دوشنبه, ۲۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 10 February, 2025
معلم, یک پرونده زنده است
![معلم, یک پرونده زنده است](/web/imgs/16/156/vei6i1.jpeg)
خیلی سخت و دشوار است که بخواهم در مورد شخصیتی بنویسم که ۲۱ سال در کنار هم بودیم و اکنون یکسال است که در جمع ما حضور ندارد و برای همیشه، در کنار او بودن و فیض وجودش را از دست دادهایم. استاد «شهریاری» عزیز! شما برایم همیشه زندهاید و افکار، توصیهها و راهبردهای شما همواره با من و در ذهن و جان من جاری و ساری است. استاد عزیز! هیچگاه لذت لحظاتی را که با شما سپری کردم، از یاد و خاطرم نخواهم رفت. روزها و ساعتهایی که در جمع هیات تحریریه یا مکانهای مختلف بنا بر مناسبتهای گوناگون در محضر شما بودم و از لحظهلحظه آن درس میگرفتم و شاگردی میکردم و شما همچون پدری مهربان، برایم راهنما و سرمشق بودید، جزو بهترین ساعتهای عمرم محسوب میشوند. هرگز روزهایی را که در دبیرستان فیروز بهرام با هم تدریس داشتیم و آن دقایقی که در خدمت شما بودم و شما همواره با شوخیهای لطیف خود، روحیهای مضاعف به من میبخشیدید، فراموش نمیکنم.
استاد عزیزم، از سال ۱۳۶۹ تاکنون، هنوز طنین اولین صحبت تلفنی با شما در گوشم هست که وقتی خودم را معرفی کرده و توضیح دادم که مجلهای مشابه مجله یکان را میخواهم راهاندازی کنم و نیاز به کمک شما دارم، فرمودید: «کار خیلی خوبی است و با این کار موافقم. آدرس شما کجاست تا اولین جلسه را شروع کنیم.» باورم نمیشد استاد «شهریاری» بزرگ به همین راحتی، ولی با نهایت بزرگواری دعوت مرا پذیرفته باشند و از آن پس، همواره با چهره متین، آرامشبخش و در عین حال فکور، هر سه یا چهارهفته یکبار نیمساعت قبل از شروع جلسه هیات تحریریه در دفتر انتشارات حضور مییافتید و تا پایان ما را همراهی میکردید.
استاد «شهریاری» عزیز! چندین سال از آن تاریخ میگذشت که یکبار از شما سوال کردم: «چرا پیشنهاد دانشگاهی در ونکوور را مبنی بر تدریس تاریخ ریاضیات با آن شرایط ایدهآل و در کنار خانواده را نپذیرفتید» و شما با عبارتی کوتاه، اما معنیدار که تا زندهام آن را فراموش نخواهم کرد، فرمودید: «اگر قبول میکردم الان در جمع شما عزیزان مجله برهان نبودم.» استاد بزرگوار، روزی ویژگیهای شغل معلمی را برایم بیان کردید و فرمودید: «معلم، یک پرونده زنده است و در جامعه حرکت میکند و میتواند نتیجه کار خود را تا زنده است، مشاهده کند و اینکه معلم همیشه در دو نسل زندگی میکند؛ یکی نسل خودش و دیگری نسل بچههایی که با آنها سروکار دارد» و اینکه از من سوال کردید: «شما چند ساعت در روز تدریس میکنید؟ »، عرض کردم حدود هشت ساعت و فرمودید: «پس هشتساعت دروغ نمیگویید و این ویژگی این شغل شریف است که تا مادامی که درس میدهید، حتی امکان دروغ گفتن را در حضور دانشآموزان ندارید.» استاد عزیز! من از شما درسها و تجربیات بسیاری را آموختهام و بار سنگینی را بر دوش خود احساس کرده و میکنم و اینکه بتوانم حق شاگردی را بهجا آورم و یاد و خاطره شما را زنده نگه داشته و همه تجربیات و آموزههای خودم را که شما در طبق اخلاص و در کمال بزرگواری در اختیارم قرار دادید، به نسلهای بعدی منتقل کنم.
حمیدرضا امیری
سردبیر مجله رشد برهان (ریاضی متوسطه)
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست