شنبه, ۱۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 1 February, 2025
پرسه ی کولی ها در سرزمین ایران
رقص، باران، تگرگ، بوران، عشق
حرف، صحبت، کلام، کولی جان!
من خداحافظی نخواهم کرد
اتفاقاً سلام، کولی جان!
«حامید حسینخانی»
ظاهراً شاپور اول در هنگام ساختن پل شوشتر، چند هزار کولی را از کابل به خوزستان آورد تا برایش کار کنند.
همچنین گویند که در زمان بهرام گور، به دستور او دوازده هزار خنیاگر از هند به ایران آمدند و در شهرهای مختلف پراکنده شدند و همانجا ماندند و صاحب فرزندانی شدند. در قرن چهارم، به کولیها «جت» میگفتند و هنوز هم ساربانان بلوچستان که ظاهراً از کولیها هستند، «جت» نامیده میشوند. فردوسی در شاهنامه، داستان فراخوانده شدن کولیان از هند توسط بهرام گور را نقل کرده است. تعداد این کولیها را فردوسی دوازده هزار نفر، ثعالبی چهار هزار نفر و نظامی شش هزار نفر ذکر کرده است.
● کولیها در دوره اسلام
در جای دیگری آمده است که کولیها در عهد ولیدبن عبدالملک، خلیفه اموی به ایران و بینالنهرین آمدند. این کولیها از حوالی رود سند سفلی، به طرف فرات (یا دجله) آمدند و به محض این که مستقر شدند، به دزدی و راهزنی و قتل پرداختند و راه بصره و بغداد را بستند و قیمت خواربار، بالا رفت و مردم در فشار قرار گرفتند. خلفا ناچار بودند پیوسته سربازانی را برای سرکوبی آنها بفرستند.
سرداران مأمون از این مردم شکست خوردند و معتصم، سرلشکری عرب به نام عجیف را که مورد اعتمادش بود مأمور سرکوبی کولیها کرد و بالاخره در سال ۲۲۰ هـ . ق توانست راههای ارتباطی آنها را ببندد و آنها را وادار به تسلیم کند.
مردم بغداد که از این پیروزی بسیار شاد شده بودند، با دیدن کولیها که وادارشان کرده بودند با لباسهای مخصوص خود در قایقهائی بنشینند و ساز بزنند و آواز بخوانند، شاهد انتقال آنها به خانقین و سپس به مرزهای سوریه بودند. کولیها هر جا رفتند گاومیشهایشان را هم بردند و میتوان گفت که تکثیر گاومیش در خاور نزدیک و اروپا به دست کولیها بوده است.
کولیها در ایران به نامهای «لولی»، «لوری» و «جت» شناخته میشدند. امروزه در کرمان «لولی» و «سوری»، در اصفهان «فیوج»، در عراق «غربت» و «کولی»، در تهران «غربالبند»، در خراسان «قرشمال»، در زنجان «کلیلانی»، در کرمانشاه و کردستان «سوزمانی»، در آذربایجان «قرهچی» یا «قراچی»، در مازندران و گرگان «جوکی»، در شیراز «غربتو» و «لولی» و در بلوچستان «لوری» خوانده میشوند. در هندوستان به آنها «کاولی» میگویند و در ایران با حذف «الف»، کولی نامیده میشوند.
لغت «قرشمال» که در خراسان رایج است به معنی «غیرشمار» یا «بیشمار» یا «در شمار غریبهها» به کار میرود. «قراچی» به معنی سیاهچادر به خاطر سیاهی پوست کولیها و درواقع همان لغت «غرچه» فارسی به معنی ابله است.
روزگاری کولیها در کرمان و فارس بیشتر بودند، ولی بعدها در عراق و آذربایجان نیز ساکن شدند. سرجان ملکم در حاشیه تاریخ ایران مینویسد که دائماً در آذربایجان با «اوبه»های کوچکی از کولیان برخورد داشته و عادات این قوم مثل کولیهای آواره انگلستان بوده است. مردم ایران به آنها «قاراچی» میگفتند که در زبان ترکی به معنی «آدمهای سیاهپوست» بود.
● سوزمانیهای کردستان
تا اواسط دوره قاجار، در سنندج و کرمانشاه، طوایفی به نام سوزمانی زندگی میکردند که برخی از آنها کوچ و در روستاهای خانقین و حاجقره سکونت کردند. این طایفهها جز رقص و کامروائی کاری بلد نبودند. زنان آنها با رقاصی کسب درآمد میکردند و اگر کسی برای محفلی رقاص میخواست برای آن زن پیغام میفرستاد و او همراه با عدهای زن و مرد، متشکل از پدرخوانده و برادرهایش جمع میشدند و دو به دو میرقصیدند و بقیه هم ساز میزدند. مردها هم اگر خواندن بلد بودند، همراه با ساز زدن میخواندند و پولی که به ازای رقص میگرفتند، در میان همه اعضای خانواده پخش میشد. در میان زنان سوزمانی، فحشا رواج داشت و پدری از دخترش و شوهری از زنش ممانعت نمیکرد، به شرط آن که این روابط در میان اعضای قبیله اتفاق نمیافتاد و فقط در جهت کسب درآمد با مردهای بیرون از قبیله بود. اگر چنین اتفاقی در قبیله میافتاد، آن دو را وادار به ازدواج میکردند و اگر تن نمیدادند، آنها را میکشتند.
زن سوزمانی به شوهر خود به صورت نوکر نگاه میکرد و به همین دلیل هنگامی تن به ازدواج میداد که جوانی را از سر گذرانده باشد. او با پرورش گوسفند و دیگر چهارپایان زندگی خود را اداره میکرد و مرد هم برای معاش روزانهاش با او ازدواج میکرد.
یکی از شغلهای زن سوزمانی، آرایش کردن دختران جوان بود. این دخترها تا مدتی برای بهرهبرداری مالی به دست مردانی سپرده میشدند و مراقب بودند که از جوانی و زیبائی آنها نهایت بهرهگیری مالی بشود. پس از مدت کوتاهی، اگر آن زن و مرد رغبت داشتند در کنار هم بمانند، باز مدتی به زمان قرارداد اضافه میشد و اگر رغبت نداشتند، از هم جدا میشدند و سرپرستان دختر، او را مثل کالایی معمولی به بازار فروش میبردند.
خانهای بزرگ منطقه هم این زنها را نگه میداشتند و این کار را عیب نمیشمردند. زن سوزمانی لباسی با بالاتنه کوتاه و نصفه و نیمتنهای به همان اندازه داشت و شلیته پرچین میپوشید. آنها در رقص مهارت شگفتآور و عجیبی داشتند. سوزمانیها دائماً کوچ میکردند.
مردان و زنان پیر سوزمانی اهل نماز و روزه بودند. این روزها هم در تمام نقاط ایران، به شوخی به زنانی که رفتار سبک داشته باشند، سوزمانی میگویند.
● غربتهای عراق
در همدان، ساوه و آشتیان گروهی از کولیها به نام «غربت» سکونت داشتند. این کولیها چادرنشین بودند و خود را ایل فیوج مینامیدند. آنها برای گرفتن شناسنامه، ناچار شدند به کشت و زرع بپردازند و در یک جا ساکن شوند. البته پنج ماه از سال را به این شکل میگذراندند و هفت ماه را دوره میگشتند. غربتها دختر به اهل غیر قبیله نمیدادند، ولی از آنها دختر میگرفتند. کولیها در سرتاسر دنیا به خواندن و رقصیدن شهرت دارند و حتی فرانس لیست، موسیقی ملی مجار را از اصل متعلق به آنها میداند.
● قرهچیهای آذربایجان
ژنرال سایکس در مورد کولیهای ایران و آذربایجان نوشته است: «در تابستان ۱۹۰۰ برای تحقیق درباره کولیهای جنوب شرقی ایران و تکمیل اطلاعات سینگلر به آنجا رفتم. تعیین نژاد و محل کولیهای ایران بسیار دشوار است، چون در هر ناحیهای نامی دارند، ولی کلاً آنها را «فیوج» مینامند که ظاهراً کلمهای عربی است. کولیهای ایران با کولیهای انگلستان تفاوت زیادی دارند و کارشان تهیه چرخ چوبی نخریسی و چوب وافور و فروش آنهاست. گاهی هم اسب و شتر و الاغ معامله میکنند و کلاً اخلاق پسندیدهای ندارند. مردهای آنها با سایر مردان ایران فرقی ندارند، ولی طرز لباس پوشیدن زنها بکلی با زنان دیگر فرق میکند و به همین دلیل به آنها غربتی میگویند. فعلاً در ایران بیست هزار خانوار یا صد هزار کولی و در آذربایجان پنج هزار خانوار زندگی میکنند.»
در آذربایجان کولیها را «قرهچی» و «قراچی» یا «قاراچی» مینامیدند و در شهرها و روستاها پراکنده بودند. آنها برخلاف عادت همیشگیشان از آوارگی دست برداشته و ساکن شده بودند، بطوری که در تبریز کوچهای به نام «قرهچیلر کوچهسی» (کوچه قرهچیها) وجود داشت که ساکنان آن، همه کولی بودند.
این محل خوشنام نبود و اشخاص محترم به آن حدود نزدیک نمیشدند. «قرهچی»ها غالباً به رقاصی و مطربی و کفبینی و بختگشایی و غربیلسازی و سبدبافی مشغول بودند. مطربهای تبریز غالباً به این محله تعلق داشتند و در جشنها و عروسیها، زنها یا پسران جوان کولی با لباس مردانه، به رقص و آواز و اجرای نمایش میپرداختند. فحشا در میان زنان این محله بشدت رواج داشت.
زنها برای گدایی و کفبینی، دستهدسته به محلههای دیگر شهر میرفتند و ضمن دزدیدن اشیای کوچک و فریب دادن زنهای سادهلوح، کودکان آنها را نیز میدزدیدند، به همین دلیل در میان مردم تبریز در مورد دزدی «قرهچی»ها داستانهای زیادی بر سر زبانها بود و مادرها برای ترساندن کودکان خردسال به جای «لولو» و چیزهای ترسناک دیگر، بچهها را از «قرهچی» میترساندند.
قرهچیها به ترکی حرف میزدند، اما در میان خود گویش عجیب و مخصوصی داشتند. این گویش شباهت عجیبی با سانسکریت و زبانهای هند و پاکستان داشت. سر ویلیام اوزلی که در سالهای ۱۸۱۰ و ۱۸۱۲، هنگامی که عباس میرزا ولیعهد تبریز بود، در راه سفر خود به هند و ایران، سری هم به آذربایجان زد، بسیاری از لغاتی را که «قرهچی» ها استفاده میکردند، ثبت کرد. او درباره «قرهچی»ها مینویسد:
«روزی در منزل کمپبل در آذربایجان بودم که چند نفر به نام «قرهچی» که شباهت عجیبی به جیپسیهای خودمان داشتند به آنجا آمدند که با زبان خاصی حرف میزد. میگویند که این طایفه مذهبی ندارند و همه عمر خود را به لهو و لعب و خوشگذرانی میگذرانند، به همین دلیل هم به جای خانه، زیر چادر زندگی میکنند و معاش خود را از دزدیهایی که از تخممرغ و مرغ و لباس و وسایل مردم میکنند، می گذرانند و با مهارت عجیبی، کفبینی و پیشگویی میکنند.
مردی که من با او ملاقات کردم صراحتاً گفت که بسیاری از افراد قبیلهاش دین و ایمان ندارند و هیچ عبادتی نمیکنند، ولی خودش از این که مسلمان بود، خدا را شکر میکرد. در آن هنگام چند پیک از استانبول رسیدند و بلافاصله متوجه شدند که او جزو قبیلهای است که در کشور عثمانی به آنها «چنیگانی» یا «چنگانه» میگویند. آنها هم معتقد بودند که مردان چنین قبایلی غالباً خائن و زنهایشان بیعفّت هستند. آشپز کمپبل که مدتی را در انگلستان سپری کرده بود، گفت که اینها مثل جیپسیهای ما هستند. من بسیار مشتاق بودم که چند لغت آنها را بنویسم و ثبت کنم. در میان آنها پسرک جوانی بود که با آن که سواد نداشت، اما کمک زیادی به من کرد.»
● کولی های کوت عبدالله
کوت عبدالله روستایی بود بر سر راه اهواز به خرمشهر که رودخانه کارون از نزدیکی جاده ماشین روی آن میگذشت و نخلستانهای انبوهی داشت و بنوعی نقطهای ییلاقی به شمار میرفت. کولیها از حدود یک قرن پیش در آنجا ساکن شده و چادرهای سیاه خود را کمی دورتر از جاده اهواز ــ خرمشهر برپا کرده بودند.
دخترها و زنهای جوان آنها، خود را میآراستند و کنار جاده میآمدند. مردان ساز میزدند و زنها میرقصیدند و مسافران توقف میکردند و پس از تماشا، به آنها پول میدادند. این کولیها به زبان عربی حرف میزدند و میخواندند و حتی طرز لباس پوشیدنشان هم مثل عربها بود، اما فارسی هم حرف میزدند، آن هم موقعی که میخواستند حرف خاصی را بین خود مطرح کنند.
این کولیها با وسایل ابتدایی زندگی میکردند و غالباً حصیر و سبد میبافتند و میفروختند. آنها همگی رادیو باتریدار داشتند و با علاقه به موسیقی گوش میدادند. نوازندگان کولی کوت عبدالله با مهارت خاصی سازهای زهی دست ساخت خود را مینواختند که عبارت بود از یک مستطیل حلبی که چوبی از وسط آن عبور میکرد و کمان آن هم یک چوب قوسی بود که فقط یک زه داشت.
دختران کوت عبدالله هم معمولاً در رقص و آواز و نواختن دنبک مخصوصی مهارت کامل داشتند.
عماد توحیدی
پانوشت:
کولی و زندگی او، یحیی ذکاء، انتشارات هنرهای زیبای کشور، تهران، ۱۳۳۷
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست