چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

پدر به روایت پسر


پدر به روایت پسر

امام نه تنها موسیقی , بلكه برنامه های خبری رادیو تلویزیون را در زمان حكومت شاه حرام می دانستند و می فرمودند اگر این موسیقی كه از صدا و سیمای جمهوری اسلامی پخش می شود از رادیو تلویزیون آل سعود پخش شود آن را حرام می دانم

شما روحیه‌ امام‌ را در نظر بگیرید چه‌ روحیه‌ عزیزی‌ است‌، وقتی‌ در معادلات‌ به‌ این‌ نتیجه‌ رسیدند كه‌ باید قطعنامه‌ را قبول‌ كنند گفتند: من‌ جام‌ زهر قطعنامه‌ را می‌نوشم‌. من‌ كنار امام‌ بودم‌، امام‌ مرتب‌ مشتشان‌ را می‌زدند روی‌ پایشان‌، می‌گفتند: آ، آ. برای‌ اینكه‌ تلویزیون‌ ما داشت‌ رزمندگان‌ را نشان‌ می‌داد، صحنه‌های‌ جنگ‌ را نشان‌ می‌داد؛ اما امام‌ با آن‌ روحیه‌ آمده‌ بودند (قطعنامه‌) را قبول‌ كرده‌ بودند.

و در آن‌ نامه‌یی‌ كه‌ امام‌ قطعنامه‌ را نوشته‌ بودند فرمودند: خانواده‌ شهدا، خانواده‌ اسرا، من‌ تا به‌ حال‌ جنگیدم‌ و در جنگ‌ عقیده‌ ام‌ این‌ بود كه‌ به‌ نفع‌ شماست‌؛ امروز این‌ عقیده‌ را ندارم‌ و قطعنامه‌ ۵۹۸ را قبول‌ می‌كنم‌.

خدا می‌داند بر خانه‌ امام‌ چه‌ گذشت‌ هیچ‌كس‌ جرات‌ نمی‌ كرد خانه‌ امام‌ برود پیش‌ امام‌ برود. بعد از پذیرش‌ قطعنامه‌ ۵۹۸ چند روز امام‌ درست‌ نمی‌ توانستند راه‌ بروند. همه‌ اش‌ می‌گفتند: خدایا شكرت‌ ما راضی‌ هستیم‌ به‌ رضای‌ تو. شما فرزندان‌ امام‌ روحیه‌ امام‌ را بهتر از هر كس‌ دیگر می‌دانید. بعد از قطعنامه‌ امام‌ دیگر سخنرانی‌ نكردند. دیگر برای‌ سخنرانی‌ به‌ حسینیه‌ جماران‌ نیامدند، تا مریض‌ شدند و به‌ بیمارستان‌ رفتند.

امام‌ نه‌ تنها موسیقی‌ ، بلكه‌ برنامه‌های‌ خبری‌ رادیو تلویزیون‌ را در زمان‌ حكومت‌ شاه‌ حرام‌ می‌دانستند؛ و می‌فرمودند: اگر این‌ موسیقی‌ كه‌ از صدا و سیمای‌ جمهوری‌ اسلامی‌ پخش‌ می‌شود از رادیو تلویزیون‌ آل‌ سعود پخش‌ شود آن‌ را حرام‌ می‌دانم‌.

من‌ حضرت‌ امام‌ را خواب‌ دیدم؛ به‌ من‌ فرمودند كه‌ به‌ دوستان‌ بگویید، كه‌ من‌ از صراط‌ رد شدم‌، اما كار خیلی‌ مشكل‌ است‌ ، قصه‌ شوخی‌ نیست‌.

بطور كلی‌ وقتی‌ جریانات‌ انقلاب‌ اسلامی‌ ایران‌ در پیش‌ بود، یعنی‌ همان‌ زمانی‌ كه‌ امام‌ در پاریس‌ تشریف‌ داشتند، یكی‌ از مسائلی‌ كه‌ پیش‌ بینی‌ می‌شد این‌ بود كه‌ اگر انقلاب‌ پیروز شود چه‌ نوع‌ خطراتی‌ آن‌ را تهدید می‌كند. ما معتقد بودیم‌ كه‌ منافقین‌ و چپی‌ها در داخل‌ مسائلی‌ به‌وجود می‌آورند؛ چون‌ از اینجا (ایران) هم‌ فردی‌ كه‌ نامش‌ را دقیقا به‌ خاطر ندارم‌ به‌ آنجا (فرانسه‌) آمد. وی‌ از ایادی‌ شاه‌ بود كه‌ بعد هم‌ معلوم‌ شد كه‌ عضو سازمان‌ (سیا) می‌باشد و مدتی‌ هم‌ رییس‌ دفتر شاهپور بختیار بود. وی‌ یك‌ شماره‌ تلفن‌ به‌ ما داد و گفت‌: اگر با من‌ كاری‌ داشتید تماس‌ بگیرید. و آن‌ شماره‌، متعلق‌ به‌ تلفنی‌ بود كه‌ در اتاقی‌ پهلوی‌ اتاق‌ بختیار بود. مساله‌یی‌ كه‌ مطرح‌ شد این‌ بود كه‌ امام‌ حاضر نشدند با فرد مذكور ملاقات‌ كنند. وی‌ این‌ مساله‌ را با یك‌ سری‌ از مسائل‌ داخلی‌ به‌ بنده‌ گفت‌ كه‌ ما خودمان‌ هم‌ همان‌ طور حدس‌ می‌زنیم‌ كه‌ ایشان‌ گفت‌: در تركمن‌ صحرا درگیری‌ هست‌ و در بلوچستان‌ به‌ نوعی‌ دیگر، و در قسمتهایی‌ از كردستان‌، و حتی‌ در جنوب‌ جریاناتی‌ با نام‌ خلق‌ عرب‌ پدید آمده‌. و ما علاوه‌ بر اینكه‌ این‌ مساله‌ را حدس‌ می‌زدیم‌، احتمال‌ می‌دادیم‌ كه‌ جنگی‌ علیه‌ انقلاب‌ راه‌ بیفتد.

تلخ‌ترین‌ خاطره‌یی‌ كه‌ به‌ یاد دارم‌ پذیرش‌ قطعنامه‌، و شیرین‌ ترین‌ خاطره‌ مربوط‌ به‌ فتح‌ خرمشهر است‌. فتح‌ زمانی‌ اعلام‌ شد كه‌ ساعت‌ حدودا ۴ بعد ازظهر بود و امام‌ در حال‌ قدم‌ زدن‌ بودند و رادیو هم‌ در دستشان‌ بود؛ چون‌ ما از قبل‌ می‌دانستیم‌ كه‌ رزمندگان‌ اسلام‌ در حال‌ انجام‌ این‌ كار هستند، و درگیری‌ هم‌ از شب‌ قبل‌ شروع‌ شده‌ بود كه‌ خیلی‌ هم‌ شدید بود. امام‌ در حال‌ قدم‌ زدن‌ بودند كه‌ گوینده‌ رادیو خبر آزاد سازی‌ خرمشهر را اعلام‌ كرد. با شنیدن‌ صدای‌ گوینده‌، من‌ به‌ امام‌ نگاه‌ كردم‌ و متوجه‌ شدم‌ كه‌ احساس‌ خوبی‌ به‌ ایشان‌ دست‌ داد. البته‌ در مجموع‌ امام‌ از مسائلی‌ كه‌ خیلی‌ تلخ‌ بود اوقاتش‌ زیاد تلخ‌ نمی‌ شد: و از مسائلی‌ هم‌ كه‌ شیرین‌ بود خیلی‌ خوشحال‌ نمی‌ شدند. در مقابل‌ مسائل‌ خرمشهر امام‌ معتقد بودند كه‌ بهتر است‌ جنگ‌ تمام‌ شود اما بالاخره‌ مسئولان‌ جنگ‌ گفتند كه‌ ما باید تا كنار شط‌ العرب‌ (اروند رود) برویم‌ تا بتوانیم‌ غرامت‌ خودمان‌ را از عراق‌ بگیریم‌. امام‌ اصلا با این‌ كار موافق‌ نبودند و می‌گفتند: اگر بناست‌ كه‌ شما جنگ‌ را ادامه‌ بدهید بدانید كه‌ اگر این‌ جنگ‌ با این‌ موضعی‌ كه‌ شما دارید ادامه‌ یابد و شما موفق‌ نشوید، دیگر این‌ جنگ‌ تمام‌ شدنی‌ نیست‌. و ما باید این‌ جنگ‌ را تا نقطه‌یی‌ خاص‌ ادامه‌ بدهیم‌؛و الان‌ هم‌ كه‌ قضیه‌ فتح‌ خرمشهر پیش‌ آمده‌ بهترین‌ موقع‌ برای‌ پایان‌ جنگ‌ است‌.

وقت‌ جنگ‌ از ستاد مشترك‌ كسی‌ آمد كه‌ مربوط‌ به‌ تیم‌ مهندسی‌ بود و یك‌ ضد بمب‌ و مستحكم‌ برای‌ امام‌ درست‌ كرد. ایشان‌ فرمودند: اینجا نمی‌ روم‌. و هر چه‌ هم‌ كه‌ من‌ گفتم‌: حداقل‌ شما بیایید و اتاق‌ مذكور را ببینید، من‌ از همین‌ بیرون‌ آنجا را دیده‌ ام‌ و به‌ آنجا نخواهم‌ آمد و تا وقتی‌ كه‌ تهران‌ زیر موشكباران‌ دشمن‌ قرار گرفت‌ در اتاق‌ معمولی‌ خودشان‌ بودند و خیلی‌ معمولی‌ برخورد می‌كردند. وقتی‌ هم‌ كه‌ من‌ خیلی‌ اصرار كردم‌ ایشان‌ قسم‌ خوردند كه‌ من‌ این‌ كار را نخواهم‌ كرد، و بین‌ من‌ و بقیه‌ افراد هیچ‌ تفاوتی‌ نیست‌. ایشان‌ می‌گفت‌: بمبی‌ به‌ خانه‌ من‌ بخورد و پاسدارهای‌ اطراف‌ منزل‌ كشته‌ شوند و من‌ در اتاق‌ ضد بمب‌ زنده‌ بمانم‌ دیگر من‌ به‌ درد رهبری‌ نمی‌ خورم‌. من‌ زمانی‌ می‌توانم‌ مردم‌ را رهبری‌ كنم‌ كه‌ زندگی‌ من‌ مثل‌ آنها باشد، و همه‌ در كنار همدیگر باشیم‌.

سالها پیش‌ وقتی‌ ما مورین‌ (ساواك) به‌ خانه‌ ما ریختند كه‌ امام‌ را بگیرند، مادر من‌ در حیاط‌ ایستاده‌ بود و من‌ از خانه‌ بیرون‌ دویدم‌، و ایشان‌ به‌ من‌ گفت‌: پدرت‌ را بردند اگر می‌خواهی‌ او را ببینی‌ زودتر برو. كلا مادر و خواهرانم‌ اهل‌ این‌ حرفها نیستند؛ و ترسو نیستند و فقط‌ نگرانیشان‌ در مورد حال‌ امام‌ بود. یك‌ نكته‌یی‌ به‌ خاطرم‌ آمد كه‌ برایتان‌ نقل‌ كنم‌. یك‌ روز كه‌ تهران‌ شدیدا زیر بمباران‌ و موشكباران‌ بود مادرم‌ وارد اتاق‌ شدند و دیدند كه‌ یك‌ پتویی‌ كج‌ افتاده‌ است؛ با نهایت‌ خونسردی‌ مرا صدا زدند كه‌ بیا و سر پتو را بگیر تا آن‌ را درست‌ كنیم‌! و امام‌ از این‌ حرف‌ خنده‌ اش‌ گرفت‌.

بعد از اشغال‌ لانه‌ جاسوسی‌ قرار بود هیاتی‌ به‌ سرپرستی‌ آقای‌ رمزی‌ كلارك‌ به‌ ایران‌ بیاید؛ و درخواست‌ داشتند كه‌ با حضرت‌ امام‌ (ره‌) ملاقات‌ كنند حضرت‌ امام‌ به‌ محض‌ اطلاع‌ ،اعلامیه‌یی‌ صادر فرمودند و در آن‌ اعلامیه‌ هیات‌ امریكایی‌ را نپذیرفتند و به‌ همه‌ اعضای‌ شورای‌ انقلاب‌، هیات‌ دولت‌ موقت‌ و سایر مسئولین‌ تذكر دادند كه‌ هیچ‌ كس‌ حق‌ ندارد، با این‌ هیات‌ امریكایی‌ ملاقات‌ بكند. نكته‌ قابل‌ توجه‌ در این‌ اعلامیه‌، آن‌ است‌ كه‌ تنها اعلامیه‌ جضرت‌ امام‌ (ره‌) است‌ كه‌ بدون‌ «بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحیم‌» است؛ همانند سوره‌ برائت‌ در قرآن‌ كریم‌. یعنی‌ حضرت‌ امام‌ در این‌ اعلامیه‌، به‌ پیروی‌ از سوره‌ برائت‌ آن‌ را بدون‌ «بسم‌الله‌ الرحمن‌ الرحیم‌» شروع‌ كرده‌ اند.

در فراز و نشیب‌های‌ انقلاب‌ اسلامی‌ مردم‌ افغانستان‌، برای‌ تعیین‌ سرنوشتشان‌، جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌ همواره‌ خواستار تحقق‌ اراده‌ مردم‌ این‌ كشور بوده‌ است‌. و برای‌ اثبات‌ این‌ گفته‌، زمانی‌ را به‌ خاطر می‌آورم‌ كه‌ رهبران‌ روسیه‌ متجاوز در اوج‌ جنگ‌ تحمیلی‌، به‌ رهبر كبیر انقلاب‌ اسلامی‌ حضرت‌ امام‌ خمینی (ره‌) پیغام‌ دادند كه‌ اگر می‌خواهید ما اسلحه‌ شما را تامین‌ كنیم‌، باید در قضیه‌ افغانستان‌ كوتاه‌ بیایید. اما امام‌ در پاسخ‌ فرمودند كه‌ ما سلاح‌ را برای‌ حفظ‌ اسلام‌ می‌خواهیم‌ نه‌ برای‌ نابودی‌ آن‌.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید