دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
آبی که هر دم گل آلودتر می شود
با کنار رفتن نو محافظه کاران از کاخ سفید و ورود لیبرال دموکرات هایی چون اوباما و کلینتون، فضای گفتمانی میان دولت های ایران و آمریکا تغییر کرده و زبان دو کشور بار دیگر از هم دور شده است.
صحت از رابطه ایران و آمریکا آن قدر گرفتار نوسانات و متغیرهای مختلف است که حتی نخبگان سیاسی آنها نیز از پیش بینی قطعی که قابلیت صددرصدی تبدیل به واقعیت را داشته باشد، ناتوان اند.
بررسی رابطه ایران و آمریکا مثل لمس یک ماهی درون تنگ شده است. لحظه ای احساس می کنی دم ماهی را گرفته ای ولی نگاه که می کنی می بینی بیرون مشتت دارد لب می زند و چشم توی چشمت دوخته است. رابطه ایران و آمریکا موضوعی سیال و غزالی گریزپاست. هر چه می دوی و از هر طرف که کمین می کنی به آن نمی رسی. رابطه ایران و آمریکا معماری عجیب و پست مدرنی دارد. از هر طرف که نگاهش کنی یک شکل دارد و عکس هوایی نیز کمکی به تو نخواهد کرد چرا که مملو از دالان های زیرزمینی و تودرتو است که دوربین های هوایی را مسخ می کنند.
صحبت از رابطه ایران و آمریکا، صحبت از یک پدیده انتزاعی نیست. اربابان رابطه سیاستمداران وقت دو کشورند و تمام تودرتو و گره در گره های آن را نیز تصمیم گیرندگان دو طرف به وجود آورده اند. نفر سومی در کار نیست. همان قدر که تکلیف دو کشور در اواخر دهه ۵۰ و آغاز دهه ۶۰ خورشیدی کاملا روشن و شفاف بود و همان قدر که شفافیتی نسبی در زمان تقارن کلینتون و خاتمی حاصل آمد و خیلی زود میان موجی از دود ناپیدا شد، در روزهای مانده به انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و بعد از سفر محمود احمدی نژاد به نیویورک نیز بار دیگر سطح این رودخانه گل آلود، هویدا شد.
تصور همگان بر این بود که با آمدن دموکرات ها، لحن و عملکرد دولت آمریکا در قبال دشمنان بالقوه و بالفعل این کشور با تغییراتی همراه باشد. البته بسیاری هم این انتظار را بیهوده می دانستند و با القای نوعی فرضیه توطئه، چشم بستن به در مذاکره را مصداق انتظار برای گشوده شدن دیوار می دانستند.
حالا که باراک اوباما آمده و احتمال حضور هیلاری کلینتون نیز بر مسند وزارت خارجه آمریکا تقویت شده، گفتمان حاکمیت لیبرال دموکرات ایالات متحده کم کم شکل گرفته و روش های سیاست خارجی جمهوری خواهان برای مدتی به فراموشی سپرده خواهد شد. اما سوال اینجاست که آیا این تغییر برای شکل گیری گفتگو و تحول در رابطه ایران و آمریکا کافی است؟
بازهم ماهی از میان دست هایمان سر می خورد. نه بدون شک کافی نیست. حالا که نگاه می کنیم می بینیم ادبیات سیاستمداران ایران و آمریکا در دوران ریاست جمهوری بوش بیشتر به هم می مانست تا حالا که دوران پسابوش آغاز شده است.
تا پیش از این، شرط ورود واقعی به بحث مذاکره و گشایش درهای گفتگو، در تبیین مصداق ها و پیش شرط ها به خصوص از سوی طرف ایرانی خلاصه می شد. آمریکا برای مذاکره با ایران پیش شرط هایی مبنی بر تعلیق غنی سازی اورانیوم، عدم دخالت در عراق و حمایت نکردن از گروه حزب الله را پیش می کشید و در مقابل، ایران همان پیش شرط ها را به خود آمریکا بازمی گرداند. به این معنی که همچون شیوه "سوال در برابر سوال" رئیس جمهور ایران، چنان خواسته هایی را غیر عادلانه می خواند و عنوان می کرد چرا خود آمریکا و یا اسرائیل و متحدانشان به خاطر چنین رفتارهایی محاکمه نمی شوند؟ و قس علی هذا.
چندی پیش مشاور محمود احمدی نژاد در گفتگو با روزنامه واشنگتن پست گفت: "پاسخ به نامه رئیس جمهوری ایران باید تغییری در سیاستها و اقدامات از جانب آمریکا و نه فقط در حرف و روی کاغذ باشد."
مهدی کلهر در این گفتگو خواستار ایجاد شرایطی عادلانه برای مذاکره شد. این شرایط را پیشتر احمدی نژاد نیز مورد تاکید قرار می داد اما حالا مشاور او بر سر مصداق ها رفته و عدالت را از منظر دولت کنونی ایران تشریح کرده است.
او علاوه بر مسئله ارتباط استراتژیک آمریکا و اسرائیل عنوان کرده است که"سیاستها و مواضع ما در قبال آمریکا اصلا تغییر نکرده است. مشکلات ما با آمریکا استراتژیک است؛ ما نه انتظار اقدامات کوچک و صرفا نمادین را داریم و نه چنین خواهیم کرد. همانطور که رئیسجمهور در سازمان ملل گفت ما حاضریم در شرایطی عادلانه مذاکره کنیم و عادلانه و برابر به معنای نشستن بر سر میز در حالی که ۲۵۰ هزار سرباز آمریکایی مسلح در منطقهمان است، نیست. یک موقعیت عادلانه و برابر وقتی نیست که نیزهای روی رگ شما فشار وارد میکند. ما واقعا انتظار داریم تغییری را در اقدامهای تهاجمی، امپریالیستی، چپاولگرانه و تروریستی آمریکا شاهد باشیم."
حالا می توان تعبیر دیگری را هم برای ارتباط از نوع ایرانی آمریکایی به کار برد. اینکه حکایت گام های ایران و آمریکا حکایت قدم های بازی "گردو - شکستم" است. در این بازی دو طرف مقابل یکدیگر می ایستند و به عکس دوئل های آمریکایی، وجب به وجب به هم نزدیک می شوند تا جایی که برای پا گذاشتن روی پای حریف، نوک پا پیش می روند و سرآخر یکی زودتر از دیگری به پای حریف می رسد.
البته اظهارات آقای کلهر از منظر آمریکایی ها همچنان فراواقع بینانه به نظر خواهد رسید. او همچون نو محافظه کاران شرط هایی در این مسیر قائل شده است که با مواضع استراتژیک و آرمان های آمریکایی در تضاد قرار می گیرد. همان گونه که ما بر سر فعالیت هسته ای به عنوان حقی طبیعی و بین المللی پافشاری می کنیم، حضور آمریکائیان در منطقه نیز جزئی از سیاست های بلندمدت و جهانی این کشور به شمار می آید.
ادبیات مشابه دو کشور در زمان جمهوری خواهان، حالا با پیدایش نگاه دموکرات ها و به احتمال زیاد حضور هیلاری کلینتون در وزارت امور خارجه آمریکا، بار دیگر از هم فاصله می گیرد. اوباما پیش شرط های تمامیت خواهانه بوش را کنار گذارده و ایران هنوز مصداق هایی رویایی ارائه می دهد. پیشرفت گام به گام و تدریجی این روند حکم می کند که خروج یکباره نیروهای آمریکایی از عراق و دست کشیدن از حمایت اسرائیل را پیش شرط قطعی قرار ندهیم؛ همان گونه که در مقابل هم انتظار می رود بحث بر سر حمایت ایران از فلسطین و پیشرفت هسته ای نیز حمایت از تروریسم تعبیر نشود
نویسنده : جواد ماهزاده
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست