یکشنبه, ۱۷ تیر, ۱۴۰۳ / 7 July, 2024
مجله ویستا

سنت ارتدكس


سنت ارتدكس

این مقاله تا اندازه ای ما را از نگرشها و گرایشها و پاره ای مباحث فلسفه دینی سنت ارتدكس در چند قرن گذشته, و نیز تفاوت دیدگاههای سنت ارتدكس با كاتولیك و پروتستان و شخصیتهای مهم فلسفه دین سنت ارتدكس آگاه می سازد

عنوان این مقاله The Orthodox Tradition است، كه از بخش سوم كتاب A Companion to Philosophy of Religion (مجموعه مقالاتی در باب فلسفه دین)، انتخاب شده است. مؤلفان كتاب، فیلیپ ل. كویین (Philip L. Quinn) و چارلز تالیافرو ,(Charles Taliaferro) هدف از گردآوری مقالات فوق را عرضه اطلاعات نسبتا مفصل در باب تفكر فلسفی در جهان انگلیسی زبان در زمینه دین معرفی كرده‏اند. همچنین مقالات بخش سوم كتاب را، كه این مقاله برگرفته از آن است، متوجه عرضه بحثهای فلسفه دینی ناظر به سنتهای دینی خاص در قرن بیستم دانسته‏اند.

این مقاله تا اندازه‏ای ما را از نگرشها و گرایشها و پاره‏ای مباحث فلسفه دینی سنت ارتدكس در چند قرن گذشته، و نیز تفاوت دیدگاههای سنت ارتدكس با كاتولیك و پروتستان و شخصیتهای مهم فلسفه دین سنت ارتدكس آگاه می‏سازد. نویسنده مقاله پل والی‏یر (Paul Valliere) استاد دانشگاه باتلر در ایالت ایندیانا در امریكاست.

مترجم خاطرنشان می‏كند كه پی‏نوشتهایی كه در توضیح مطالب مقاله آمده است، حاصل یادداشتهایی است كه از درسهای استاد مصطفی ملكیان برگرفته شده است.

تامل فلسفی و كلامی در سنت جدید ارتدكس، هم با تفكر غربی ارتباط تنگاتنگ دارد و هم شدیدا از آن فاصله دارد. بیشتر این فاصله‏ها را می‏توان در تحول تاریخی جداگانه مردم و فرهنگهای مسیحیت‏شرق ردیابی كرد.

ارتدكسها وارثان میراث غنی فكری و معنوی تمدن بیزانس هستند. وفاداری به این میراث، شرقیان را از شاخص‏ترین توسعه‏هایی كه فلسفه و الهیات را در غرب شكل داده، یعنی فلسفه مدرسی، (۲) رنسانس و نهضت اصلاح دینی، مصون داشته است. شاید عامل اصلی تفكیك كننده، فلسفه مدرسی بوده است; دست كم بیشتر متفكران ارتدكس تمایل داشته‏اند این گونه به موضوع بنگرند. بنا بر این دیدگاه، استادان فلسفه مدرسی روشی را برای تحلیل انتزاعی عقلی گسترش دادند كه مراد از آن توجیه مدعیات دینی بود، اما منجر به پرورش عقل خودمختار شد; یعنی عقلی كه از حیث روش از سنت اعتقادی و تجربه دینی (اخلاقی، عبادی، عرفانی) زنده مستقل است. حساسیت این دنیایی رنسانس، یكی از پیامدهای اعمال عقل خودمختار بود. دیگر پیامد آن، پروتستانتیزم بود، كه روشهای فلسفه مدرسی را برای توجیه تفاسیر كاملا غیر سنتی از دین به كار گرفت. (۳)

قطعا مسیحیت‏شرق رنسانس و نهضت اصلاح دینی را از ملاحظات نظری فروننهاد. ادخال اجباری بیشتر مردم ارتدكس در امپراتوری اسلامی عثمانی، در قرن سیزدهم و چهاردهم، تاثیرات ناگواری بر فعالیت فكری آنان گذاشت و منجر به كاهش بیش از حد تعلیم و تعلم در سر تاسر مسیحیت‏شرق شد. خصوصا رسیدگی به دانش غیر دینی از این امر در طی تاریخ طولانی خود شاهد چندین دوره انسان‏گرایی (۵) بوده است; یعنی زمانی كه سنت ادبی، فلسفی و علمی یونانی، كه هیچ گاه به فراموشی سپرده نشد، به دلیل اهداف كارآمد گوناگون در جامعه روحانیان مسیحی و حكومت احیا شد. اما یونانی مآبی (۶) به نخبگان حاكم امپراتوری بیزانس محدود شد; و با نابودی این دولت، زمینه دوام خود را از دست داد. مسیحیان تحت فشار شرق، در طی قرون استیلای اسلامی، هویت‏خود را نه از طریق مطالعه آثار افلاطون، بلكه از طریق چسبیدن به كلیسای خود حفظ كردند.

روسیه، تنها كشور نسبتا بزرگ ارتدكس بود كه از سوء استفاده حكومت كژ آیین در اوایل دوران جدید فرار كرد. در آن جا یك دولت مقتدر، كه پایتخت آن مسكو بود، برای احیای دوباره سنت‏بیزانسی به پا خاست، اما این احیا به انسان گرایی بیزانسی گسترش پیدا نكرد. دلیل این امر، طبیعت فرآورده فرهنگی‏ای بود كه از طریق بیزانس به روسیه انتقال یافت. مبلغان بیزانسی، برخلاف رومیان، انجیل (۷) را به زبان بومی به بی‏دینان شمال اروپا انتقال دادند; و زبان یونانی و سنتهای آموزشی‏ای كه به طور انحصاری به این زبان مرتبط بود، صادر نشد.

در عین حال كه مبلغان صاحبنظر و زبان‏شناسان اسلاو در روزگار جدید، این طرز تلقی را در باب فرا گرفتن فرهنگ انجیلی ستایش كرده‏اند، [اما] شاید این امر سبب كند شدن توسعه علوم انسانی در مسیحیت‏شرق شد. بدین سان فرهنگ روسی با درخششی فوق العاده در تندیس‏پردازی، معماری كلیسا، ریاضت گرایی، (۸) عرفان و فعالیتهای دیگری كه با آداب عبادی ارتدكسی ارتباط نزدیك دارند، تجلی كرد، اما جست و جوی نشانه‏های علوم انسانی، كه بخشی از فرهنگ بیزانسی بود، كاری عبث است. در آن جا آموزشگاه یا دانش‏سرا، حتی برای تربیت روحانی، وجود نداشت; و الهیات، برخلاف فلسفه، یك رشته تحصیلی رسمی نبود.

در قرن هفدهم، بذر مطالعه نظری الهیات و فلسفه در سرزمین روسیه افشانده شد. فرهنگستان كی‏یف، (۹) كه قریب دویست‏سال در مسیحیت‏شرق مؤسسه الهیاتی عمده‏ای محسوب می‏شد، در سال ۱۶۳۲ به دست‏سر اسقف پترو مهیلا (۱۰) پایه‏گذاری شد. این مدرسه از ابتدا كار مدافعه گرانه داشت. اوكراین مدت مدیدی تحت‏حاكمیت لهستان بوده است و مقامات رومی كاتولیك در ایجاد نوعی اتحاد میان مسیحیت پیشرفت قابل توجهی كردند، كه به موجب آن جوامع ارتدكس در عین محافظت‏بر سنتهای عبادی و شرعی خود، سلطه پاپ را پذیرا شدند. فرهنگستان كی‏یف، در برابر این تهدید، دفاع از استقلال ارتدكس را برعهده گرفت، (۱۱) اما همان گونه كه اغلب اتفاق می‏افتد، كار مدافعه‏گرانه موجب اتخاذ روشهای حریف می‏شود، كه مراد از آن در اوكراین فلسفه مدرسی ضد اصلاح كاتولیكی رومی است. دوره تحصیلات در فرهنگستان كی‏یف، از فرهنگستان یسوعی (۱۲) الگو برداری شد.بیشتر متون درسی دارای متن مبدا غربی، و زبان آموزشی، لاتین بود.

پدر جرجیس فلورفسكی (۱۹۳۷) (۱۳) در یك بررسی معروف، تاریخ الهیات جدید روسی را داستان جدایی از سنت‏یونانی آبایی تفسیر كرد. او فرهنگستان كی‏یف را یكی از مقصران در این باره می‏دید. اما، در آن زمان، این فرهنگستان و آموزشگاههای دیگری كه به سبك آن بنیانگذاری شده بودند، نوعی احیای دینی و فرهنگی مهم را پی‏افكندند; روشنگری‏ای كه از كلیسا فراتر رفت، و علوم انسانی، ادبیات، سیاست و فلسفه دینی را نیز در برگرفت. نخستین فیلسوف دینی خلاق در سنت ارتدكس جدید، هری هوری اسكورودا (۹۴ - ۱۷۲۲)، (۱۴) پرورش یافته این محیط بود.

اسكورودا پس از فارغ التحصیلی از فرهنگستان كی‏یف، از پذیرش مناصب كشیشی خودداری كرد. او پیش از دست كشیدن از اشتغال رسمی به منظور در پیش گرفتن سبك زندگی مشایی، (۱۵) چندین سال در فرهنگستانهای كلیسایی ادبیات منظوم و زبانهای باستانی تدریس كرد. محصول ادبی او، با سبك بیان روسی‏ای كه رنگ مسیحیت اسلاوی دارد، مشتمل بر شعر، داستان، مدخلی بر اخلاق مسیحیت، مقالات متعدد درباره تفسیر نمادین كتاب مقدس و گفت و گو درباره موضوعات فلسفی قدیم، مثل معرفت نفس و حكمت دوستی است.

منابع اصلی‏ای كه او از آنها بهره گرفته، آثار نویسندگان باستانی لاتین، كتاب مقدس و سنت عبادی ارتدكس است. اسكورودای شیفته خدا، و در عین حال عارف فوق العاده اجتماعی، فقط برای دوستانش نوشت; و در طی حیاتش هیچ نوشته‏ای منتشر نكرد. ابزار شیفتگی فلسفی او مباحثه زنده بود.

در قرن هیجدهم، پتر كبیر، (۱۶) وقتی كه مشغول طرح عظیم نوسازی امپراتوری روسیه شد، عمدتا بر تخصص دانشمندان اوكراینی و اصحاب كلیسا تكیه كرد. مدارس و حوزه‏های علمیه‏ای كه به دست مسیحیت ارتدكس، به منزله بخشی از برنامه نوسازی، بر پا شدند، روشهای مطالعه الهیاتی و فلسفی معمول در كی‏یف را اعمال كردند. در این زمان تاثیرات عصر روشنگری (۱۷) و پروتستانی نیز به تدریج در روسیه احساس می‏شد، كه بر پیچیدگی چشم‏انداز الهیات می‏افزود.

مطالعات مربوط به الهیات در روسیه، علی رغم وجود نمونه‏های قوی غربی، در همه جوانب از الگوی اروپایی تبعیت نكرد. وقتی كه نخستین دانشگاه روسی در سال ۱۷۵۵ در مسكو بنیان نهاده شد، نه دانشكده الهیات برای آن ایجاد كردند، و نه دانش الهیات نقش مهمی در مؤسسات تابع آن داشت. در اوایل قرن نوزدهم، جامعه روحانیان ارتدكس روسی سه آموزشگاه عالی الهیات، با نام فرهنگستان، تاسیس كرد، كه با حوزه‏های علمیه تربیت روحانی در سن پترزبورگ، (۱۸) سرگی‏یف پساد (۱۹) و كی‏یف مرتبط بود.

چهارمین فرهنگستان در قازان (۲۰) در سال ۱۸۴۲ ایجاد شد. این چهار فرهنگستان الهیاتی، با آن كه منحصرا به دست جامعه روحانیان مسیحی اداره می‏شدند، نقشی مهم در توسعه فلسفه و الهیات در روسیه ایفا كردند.

این فرهنگستانها، بومی كردن الهیات را در روسیه ارتقا بخشیدند. در همه آنها، زبان آموزشی، روسی بود. متكلمان تاریخی - كه در آن هنگام، مثل زمان حاضر در شكل دادن تفكر ارتدكسی از متكلمان نص‏گرا یا متكلمان فلسفی مؤثرتر بودند - شروع به عطف توجه به منابع آبایی سنت ارتدكس كردند. این فرهنگستانها در احیای رهبانیت مراقبه‏ای (۲۱) در مردم ارتدكس نیز نقش داشتند.

احیای رهبانیت مراقبه‏ای در قرن هیجدهم، در دیرهای یونانی و رومانیایی آغاز شد. ابزار آن فیلوكالیا (جمال دوستی) (۲۲) بود; مجموعه‏ای از مكتوبات ریاضت گرایانه و عرفانی از سطوح مختلف كه راهب پایسی ولیچكوفسكی (۲۳) و مریدانش به زبانهای اسلاو، رومانیایی و روسی ترجمه كردند. از آن جا كه حركت پایسی نه فقط ترویج نوعی ریاضت رهبانی، بلكه رواج‏دادن مجموعه‏ای از متون بود، برای عالمان و دیگر استفاده كنندگان ادبیات الهیاتی كه راهب نبودند، فرصتی فراهم آورد كه از این تجدید حیات برای مقاصد خود بهره بگیرند.

روحیه معنوی مربوط به فیلوكالیا را معمولا hesychasm (آرامش گرایی) می‏نامند، كه از واژه یونانی hesychia (آرامش) (۲۴) گرفته شده است. نقطه ثقل آن «عبادت قلبی‏» (۲۵) است; نوعی ریاضت متاملانه (۲۶) كه هدف از آن تطهیر روح تا بدان درجه است كه بتواند حقیقتا افعال (energeiai) الهی را كه خلقت را فرا گرفته ببیند; نه ذات (ousia) الهی را كه شناختنی نیست. محتوای اخلاقی این دعا از طریق تكرار منترا گون (۲۷) عبارتی كه نام عبادت قلبی (۲۸) یا عبادت عیسوی (۲۹) به خود گرفت، فراهم می‏آید:«ای مولا! عیسای مسیح، پسر خدا، بر من مرحمت فرما; من گنه‏كار.»

بنابر الهیات فلسفی، مهمترین وجه معنویت آرامش‏گرایانه، خوش‏بینی ماورای طبیعی آن در باب میزانی است كه «صورت و مشابهت‏» خدا، در حال و آینده، در انسانها می‏تواند فعال شود. متكلمان مسیحی غرب، دست كم از زمان آگوستین، گرایش داشته‏اند كه بر تباه شدگی طبیعت جبلی و خدا گونه انسان به تبع هبوط، تاكید كنند; دیدگاهی كه نهضت اصلاح دینی، در باب نظریه انحطاط ذاتی طبیعت انسان، آن را به منتهی درجه رسانید. برعكس، متفكران ارتدكس، معتقد بوده‏اند صورت خدایی می‏تواند از طریق گناه تیره و تار شود، اما نابود نمی‏شود. شرافت و زیبایی انسان را (كسی كه بخواهد ببیند) در منحطترین انسانها هم می‏توان دریافت. مانند ملكوتی‏ترین انسانها، صورت الهی در اینان (theosis) (۳۰) به معنی «مظهر عظمت الهی شدن‏» را باز می‏نمایاند. قدیسان سخنان داوود را بر حق می‏دانند: «شما خدایید; پسران خدای متعال; همه شما.» (مزامیر، ۶ : ۸۲ مقایسه كنید با: یوحنا، ۳۴:۱۰)


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.