یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
درنگی بر اسارت تاریخی در افغانستان
گر خطا گفتیم ، اصلاحش تو کن مصلحت تو ، ای تو سلطان سخن
« حضرت مولانا »
افغانستان کنونی بناء بر انگیزه های مختلف داخلی و خارجی از بدنهء خراسان باستان تجزیه گردید که متأسفانه بعد از آن این کشور نه تنها ازرش ها و میراث های پسندیدهء مثبت آریانای باستان و خراسان متمدن را حفظ کرده نتوانست ، خالق ارزش های نوین هم نگردید و همچنان رشد طبیعی خود را در بستر مناسبات مادی ، اجتماعی و معنوی جوامع کثیرالاتنیکی ما از دست داد ، بل از آن ایام تا کنون نطفه های بحران ها و فجایع مکرر را در بطن خود به زایش و پویش گرفت که به یک حساب آنرا باید در تاریخ سیاسی و اجتماعی افغانستان موجوده « بحران هویت ملی » لقب داد . زیرا ، از همین لحاظ نیز است که شور بختانه از ایجاد نهادهای ضروری مدنی ، رفاء اجتماعی ، حاکمیت ملی ، مسؤلیت پذیری ملی ، همبستگی دینی مذهبی ، خرد ورزی ملی ، وحدت ملی ، اقتصاد ارگانیک ملی ، خود آگاهی ملی ، فرهنگ ملی ، خود سازی ملی و نظام دموکراتیک ملی در افغانستان عزیز خویش تا حال محروم شدیم .
به ویژه در امتداد بیش از یکصد سال گذشته با امضاء معاهدات ننگین پنجده ، گندمک و دیورند با اجانب حریص و در کمین نشسته بود که همین افغانستان منقسم و مثله شده از سوی حاکیمت های دست نشانده و خودکامه در کشور ما بار دیگری مطابق با خواست های آزمندانهء استعمارگران وقت به صورت درد ناک تجزیه و به بیگانگان فروخته شد که زخم های ناسور و سرطانی آن تمام اتنی ها و جوامع کشور ما اعم از مسلمان و غیر مسلمان را در کام آتش و خون فرو بردند . این تجزیه اخیر کشور را هم باید به مثابهء درد ناک ترین و جبران ناپذیر ترین « فاجعه تاریخ » افغانستان بی وراث نامید که از سوی حاکمان تمامیتخواه ، دیکتاتور ، نژادگرا ، بیگانه پرست ، قبیله گرا و ضد دموکراتیک صورت گرفته اند .
آیا منجمله این چنین وقایع طاقت سوز و کارکردهای خفاشان شب پرست کشور ما از دیده و داوری بی طرفانه تاریخ ، جهان بشریت و ملت درهم کوفتهء افغانستان فراموش شده می تواند ؟
از همین جاست که با ایجاد بحران های پی در پی سرطانی و تداوم حاکمیت های انحصارگر ، مستبد ، اجانب پرست ، قبیله گرا ، تبارگرا ، طبقاتی ، خاندانی ، ایئولوژیکی ، فردی و ضد تمدنی شاهد اسارت های مختلف تاریخی ، سیاسی ، ملی ، اجتماعی ، مذهبی ، فرهنگی ، اقتصادی ، سمتی ، روانی و امثالهم در بستر مناسبات جوامع کثیرالاتنیکی ، قبیلوی سربسته و در دل افغانستان خونین تا کنون هستیم .
نیک میدانیم که جوامع کشور ما چنان مبتلا به اسارت تاریخی بوده که نقش شان در ذات ساختار تاریخ به صورت آگاهانه از سوی اربابان حاکم ، قبیله گرایان عصر حجر و حاکمیت های خود کامه و عوامل بیگانه نادیده گرفته شده و حتا گفته میتوانم که تاریخ افغانستان را به صورت عریان نیز « جعل » کرده اند . یعنی بدین معنا که زمین تا آسمان افغانستان هم اسیر « فرهنگ و اندیشه های سرما ستیز » و دژ ستمگرانهء بیدادگران عصر بوده و جامعه از آزادی های طبیعی ، حقوقی ، مدنی ، رشد لازم جغرافیایی و زیر زمینی هم به طرف شکوهمندی های مادی ، معنوی ، اجتماعی جامعه و نوگرایی های عاقلانه در افغانستان عزیز تا حال محروم مانده است .
پس بدین معنا از اسارت تاریخی اتنی ها ( جوامع ) افغانستان مغموم و درهم کفته شده چنین درک می گردد که :
« اسارت تاریخی به مفهوم دیگر ، اسارتی است که جامعه در طول تاریخ و یا در امتداد تاریخ دچار آن می باشد . » ( ۱ )
به عبارت دیگر اسارت تاریخی مردم این چنین تعریف می گردد :
« اسارت تاریخ ، یعنی همین محرومیت از هرگونه نقش و اراده برای ساختن متن تاریخ است . اسارت تاریخی ، یعنی موجودیت یک جامعه در بیرون از تاریخ و بیرون بودن از تاریخ ، یعنی فاقد بودن هرگونه حق تعیین سرنوشت مطابق به اصالت های مدنی و فرهنگی خود جامعه ؛ به همین علت است اصالت زدایی تاریخی یکی از اشکال اسارت تاریخی است ... » ( ۲ )
وقتیکه فرزانگان خرد ، دانشمندان رسالمتمند و نواندیشان طرارز نوین جامعه ، مردم و اتنی های کشور را « محرک تاریخ » ، « سازندهء تاریخ » و « وارث کشور » معرفی گردیده اند و همچنان عامل اصلی ترقی ، نوزایی فکری ، عقلانیت جدید و فرهمندی نهادهای اجتماعی جامعه میدانیم ؛ پس چرا طی تقریبا این سه قرن اخیر تمام جوامع کشور از از تاجیک و غیر تاجیک و یا ازبیک و غیر ازبیک و یا مسلمان و غیر مسلمان افغانستان از سهم حقوق انسانی ، اجتماعی ، عادلانه و دموکراتیک خودها در حاکمیت های « سیاسی- اجتماعی » و « آفرینش ارزش های نوین » در ساختن آگاهانه و داوطلبانه « متن و ماهیئت تاریخ » در کشور خویش محروم مانده اند ؟
چرا اذهان و افکار و بالاخیره تمام توانمندی فزیکی و معنوی خودها را در جهت « کشف » انگیزه های چنین بحران ها ، اسارت ها ، نابرابری های اجتماعی ، نقض حقوق سیاسی آحاد ملت ، ناهنجاری ها ، تصفیه نژادی ، بی هویتی ها ، رقابت برادران سلطنتی جهت کسب قدرت سیاسی کشور ، بردگی ها ، کله منارها ، فقر مستمر اجتماعی- سیاسی و معنوی و مادی در افغانستان بکار نگرفتیم و هنوز هم نمی گریم ؟
در باور این قلم ، با آگاهی خرد دموکراتیک و شناخت زیربنایی از اسارت تاریخی جامعه بوده که احساس شعوری از رستن از اسارت جامعه حاصل می گردد . با احساس خردمندانه و عالمانه از اسارت می باشد که « ضرورت مبارزه آگاهانه » علیه شکستن زنجیرهای هرگونه اسارت و ظلمت پرستان جامعه و در عوض در جهت ایجاد عقلانی اندیشی ها ، نوگرایی ها ، نواندیشی ها به میان می آید .
● رکود ماهیئت تاریخی جامعه :
بد بختانه سرنوشت ملی ، سیاسی ، اجتماعی ، مادی و معنوی جامعه ما در طول تاریخ افغانستان یکسان بوده که کدام تأثیر قابل ملاحظهء از بارقه های معنویت ، شکوهمندی اجتماعی و تغییرات سازندهء مادی در زیر ساخت و روساخت نظام اجتماعی افغانستان اسیر بر مبنای نیازمندی و خواست لازم مردم ما و قانونمندی منطق زمان رخ نداده اند . در عوض باید گفت که در افغانستان صرفا پادشاهان ، رؤسای جمهور ، حکام ، طبقات حاکمه ، اربابان تاریخ که دارایی جوهر ضد انسانی ، ضد ملی و ضد دموکراتیک بودند با تمام جنایات و سیاه کاری های ننگین خویش عوض شدند و باعث « رکود تاریخی جامعه و کشور » گردیدند ؛ نه اینکه « ماهیئت و متن تاریخ » به صورت مثبت مطابق با ارادهء دل انگیزانه و نقش محوری مردم و منطق زمان در جهت غنامندی نهادهای اجتماعی- سیاسی کشور ما تغییر لازم کرده باشد . تا مردم در تعیین سرنوشت ملی ، اجتماعی ، سیاسی ، مادی و معنوی خویش نقش اساسی و تعیین کننده و خردمندانه را اداء می نمودند. اینجاست که حد اقل به کنهء مصائب اجتماعی مذلتبار جامعه و ویرانی عناصر ابتدایی تشکیل دهندهء « وحدت ملی » افغانستان پی می بریم .
مثلا حد اقل از عصر عبدالرحمن تا سقوط امارت اسلامی طالبان تمدن ستیز « ماهئیت تاریخ » کشور ما را آوارگی ها ، تبعیضات ناروا ، چپاول ها ، حق تلفی ها ، کوچاندن اجباری مردم از سر زمین و منازل شان ، اعدام های صحرایی ، رکود اقتصادی ، برده گی ها ، قتل های زنجیری ، تکفیر ها ، تصفیه قومی ، جنگ های بی حاصل ، اعمار کله منارها ، تشدید اختلافات اتنیکی و مذهبی ، نابودی زیر بنای اجتماعی جامعه ، اسارت ها ، بیگانه پرستی ها ، ویرانی کشور ، تجزیه و فروش « چند مرحله یی خاک مقدس افغانستان » ، و انحصار حاکمیت های طبقاتی ، تک قبیلوی ، تک خاندانی و تک فردی وغیره را در جامعه تشکیل داده و با درد و دریغ فراوان که این « ماهیئت سیاه تاریخ » با تفکر ، کنش ها و سنن بدوی عصر حجر و خفاشان ظلمتگرا هنوز هم با اشکال کهنه و نو ادامه دارد و دامنهء آن در حضور نیروهای ائتلاف بین المللی در افغانستان گسترش می یابد .
ازهمیجاست که تاریخ از تکامل و پویایی طبیعی ، تدریجی ، حقوقی خویش باز مانده و موازی با سرعت و نیازمندی زمان حرکت کرده نتوانسته است که به یک معنا این را بایست « رکود ماهیئت تاریخ » اجتماعی- سیاسی اتنی ها و جوامع اسارتبار و خونبار افغانستان دانست . از این جهت هم است که پژوهشگران درد مند ، نوآوران طراز فکری جدید ، انسان دوستان پیکارگر ، ملی گرایان دموکراتیک و ... از کنهء اسارت های گوناگون تاریخی جوامع اسیر افغانستان داد و فریاد می کشند و تاریخ اجتماعی و سیاسی نظام جامعه را آگاهانه ، متعهدانه ، گاه و بیگاه مورد انتقال قرار داده و می دهند .
با رکود متن و ماهیئت تاریخ اجتماعی- سیاسی جامعه است که مرگ « هستی و تکامل تاریخ » جامعه فرا می رسد و بی هویتی انسانی ، ملی ، فرهنگی ، اجتماعی و نظایر آن نطفه های حرام خویش را به زایش و پویش گرفته و آنرا به ثمر می رسانند که حاصل آن را باید « بحران هویت » جامعهء خونبار افغانستان نامید . در این رابطه گفته می توانیم که ما فاقد ایجاد و نهادینه سازی « هویت تکاملی ملی » ، « اقتصاد ملی » ، « فرهنگ ملی » ، « حاکمیت ملی » ، « استقلال ملی » ، « خود آگاهی ملی » و « خودسازی ملی » لازم ، طبیعی و منطقی در نهادهای اجتماعی- سیاسی افغانستان بودیم و اکنون نیز هستیم .
پس زمانیکه جامعه خالی از هویت تکاملی ملی و نظایر آن باشد و فروپاشی اجتماعی جامعه ادامه داشته باشد ، آیا ادعای موجودیت عینی « وحدت ملی » جامعه در افغانستان به حکم بی خردی و کتمان واقعیت های ملموس جامعه ما نمی باشد ؟
اگر حاصل اندیشه ها و کارکردهای شؤنیستی و ضد ملی امیرعبدالرحمن خانی ها ، سردار قدوس خانی ها ، نادرخانی ها ، هاشم خانی ها ، محمد گل مهمند ها ، حفیظ الله امین ها ، ملا محمد عمرها و ... هفکران پیشین و پسین شان در افغانستان « وحدت ملی » پنداشته می شود ؛ این چنین « وحدت ملی » نه تنها به عنوان یک پاد زهر برای تمام جوامع محکوم و مظلوم افغانستان اعم از پشتون و غیر پشتون ، هزاره و غیر هزاره و مسلمان و غیر مسلمان ما بوده ، بلکه بزرگترین « فاجعه تاریخی » را در تمام روابط اجتماعی ، سیاسی ، مذهبی ، اتنیکی ، فرهنگی ، منطقوی ، روانی و ... جامعه ما ایجاد نموده که بازهم اکنون این تراژیدی خانمان سوز از سوی خفاشان عقل ستیز ، دموکراسی ستیزان و شؤنیستان قبیلوی- مذهبی در افغانستان ادامه دارد .
از همین جا هم بخوبی نیز درک می گردد که تاریخ جوامع باهم خواهر- برادر ما ، « اسیر » نظام مسلط فئودالی ، خودکامگان خرافه پرست ، استثمارگران بومی و اشرافیت مذهبی دربار در جامعه است که از تکامل طبیعی خود باز مانده است . یعنی تاریخ افغانستان با محروم شدن نقش بنیادی مردم در تمام جوهر نظامی اجتماعی- سیاسی کشور از تکامل طبیعی و منطقی خویش باز ماند و در عوض سایهء شوم اسارت ویژه یی بر محتوای تاریخ کشور ما چیره گشت . از همین رو است که حاکمیت های استبداد سیاسی کشور ما نه تنها ممثل ارادهء دل انگیزانه و آرمان های جوامع کشور ما نبودند ، بلکه اصلا و عملا ممثل خواست های اربابان قبایل ، اشرافیت مذهبی دربار ، استثمارگران قبیلوی ، جباران ، خود محوران ، چاکران اجانب ، استعمارگران و نهادهای ضد ملی و ضد دموکراتیک در افغانسان بی وارث بودند و در حال حاضر نیز این چنین سیاست ها و کنش ها چندان تغییر ماهوی نکرده اند.
در همین رابطه نیز است که جامعه عملا در « اسارت » ویژهء خاصی سیستم ملوک الطوایفی و فرهنگ قبیلوی نظام حاکم قرار دارد که من آنرا بنام « رکود ماهئیت تاریخ » کشور مسما می نمایم . زیرا ، از همین جا با شفافیت تمام فهمیده می شود که « روح پویای تاریخ » جوامع کشور ما مرده است و « جسد بی جان تاریخ » بدست ناپاک خرد ستیزان ، جهل ورزان ، ستمگران ، تمدن ستیزان ، خود محوران ، استثمارگران ، حکام خاندانی و نظایر آن در طی این سه قرن متأخیر در افغانستان دفن گردیده اند .
مسلما مضاف بر آن ، اگر طرز تفکر دیروز و امروز یکسان نمی بود ، چطور امکان میداشت که طی این سه دههء اخیر از آغاز کودتای هفت ثور حفیظ الله امین ( اجنت دو سره و شؤنیست طراز نوین عصر ) الا حاکمیت سیاه شؤنیستی- مذهبی طالبان انسان ستیز ، اینقدر انسان ها در کشور ما به بی سرنوشتی ملی ، آوارگی ها ، قتل ها ، کوچاندن اجباری ، تلفات جانی ، عصبیت های فرسایشگر اتنیکی ، نابودی هستی معنوی ، ویرانی میهن ، تصفیه نژادی و ... به سویه داخلی و بین المللی مواجه می شدند و جوامع ما در کام بحران سرطانی ویژه یی فرو می افتادند !
آیا متن و ماهئیت تاریخ کشور ما توسط دشمنان ملت ، مدنیت و دموکراسی در افغانستان و آنهم در سایه قوای مسلح نظامی ائتلاف بین المللی به رهبری ایالات متحده امریکا « کشته » نشده و بازهم این تراژیدی در زیر شعارهای « دموکراسی » ، « حاکمیت ملی » ، مبارزه علیه تروریزم ، تأمین امنیت و ... در افغانستان مخروبه ادامه ندارد ؟
وقتیکه طرز تفکر قبیله اندیشان ، هژمونی خواهان ، نژاد پرستان ، خفشان شب ، اجیران بیگانه ، دکانداران دینی ، خودکامگان نیکتای دار و خرد ستیزان در تمام نهادی اجتماعی جامعه ما مسلط باشند و همچنان از حمایت خارجیان عملا برخوردار باشند ، بازهم اسارت تاریخی جامعه ادامه خواهد داشت و هرچه زمان بگذرد « بحران ملی » کشور فربه تر می شود . و بازار رقابت های استفاده از خاک مقدس ما برای اجانب آزمند بیشتر میسر می گردد .
مسلما ، به هر پیمانهء که « تاریخ اسیر » تمدن ستیزان ، جهل ورزان ، استبدایان ، و فاشیستان دموکراتمآب باشد و از تکامل و نقش سازندهء مردمان کشور به دور باشد ، به همان اندازه « اسارت جامعه » خونبار افغانستان ادامه دارد . به هر اندازه که « اسارت جامعه » گسترش یابد ، با همان معیار نهادهای مادی ، اجتماعی و معنوی جامعه به نفع استبداد و طبق مرام حاکمیت های ضد ملی و ضد دموکراتیک در کشور ما وسعت پیدا می کنند . و این چیزیست که در هر مقطع از حاکمیت های ارتجاعی ، ضد ملی ، تک تباری ، تک خاندانی ، طبقاتی ، تک فردی و ضد دموکراتیک کشور ما به اثبات رسیده است .
از همین رهگذر هم است که جامعه و کشور ما در بستر « اسارت تاریخی » نیز به صورت آرام خوابیده و هیچ طلوع و جرقه های « خود آگاهی تاریخی » ، « خود آگاهی ملی » ، « خود سازی ملی » و مبارزات « تعیین سرنوشت دموکراتییک ملی » و ... در بطن مناسبات و نهادهای اجتماعی ، مادی و معنوی جامعه به صورت لازم ، طبیعی و منطقی به چشم نخورده و اکنون نیز متأسفانه چندان از بلوغ و بالندگی لازم آن خبری نیست .
چه وقت ، چگونه و با کدام ابزارهای فرهنگی ، مادی ، اجتماعی ، سیاسی ، روانی ، هنری و ... آنهم با عقلانیت و خردمندی دورانساز ، « تاریخ اسیر » جامعه خویش را از « رکود » بنیادی نجات داده می توانیم ؟
● ضرورت خود آگاهی تاریخی جامعه :
خداوند متعال به قلم ، دانش و عنصر زمان سوگند یاد نموده است که نقش آنان در تکامل پدیده ها تعیین کننده و سرنوشت ساز بوده و می باشد .از لحاظ دیگری هم ملاحظه می گردد که منجمله هستی و تکامل جامعه وغیره محصول خرد ، حرکت ، آزمون ها و مبارزات مسالمت آمیز و تدریجی خود انسان ها در بستر قانونمندی « والعصر » در جامعه درک می گردد . لذا ، جامعه به خود آگاهی همه جانبه ضرورت دارد و خود آگاهی ، هستی های اجتماعی ، معنوی و مادی جامعهء ما را شناسایی نموده و مسیر رشد و ترقی آنرا بدست می دهد . و از همین جهت است که به غرض « شناخت اسارت تاریخی » جامعه به « خود آگاهی تاریخی » جامعه کاملا ضرورت است که بدون خود آگاهی تاریخی وغیره ، شناخت تاریخی جامعه ناممکن خواهد بود .
اگریک جامعه ، ملت و انسان ها از « خود آگاهی تاریخی » خویش محروم باشند ، بدین معنا است که از نعمات و پدیده های « تکامل » تاریخی محروم می باشند . محروم ماندن از پدیده های تکامل به مثابهء مرگ تدریجی جامعه می باشد. پس خود آگاهی تاریخی به عنوان درک علمی همه جانبه پدیده ها و فهم زیربنایی نهادهای مادی ، اجتماعی و معنوی نظام یک جامعه و ملت به سوی تکامل استمراری پدیده ها به آینده می باشد .
زیرا : « خود آگاهی تاریخی به مفهوم درک تکامل مادی و معنوی جامعه است . خود آگاهی تاریخی ، مطالعه چگونگی تکامل مادی و معنوی در تاریخ برای رشد تکامل مادی و معنوی آن در آینده است .
اگر تاریخ به مفهوم مطالعه تکامل پدیده ها در زمان محسوب گردد ، خود آگاهی تاریخی ، درک و شناخت سطوح مختلف تکامل جامعه در تمام ابعاد آن است : این جامعه از کجا آمده ، چگونه آمده ، چگونه زنده گی کرده ، در کدام سطح می اندیشد ، از چه شناختی برخوردار بوده ، در کدام سطح تکامل اقتصادی و تولیدی قرار داشته ، تکامل سیاسی ، فرهنگی و اعتقادی آن از کدام مراحل آغاز شده و بعدا شاهد چگونه مدارج برتر تکامل گردیده ، چگونه شناخت این جامعه دقیق تر شده و در جنگ با طبیعت ، چقدر خود را بر طبیعت حاکم ساخته و تمدن خویش را خلق کرده است ... این است آنچه که خود آگاهی تاریخی جامعه را ایجاد می کند . » ( ۳ )
افزون بر آن ، جهت درک و شناخت بهتر از تعریف « خود آگاهی تاریخی » جامعه به مطلب ذیل عطف توجه نماییم که چنین شرح می گردد:
« خود آگاهی تاریخی اگر مفهومی دارد ، عبارت از درک و کشف راه های دقیق و اصولی برای باز کردن و مساعد ساختن هر چه بیشتر زمینه تکامل ابعاد مادی و معنوی جامعه در آینده است ؛ چون تا زمینه تکامل ابعاد مادی و معنوی جامعه مساعد نگردد ، خلق ارزش ها نوین مادی و معنوی ناممکن است . بعد از خلق شدن ارزش های نوین است که به خود آگاهی تاریخی واقعی پی می بریم . » ( ۴ )
پس با شفافیت درک می گردد که « احساس اسارت » و « رهایی از اسارت » هیچگاه از آسمان و غیب به زمین نیامده و هرگز نمی آید . این امر ناشی از خردمندی ها و خود آگاهی های تاریخی ، اجتماعی ، اقتصادی ، مذهبی ، سیاسی ، روانی و... مبارزات جامعه اند که انسان اسارت را عملا حس می کند و پس از احساس لازم و درک عمیق اسارت بوده که برای رهایی و آزادی لازم از چنگ اسارت دست به مبارزات سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی ، روانی و ... می برد .
▪ یعنی : « خود آگاهی تاریخی به مفهوم احساس اسارت و قدرت روحی و فکری و شناخت برای مبارزه غرض شکست اسارت است ؛ به همین علت مبنای خود آگاهی تاریخی را عقده و اخلاق منفی مبتنی بر دشمن انگاری همه چیز و همه کس تشکیل نداده ، بلکه بینش ، شناخت ، درک و طرز تفکر منطقی و معقول برای دریافت اصل های عملی و منطقی برای شکست اسارت در بر دارد. » ( ۵ )
آیا خود آگاهی گسترده و بنیادی جامعه از پدیده ها ، جهان خرد ، مادی ، اجتماعی یک عامل نیرومند « خود باوری » ، « خود سازی » آن جامعه به شمار نمی آید ؟
آیا خود آگاهی اجتماعی و خود سازی عالمانه جامعه ، « شاه کلید » مبارزات سرنوشت ساز را علیه هرگونه نابرابری ها ، تظلم ها ، ناملایمات اجتماعی ، زن ستیزی ها ، مصیبت ها ، تعصب ها ، تکفیرها ، سنگسارها ، جنگ ها ، اعدام ها ، اسارت ها ، بردگی ها ، کله منارها ، و ... تشکیل نمی دهد ؟
● شکست اسارت تاریخی جامعه :
از نگاه این قلم ، شکست اسارت تاریخی جامعه با شناخت و خود آگاهی تاریخی از نهادهای اجتماعی- سیاسی و مبارزات خسته ناپذیر جامعه قابل حل است . پس برای شکست زیربنایی اسارت های گوناگون جامعه به آگاهی لازم تاریخی ، اجتماعی ، فرهنگی ، اقتصادی ، مذهبی ، ملی ، سیاسی و امثالهم و شناخت عاقلانه از ساختار نظام اجتماعی- سیاسی افغانستان و جهان بشریت ضرورت است . تا جوامع مختلف کشور ما به صورت طبیعی و حقوقی و داوطلبانه از آگاهی های لازم مستفید نگردند و جهت شکستن نهادهای اسارت به طور آگاهانه اقدام و مبارزه نکند ، شکستن اسارت ناممکن خواهد بود . وقتی هر جامعه خواهان شکستن اسارت خویش باشد باید قبل از همه از سوابق تاریخی ، اجتماعی ، مادی و معنوی خویش به صورت علمی و همه جانبه آگاه گردد و مبارزات سرنوشت ساز را به صورت مستمر ، تدریجی و مسالمت آمیز آغاز نماید .
« بنا برین ، برای شکست اسارت های تاریخی ، ملی ، سیاسی ، اجتماعی ، فرهنگی ، مذهبی و اقتصادی جامعه به خود آگاهی در همین یک قرن اخیر تاریخ سیاسی ملت افغانستان ضرورت داریم . » ( ۶ )
در همین رابطه است که آگاهان سیاسی ، جامعه شناسان ، دیگر اندیشان ، تاریخ نگاران ، ادباء ، دانشمندان ، روشنفکران متعهد و ... کشور ما قبل از همه روند تاریخ سیاسی و اجتماعی سه قرن اخیر افغانستان را میهن دوستانه مورد ازیابی و انتقاد خردمندانه قرار داده و برای رهایی افغانستان از بحران های متعدد گذشته و نجات کشور از بحران کنونی مبارزه می نمایند .
پس جامعه ما نخست به « خود آگاهی تاریخی » نیاز دارد که رمز ، ذات و ژرفای « اسارت تاریخی » نظام جامعه ما از لحاظ مادی ، اجتماعی و معنوی به صورت همه جانبه درک و شناسایی علمی گردد . لذا ، با خود آگاهی تاریخی لازم از بافت بندگی ها و اسارت ها و انگیزه های اصلی آن است که رمز « شکست اسارت تاریخی » جامعه به صورت منطقی ، تدریجی ، طبیعی و مسالمت آمیز فرا می رسد . متن و ماهیئت تاریخ خونبار و اسارتبار منبعد اعتبار خود را تدریجا از دست خواهد داد.
خود آگاهی تاریخی به این مفهوم که اصلا خود جامعه به صورت شعوری لازم و اساسی صاحب آگاهی عالمانه ، خردمندانه و عاقلانه شده و خود جامعه خدای تعیین سرنوشت اصلی مادی ، اجتماعی و معنوی خویش می گردد . و اینجاست که تاریخ ، ماهیئت طبیعی و تکاملی خود را موازی با رشد و نیازمندی زمان تدریجا صاحب خواهد شد و « متن و ماهئیت تاریخ » از قید اسارت های گوناگون نجات پیدا می کند . با رهایی « ماهیئت تاریخ » از اسارت است که حق حاکمیت طبیعی مردم و تعیین سرنوشت سیاسی و اجتماعی جوامع باهم خواهر- برادر افغانستان توسط خود شان از پایئن آغاز خواهد شد و جامعهء ما خالق تاریخ تکاملی ، طبیعی ، حقوقی و ارزش های تمام نهادهای اجتماعی جامعه خویش نیز خواهد گردید .
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست