوهشی ما درک شده و چارهای برای آن اندیشیده شود.
نکته مهم درباره نظام پژوهش و روش تحقیق در کشور ما این است که «در واقع از متدولوژی علمی بیبهرهایم زیرا با ترجمه، چارچوبهای دستگاه فکری غربی را وارد میکنیم و ارتباطمان را با پیشینه فکری جامعه خویش از بین میبریم. ما علوم انسانی، معرفتشناسی و حتی روششناسی غربیان را ترجمه کرده و ضمن آموزش آن به دانشآموزان و دانشجویان، در تحقیقات خود نیز از این موارد استفاده میکنیم. در حالی که باید به این موضوع توجه داشته باشیم که ترجمه روش علمی نمیتواند منجر به تولید علم بومی شود. علم بومی با علم ترجمهای، از اساس و ریشه متفاوت است. روند ترجمه علم باید به تولید علم برسد... باید زندگی مولد دانش را به دانشآموزان و دانشجویان نشان داد. این قشر، چون متوجه نحوه تولید علم غربی نمیشود و زندگی علمی را نمیبیند، در واقع به همان علم ترجمهای عادت میکند (لقمه آماده جویدن)». پس باید این قشر را با فرایند تولید علم آشنا کرده و آن را به طور مستقیم در جریان این فرایند قرار داد.
در مرحله بعد، پا را از این فراتر گذاشته و بیان میداریم که حتی با روششناسی علم تجربی غرب هم به جایی نخواهیم رسید بلکه باید روششناسی علمی خاص خود را نیز تولید کنیم. این علم از تولید سؤال آغاز میشود، پس باید سؤال بومی طرح کنیم. تا زمانی که این نوع تفکر بر سیستم آموزشی و پژوهشی، حاکم نباشد، نباید تولید علم بومی و نیز پرورش عالمان آگاه به مسائل جامعه و راهکارهای آن را از سیستم آموزشی و پژوهشی انتظار داشت.
● تغییر نوع و شیوه تفکر جامعه علمی کشور
جامعه علمی ما، باید این مطلب را بپذیرد که پژوهش به این معنا نیست که هرگاه با مسئلهای مواجه شدیم، به عنوان اولین و آخرین راه فقط به دنبال بررسی دستاوردهای دیگران رفته و به هر طریق ممکن راه حل مسئله را از بین آنها استخراج کنیم و اگر راه حلی یافت نشد، منتظر بمانیم تا محققان و کارشناسان بیگانه، راهحلی برای این معضل پیدا کنند، تنها به این دلیل که در زمینه علوم مختلف و نیز روششناسی علمی، پیشرفته محسوب میشوند. اگر این نوع تفکر در جامعه علمی ما جاری و ساری شود، ممکن است دیگر حتی گرایش به سمت شناسایی مسائل بومی و تولید راهکار متناسب با این مسائل در میان این قشر، از بین برود. جامعه علمی باید این نوع تفکر را که «تمامی تئوریهای دیگران ضرورتاً مفید و قابل کاربرد برای ما بوده و باید خود را ملزم به استفاده از آنها به هر طریق ممکن در مسائل کشور بدانیم و نیز ترس از اینکه اگر خلاف این عمل شود، به عقبماندگی و بیتوجهی به علوم روز و دستاوردهای بشری متهم خواهیم شد» را از ذهن خود بزداید... البته این به معنای نفی دستاوردهای علمی دیگران نیست بلکه سخن اینجاست که این علوم باید با تحلیل و بررسی، تأمل و در نظر گرفتن شرایط خاص فرهنگی و اجتماعی و نیازهای واقعی جامعه، در جهت رشد و پیشرفت علمی و حل مسائل کشور به کار گرفته شوند.
جامعه علمی ما باید بداند که «امروز، عالِم کسی است که سرشار از سؤال باشد و در پی پاسخ حیران. کسی که بیشتر سؤال دارد و بیشتر در پی پاسخ آن است، عالمتر است.» «تا زمانی که محقق دانشگاهی با اعتماد به نفس، اطمینان و خودباوری، اقدام به تولید علم از رهگذر تحقیق در زمینه معضلات و مسائل فرهنگی جامعه خویش نکند، امکان تحقق علم بومی وجود ندارد. فضای ذهنی جامعه و دانشگاهها باید زمینهساز چنین تحقیقاتی باشد. از این رو، آمادهسازی این فضا بسیار اهمیت دارد.»
اگر این اتفاق رخ ندهد، علمی که کسب یا تولید میشود مفید حال جامعه نخواهد بود و محقق نیز احساس رضایتی از علم خود نخواهد داشت. زیرا نتیجه آن را در متن زندگی و رشد و کمال خود و جامعه، مشاهده نمیکند. در نهایت، میتوان نتیجه گرفت که خودآگاهی جامعه علمی، گامی مهم در جهت تولید علم بومی است. تا زمانی که ذهن و نوع تفکر جامعه علمی، عاری از «خود دیگرپنداری» یا «خود دیگرخواهی» نشده و از آگاهی و شناخت از موقعیت، جایگاه و مسائل روز جامعه خویش سرشار نشود، دستیابی به علم بومی در هالهای از ابهام قرار خواهد داشت.
گفتنی است، عواملی که به عنوان راهکار در جهت تحقق علم بومی مطرح شدند، فقط بخشی از مهمترین راهکارها هستند، نه تمامی آنها. قطعاً راهکارهای دیگری نیز وجود دارند که باید به همت محققان و تمامی افرادی که به نوعی در مواجهه با مسائل علمی کشور قرار دارند و نیز مسئولان حکومتی، شناسایی شده و پس از تحلیل و تأمل به مرحله اجرا برسند.
● نتیجهگیری
از مجموع مباحث مطرح شده، میتوان اینگونه نتیجهگیری کرد که علم بومی، حاصل سؤال بومی است. پس جامعه علمی ما باید بر سوالها و نیازهای واقعی خود و مسائل و اوضاع جامعه اشراف داشته باشد زیرا هر سؤالی که در جامعه پدید میآید و هر نیازی که مطرح است، نمیتواند سؤال واقعی و نیاز اصلی باشد. بیان شد که علم بومی به معنای نفی دستاوردهای علمی دیگران نیست بلکه بیانگر این موضوع است که در مقام تطبیق و بهکارگیری آنها، باید اوضاع و ویژگیهای خاص اجتماعی و فرهنگی و نیز نیازهای واقعی جامعه، مدنظر گرفته شود.
در جهت دستیابی به علم بومی، دو راهکار مهم وجود دارد که عبارتند از: تحول در نظام و سیستم آموزشی و پژوهشی و تغییر در نوع و شیوه تفکر جامعه علمی کشور.
امید است که با مورد توجه قرار گرفتن این موارد از سوی مسئولان مربوط و جامعه علمی کشور، شاهد تحولی عظیم در فرایند پژوهش و در پی آن «تولید» علم بومی (که راهگشای مسائل و مشکلات خاص جامعه ما خواهد بود) باشیم و در پی تکرار و تثبیت این امر، گامی بلند در جهت تحقق مرجعیت علمی در علوم و فنون مختلف برداریم.
حامد نظرپور کاشانی - کارشناس ارشد معارف اسلامی و مدیریت صنعتی، دانشگاه امام صادق (ع)
محسن فرجی- دانشجوی کارشناسی ارشد معارف اسلامی و مدیریت، دانشگاه امام صادق(ع)
منابع
۱ . امیرخانی، رضا (۱۳۸۳). نشت نشا (جستاری در پدیده فرار مغزها). تهران: قدیانی.
۲ . پارسانیا، حمید (۱۳۸۲). بومی شدن علم در ایران. سایت بازتاب.
۳ . پیغامی، عادل (۱۳۸۴). درآمدی بر راه دستیابی به جنبش تولید علم و نهضت نرمافزاری و برخورداری از اندیشمندان اصیل با هویت بومی و اسلامی در حوزه اقتصاد برای نظام جمهوری اسلامی ایران.
۴ . فیاض، ابراهیم (۱۳۸۵). «اشرافیت معرفتی در مصاف با علم بومی». ماهنامه سوره، شماره ۲۵.
۵ . رهبر، منیژه (۲۶/۲/۱۳۷۹). «بومی شدن علم و جهانی شدن انسان». نشریه جامجم.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست