یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
سنت ارتدكس
عنوان این مقاله The Orthodox Tradition است، كه از بخش سوم كتاب A Companion to Philosophy of Religion (مجموعه مقالاتی در باب فلسفه دین)، انتخاب شده است. مؤلفان كتاب، فیلیپ ل. كویین (Philip L. Quinn) و چارلز تالیافرو ,(Charles Taliaferro) هدف از گردآوری مقالات فوق را عرضه اطلاعات نسبتا مفصل در باب تفكر فلسفی در جهان انگلیسی زبان در زمینه دین معرفی كردهاند. همچنین مقالات بخش سوم كتاب را، كه این مقاله برگرفته از آن است، متوجه عرضه بحثهای فلسفه دینی ناظر به سنتهای دینی خاص در قرن بیستم دانستهاند.
این مقاله تا اندازهای ما را از نگرشها و گرایشها و پارهای مباحث فلسفه دینی سنت ارتدكس در چند قرن گذشته، و نیز تفاوت دیدگاههای سنت ارتدكس با كاتولیك و پروتستان و شخصیتهای مهم فلسفه دین سنت ارتدكس آگاه میسازد. نویسنده مقاله پل والییر (Paul Valliere) استاد دانشگاه باتلر در ایالت ایندیانا در امریكاست.
مترجم خاطرنشان میكند كه پینوشتهایی كه در توضیح مطالب مقاله آمده است، حاصل یادداشتهایی است كه از درسهای استاد مصطفی ملكیان برگرفته شده است.
تامل فلسفی و كلامی در سنت جدید ارتدكس، هم با تفكر غربی ارتباط تنگاتنگ دارد و هم شدیدا از آن فاصله دارد. بیشتر این فاصلهها را میتوان در تحول تاریخی جداگانه مردم و فرهنگهای مسیحیتشرق ردیابی كرد.
ارتدكسها وارثان میراث غنی فكری و معنوی تمدن بیزانس هستند. وفاداری به این میراث، شرقیان را از شاخصترین توسعههایی كه فلسفه و الهیات را در غرب شكل داده، یعنی فلسفه مدرسی، (۲) رنسانس و نهضت اصلاح دینی، مصون داشته است. شاید عامل اصلی تفكیك كننده، فلسفه مدرسی بوده است; دست كم بیشتر متفكران ارتدكس تمایل داشتهاند این گونه به موضوع بنگرند. بنا بر این دیدگاه، استادان فلسفه مدرسی روشی را برای تحلیل انتزاعی عقلی گسترش دادند كه مراد از آن توجیه مدعیات دینی بود، اما منجر به پرورش عقل خودمختار شد; یعنی عقلی كه از حیث روش از سنت اعتقادی و تجربه دینی (اخلاقی، عبادی، عرفانی) زنده مستقل است. حساسیت این دنیایی رنسانس، یكی از پیامدهای اعمال عقل خودمختار بود. دیگر پیامد آن، پروتستانتیزم بود، كه روشهای فلسفه مدرسی را برای توجیه تفاسیر كاملا غیر سنتی از دین به كار گرفت. (۳)
قطعا مسیحیتشرق رنسانس و نهضت اصلاح دینی را از ملاحظات نظری فروننهاد. ادخال اجباری بیشتر مردم ارتدكس در امپراتوری اسلامی عثمانی، در قرن سیزدهم و چهاردهم، تاثیرات ناگواری بر فعالیت فكری آنان گذاشت و منجر به كاهش بیش از حد تعلیم و تعلم در سر تاسر مسیحیتشرق شد. خصوصا رسیدگی به دانش غیر دینی از این امر در طی تاریخ طولانی خود شاهد چندین دوره انسانگرایی (۵) بوده است; یعنی زمانی كه سنت ادبی، فلسفی و علمی یونانی، كه هیچ گاه به فراموشی سپرده نشد، به دلیل اهداف كارآمد گوناگون در جامعه روحانیان مسیحی و حكومت احیا شد. اما یونانی مآبی (۶) به نخبگان حاكم امپراتوری بیزانس محدود شد; و با نابودی این دولت، زمینه دوام خود را از دست داد. مسیحیان تحت فشار شرق، در طی قرون استیلای اسلامی، هویتخود را نه از طریق مطالعه آثار افلاطون، بلكه از طریق چسبیدن به كلیسای خود حفظ كردند.
روسیه، تنها كشور نسبتا بزرگ ارتدكس بود كه از سوء استفاده حكومت كژ آیین در اوایل دوران جدید فرار كرد. در آن جا یك دولت مقتدر، كه پایتخت آن مسكو بود، برای احیای دوباره سنتبیزانسی به پا خاست، اما این احیا به انسان گرایی بیزانسی گسترش پیدا نكرد. دلیل این امر، طبیعت فرآورده فرهنگیای بود كه از طریق بیزانس به روسیه انتقال یافت. مبلغان بیزانسی، برخلاف رومیان، انجیل (۷) را به زبان بومی به بیدینان شمال اروپا انتقال دادند; و زبان یونانی و سنتهای آموزشیای كه به طور انحصاری به این زبان مرتبط بود، صادر نشد.
در عین حال كه مبلغان صاحبنظر و زبانشناسان اسلاو در روزگار جدید، این طرز تلقی را در باب فرا گرفتن فرهنگ انجیلی ستایش كردهاند، [اما] شاید این امر سبب كند شدن توسعه علوم انسانی در مسیحیتشرق شد. بدین سان فرهنگ روسی با درخششی فوق العاده در تندیسپردازی، معماری كلیسا، ریاضت گرایی، (۸) عرفان و فعالیتهای دیگری كه با آداب عبادی ارتدكسی ارتباط نزدیك دارند، تجلی كرد، اما جست و جوی نشانههای علوم انسانی، كه بخشی از فرهنگ بیزانسی بود، كاری عبث است. در آن جا آموزشگاه یا دانشسرا، حتی برای تربیت روحانی، وجود نداشت; و الهیات، برخلاف فلسفه، یك رشته تحصیلی رسمی نبود.
در قرن هفدهم، بذر مطالعه نظری الهیات و فلسفه در سرزمین روسیه افشانده شد. فرهنگستان كییف، (۹) كه قریب دویستسال در مسیحیتشرق مؤسسه الهیاتی عمدهای محسوب میشد، در سال ۱۶۳۲ به دستسر اسقف پترو مهیلا (۱۰) پایهگذاری شد. این مدرسه از ابتدا كار مدافعه گرانه داشت. اوكراین مدت مدیدی تحتحاكمیت لهستان بوده است و مقامات رومی كاتولیك در ایجاد نوعی اتحاد میان مسیحیت پیشرفت قابل توجهی كردند، كه به موجب آن جوامع ارتدكس در عین محافظتبر سنتهای عبادی و شرعی خود، سلطه پاپ را پذیرا شدند. فرهنگستان كییف، در برابر این تهدید، دفاع از استقلال ارتدكس را برعهده گرفت، (۱۱) اما همان گونه كه اغلب اتفاق میافتد، كار مدافعهگرانه موجب اتخاذ روشهای حریف میشود، كه مراد از آن در اوكراین فلسفه مدرسی ضد اصلاح كاتولیكی رومی است. دوره تحصیلات در فرهنگستان كییف، از فرهنگستان یسوعی (۱۲) الگو برداری شد.بیشتر متون درسی دارای متن مبدا غربی، و زبان آموزشی، لاتین بود.
پدر جرجیس فلورفسكی (۱۹۳۷) (۱۳) در یك بررسی معروف، تاریخ الهیات جدید روسی را داستان جدایی از سنتیونانی آبایی تفسیر كرد. او فرهنگستان كییف را یكی از مقصران در این باره میدید. اما، در آن زمان، این فرهنگستان و آموزشگاههای دیگری كه به سبك آن بنیانگذاری شده بودند، نوعی احیای دینی و فرهنگی مهم را پیافكندند; روشنگریای كه از كلیسا فراتر رفت، و علوم انسانی، ادبیات، سیاست و فلسفه دینی را نیز در برگرفت. نخستین فیلسوف دینی خلاق در سنت ارتدكس جدید، هری هوری اسكورودا (۹۴ - ۱۷۲۲)، (۱۴) پرورش یافته این محیط بود.
اسكورودا پس از فارغ التحصیلی از فرهنگستان كییف، از پذیرش مناصب كشیشی خودداری كرد. او پیش از دست كشیدن از اشتغال رسمی به منظور در پیش گرفتن سبك زندگی مشایی، (۱۵) چندین سال در فرهنگستانهای كلیسایی ادبیات منظوم و زبانهای باستانی تدریس كرد. محصول ادبی او، با سبك بیان روسیای كه رنگ مسیحیت اسلاوی دارد، مشتمل بر شعر، داستان، مدخلی بر اخلاق مسیحیت، مقالات متعدد درباره تفسیر نمادین كتاب مقدس و گفت و گو درباره موضوعات فلسفی قدیم، مثل معرفت نفس و حكمت دوستی است.
منابع اصلیای كه او از آنها بهره گرفته، آثار نویسندگان باستانی لاتین، كتاب مقدس و سنت عبادی ارتدكس است. اسكورودای شیفته خدا، و در عین حال عارف فوق العاده اجتماعی، فقط برای دوستانش نوشت; و در طی حیاتش هیچ نوشتهای منتشر نكرد. ابزار شیفتگی فلسفی او مباحثه زنده بود.
در قرن هیجدهم، پتر كبیر، (۱۶) وقتی كه مشغول طرح عظیم نوسازی امپراتوری روسیه شد، عمدتا بر تخصص دانشمندان اوكراینی و اصحاب كلیسا تكیه كرد. مدارس و حوزههای علمیهای كه به دست مسیحیت ارتدكس، به منزله بخشی از برنامه نوسازی، بر پا شدند، روشهای مطالعه الهیاتی و فلسفی معمول در كییف را اعمال كردند. در این زمان تاثیرات عصر روشنگری (۱۷) و پروتستانی نیز به تدریج در روسیه احساس میشد، كه بر پیچیدگی چشمانداز الهیات میافزود.
مطالعات مربوط به الهیات در روسیه، علی رغم وجود نمونههای قوی غربی، در همه جوانب از الگوی اروپایی تبعیت نكرد. وقتی كه نخستین دانشگاه روسی در سال ۱۷۵۵ در مسكو بنیان نهاده شد، نه دانشكده الهیات برای آن ایجاد كردند، و نه دانش الهیات نقش مهمی در مؤسسات تابع آن داشت. در اوایل قرن نوزدهم، جامعه روحانیان ارتدكس روسی سه آموزشگاه عالی الهیات، با نام فرهنگستان، تاسیس كرد، كه با حوزههای علمیه تربیت روحانی در سن پترزبورگ، (۱۸) سرگییف پساد (۱۹) و كییف مرتبط بود.
چهارمین فرهنگستان در قازان (۲۰) در سال ۱۸۴۲ ایجاد شد. این چهار فرهنگستان الهیاتی، با آن كه منحصرا به دست جامعه روحانیان مسیحی اداره میشدند، نقشی مهم در توسعه فلسفه و الهیات در روسیه ایفا كردند.
این فرهنگستانها، بومی كردن الهیات را در روسیه ارتقا بخشیدند. در همه آنها، زبان آموزشی، روسی بود. متكلمان تاریخی - كه در آن هنگام، مثل زمان حاضر در شكل دادن تفكر ارتدكسی از متكلمان نصگرا یا متكلمان فلسفی مؤثرتر بودند - شروع به عطف توجه به منابع آبایی سنت ارتدكس كردند. این فرهنگستانها در احیای رهبانیت مراقبهای (۲۱) در مردم ارتدكس نیز نقش داشتند.
احیای رهبانیت مراقبهای در قرن هیجدهم، در دیرهای یونانی و رومانیایی آغاز شد. ابزار آن فیلوكالیا (جمال دوستی) (۲۲) بود; مجموعهای از مكتوبات ریاضت گرایانه و عرفانی از سطوح مختلف كه راهب پایسی ولیچكوفسكی (۲۳) و مریدانش به زبانهای اسلاو، رومانیایی و روسی ترجمه كردند. از آن جا كه حركت پایسی نه فقط ترویج نوعی ریاضت رهبانی، بلكه رواجدادن مجموعهای از متون بود، برای عالمان و دیگر استفاده كنندگان ادبیات الهیاتی كه راهب نبودند، فرصتی فراهم آورد كه از این تجدید حیات برای مقاصد خود بهره بگیرند.
روحیه معنوی مربوط به فیلوكالیا را معمولا hesychasm (آرامش گرایی) مینامند، كه از واژه یونانی hesychia (آرامش) (۲۴) گرفته شده است. نقطه ثقل آن «عبادت قلبی» (۲۵) است; نوعی ریاضت متاملانه (۲۶) كه هدف از آن تطهیر روح تا بدان درجه است كه بتواند حقیقتا افعال (energeiai) الهی را كه خلقت را فرا گرفته ببیند; نه ذات (ousia) الهی را كه شناختنی نیست. محتوای اخلاقی این دعا از طریق تكرار منترا گون (۲۷) عبارتی كه نام عبادت قلبی (۲۸) یا عبادت عیسوی (۲۹) به خود گرفت، فراهم میآید:«ای مولا! عیسای مسیح، پسر خدا، بر من مرحمت فرما; من گنهكار.»
بنابر الهیات فلسفی، مهمترین وجه معنویت آرامشگرایانه، خوشبینی ماورای طبیعی آن در باب میزانی است كه «صورت و مشابهت» خدا، در حال و آینده، در انسانها میتواند فعال شود. متكلمان مسیحی غرب، دست كم از زمان آگوستین، گرایش داشتهاند كه بر تباه شدگی طبیعت جبلی و خدا گونه انسان به تبع هبوط، تاكید كنند; دیدگاهی كه نهضت اصلاح دینی، در باب نظریه انحطاط ذاتی طبیعت انسان، آن را به منتهی درجه رسانید. برعكس، متفكران ارتدكس، معتقد بودهاند صورت خدایی میتواند از طریق گناه تیره و تار شود، اما نابود نمیشود. شرافت و زیبایی انسان را (كسی كه بخواهد ببیند) در منحطترین انسانها هم میتوان دریافت. مانند ملكوتیترین انسانها، صورت الهی در اینان (theosis) (۳۰) به معنی «مظهر عظمت الهی شدن» را باز مینمایاند. قدیسان سخنان داوود را بر حق میدانند: «شما خدایید; پسران خدای متعال; همه شما.» (مزامیر، ۶ : ۸۲ مقایسه كنید با: یوحنا، ۳۴:۱۰)
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست