دوشنبه, ۲۴ دی, ۱۴۰۳ / 13 January, 2025
نسیم
نسیم، آهسته از کنار اطلسی گذشت واو، گلبرگ های کوچک اش را به هم نزدیک کرد پیچ و تابی به خود داد. گل سرخ از بالا صدایش کرد:
- کوچولو ترسیدی! از نسیم ترسیدی!
اطلسی به خود آمد. فهمید که گل سرخ چند لحظه مراقب رفتارش بوده است. شاخک هایش را بالا برد و به گل سرخ نگاه کرد.
- نترسیدم. سردم شد.
- تو آنقدر کوچک هستی که نسیم به راحتی تکانت می دهد. می دانی! اصلا به وجود آمدنت کاملا بی جاست. به صراحت بگویم تو هرگز، جایی در سبد گل روی میز برای خودت پیدا نخواهی کرد... اطلسی غمگین شد و در خود فرو رفت. گلبرگ هایش را پیش چشمانش گرفت که گل سرخ اشک هایش را نبیند. اما همسایه نامهربان دوباره نهیب زد.
- گریه نکن! حداقل این چند صباحی را که زنده هستی، سعی کن شاداب باقی بمانی.
اطلسی اصلا بالا را نگاه نکرد و همچنان به گریه کردن ادامه داد.
دختری با موهای بافته طلایی، آهسته به سمت گل ها، پیش آمد سبد گلی در دستش بود، پر از گل های وحشی و تمشک...
دستش را به سمت گل اطلسی برد. بعد از یک نگاه طولانی، آرام، زمزمه کرد:
- کوچولوی زیبا آنقدر خوشگلی که حیفم می آید بچینمت. ای کاش پیراهنی همرنگ گلبرگ های تو، می داشتم! اطلسی، از خوشحالی به خود لرزید و بالا را نگاه کرد.
گل سرخ، سرجایش نبود!
لیلا عبدوی نژاد
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست