پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

مسیر پر فراز و نشیب جمهوریت در تاریخ غرب


مسیر پر فراز و نشیب جمهوریت در تاریخ غرب

نگاهی به سیر تاریخی مفهوم جمهوریت در اروپا

یکی از مهم ترین نظام های سیاسی مستقر در دنیا در حال حاضر نظام جمهوری است که با تفاوت هایی در بسیاری از کشور ها به عنوان نظام سیاسی حاکم برقرار شده است. اینکه این نظام سیاسی که اکنون به اشکال مختلف در کشور های گوناگون با فرهنگ های متفاوت حاکمیت دارد دارای چه ریشه ای است و اساسا در طول تاریخ چه خط سیری را دنبال نموده است از مسائل مهمی است که در این مقال به نگاهی گذرا بر سیر تاریخی این مفهوم سیاسی به آن پرداخته خواهد شد.

واقعیت این است که نظام جمهوری به عنوان یک نظام سیاسی مفهومی است که از ادبیات سیاسی اروپا وارد فرهنگ های مختلف شده است. اصل و منشاء آن نیز ریشه در تمدن یونان و روم باستان دارد. دولت شهرهای یونان باستان به صورت جمهوری اداره

می شدند و بیشتر اندیشمندان و فلاسفه یونان باستان که در مورد حکومت نظریه پردازی کرده‌اند، به بحث پیرامون جمهوریت نیز پرداخته‌اند. به عنوان نمونه افلاطون و شاگردش ارسطو به تفصیل پیرامون این مفهوم سخن گفته اند. افلاطون با نگارش رساله‌ای به نام "جمهور" به این امر اهتمام ورزیده و ارسطو نیز در کتاب "سیاست" در بحث از انواع واشکال حکومتها به حکومت جمهوری اشاره کرده است. وی در مقدمه این کتاب، جمهوری را مشتق از واژه‌ ‏Polis‏ می‌داند که در یونان به معنای قانون اساسی یا نوع حکومت به کار می‌رفته است. ارسطو ‏polis‏ را به معنای جامعه‌ منظم سیاسی می‌داند که دارای ارتباطات بین المللی و صاحب شخصیت جهانی است و سازمانهای داخلی آن را ‏Demos‏ یا مردم می‌نامد که دموکراسی نیز از همین ریشه اخذ شده است. شهروند یا ‏polites‏ نیز از ریشه‌ مشترک ‏Republique‏ و ‏polis‏ گرفته شده و به کسی اطلاق می شود که با شهر به عنوان یک نهاد سیاسی وسازمانهای داخلی در آن در ارتباط مستقیم است و در مسائل سیاست مشارکت دارد. ‏

‏ ارسطو حکومت توده مردم را بهتر از حکومت فردی یا حکومت گروه کوچکی از صاحبان فضیلت می‌داند، وی در این باره می‌نویسد:‏‎ ‎‏"... این نظر که حکومت توده‌ مردم بهتر از حکومت گروه کوچکی از صاحبان فضیلت است، به ظاهر موجه وحتی درست می نماید. زیرا توده‌ مردم اگر چه هر فردشان از فضیلت بی‌بهره باشد، چون گردهم آیند، مجموعاً و نه یکایک، بیشتر از آن گروه کوچک دارای فضیلت می شوند، همچنان که جشنی که به همکاری و یاری همگان باشد پرشکوه‌تر از آن است که فقط ‏‎]‎‏به کوشش و ‏‎[‎‏ هزینه‌ یک نفر بر پا گردد. به همین سان افراد چون گرد هم آیند فضیلت خرد خواه را بر یکدیگر می‌افزایند و به انسان واحدی همانند می‌شوند که دست ‌ها و پا و حواس بی‌شمار دارند اما از اخلاقی و عقلی‌ ایشان شخصیتی یگانه پدید آمده باشد." ۱

وی در رساله‌ "سیاست" هنگام بحث از انواع حکومتها، حکومت جمهوری را نوع پنجم از انواع حکومت ذکر می کند ؛ وی می نویسد در گذشته از این چهار نوع ( الیگارشی، پادشاهی،‌دموکراسی و اریستوکراسی ) نوع پنجمی نیز هست که عنوان آن میان همه‌ انواع حکومت مشترک است. ( زیرا آن را پولیتی یا جمهوری می‌نامند ) ولی چون این نوع ‏‎]‎‏ پنجم ‏‎[‎‏ بسیار به ندرت تحقق می‌پذیرد، گاه از دید نویسندگانی که حکومتها را طبقه بندی

می کنند پوشیده می‌ماند." ۲

ارسطو حکومت جمهوری را آمیخته‌ای از الیگارشی و دموکراسی می‌داند.۳ همچنین وی در تقسیم بندی حکومتها به دو گروه خوب و بد،‌جمهوری را در زمره حکومتهای خوب قرار داده و معتقد است: " جمهوری حکومتی است که هدفش خیر و صلاح همگان است و به دست اکثریت خردمند اداره می شود."۴

‏ برخلاف آتن و اسپارت حکومت روم را نمی‌توان به عنوان حکومتی دموکراتیک به شمار آورد، زیرا هر چند در سال ۵۰۹ قبل از میلاد سزار از شهر رانده شده، رژیمش نابود گردیده، حکومت رم انتخاباتی شد.۵ و علی رغم اینکه "رومیان حکومت خود را " حکومت عموم مردم " می‌نامیدند که به زبان لاتینی "رس پوبلیکا " یا "جمهوری" خوانده می شود".۶ در این حکومت پله بین‌ها که اکثریت جمعیت را تشکیل می‌دادند کلیه وظایف یک تبعه را انجام داده و از تمام حقوق شهروندی محروم بودند.‏

‏ پس از حکومتهای جمهوری یونان و روم چراغ این نوع حکومت برای مدتی نسبتاً طولانی خاموش گشت، تا اینکه بعد از حدود ۱۰۰۰ سال در شهرهای ایتالیا فروغی دوباره یافت. در قرن دوازدهم میلادی پس از هزار سال حضور یا خاطره‌ امپراتوری روم، ‌جمهوریخواهی در قالب دولت شهرهای شمال ایتالیا مجدداً پا به عرصه وجود نهاد. این دولت شهرها، همچون شهرهای باستانی قدرت را میان شهروندانشان توزیع کردند و تدبیرهای نهادی پیچیده‌ای از قبیل شوراهای چندگانه و مقامهای اجرایی که برای مدتی کوتاه انتخاب می شدند ابداع کردند." ۷

اگر چه جمهوریخواهی دوره‌ رنسانس از بسیاری جهات احیای همان مضامین قدیمی بود. اما روح تازه‌ای نیز توسط نیکولو ماکیاولی، ‌که کتابش تحت عنوان "گفتارهایی در باب لیویوس" در دو قرن بعد یکی منابع موثر اندیشه‌های جمهوریخواهانه بود، در آن دمیده شد.‏

‏ ماکیاول، در رساله‌ مذکور طرح نوین جمهوری را ابداع کرد. این اندیشمند فلورانسی جمهوری را نظامی می‌دانست که متکی بر رأی مردم و منبعث از یک سیستم قانونگذاری است و بایستی به مصالح عمومی توجه کند نه به منافع فردی، زیرا در مواقع دشوار نیرویی جز مردم ندارد، وی اعتقاد داشت در حکومت جمهوری حاکمان سیاسی با تکیه بر قانون بایستی اختیارات و حقوق مدنی متفاوت با حکومتهای خود کامه برای مردم در نظر بگیرند. زیرا مردم شرکای حاکمیت و قدرت‌اند و بر دولت است که راههای اعمال خشونت و شیوه‌های قهرآمیز را نسبت به مردم مسدود کند.۸

در اواخر سده‌های میانه، جمهوری ـ شهرهای ایتالیا به نحوی فزاینده مورد تهدید جباران وطنی و سلاطین قدرتمند جدید خارجی قرار گرفتند . حکومت جمهوری فلورانس در چنبره کشاکش پاپ و لویی دوازدهم پادشاه فرانسه به مهلکه افتاد و سپاه چریکش مقهور مهاجمان فرانسوی

گشت.۹

پس از پایان جمهوری فلورانس در سال ۱۵۲۰، آمال نظام جمهوری در یک دولت آزاد متشکل از شهروند ـ جنگاوران میهن پرست، به مثابه شق دیگری از سنت اندیشه سیاسی در کنار جریان اصلی سلطنت‌طلبی باقی ماند. پس از ماکیاول یکی از پرنفوذ‌ترین پیروان وی جیمز هرینگتون است،‌ که آرمانشهر جمهوریخواهانه‌ وی کشورهای مشترک المنافع (اوسئانا)۱۰ بود. در انگلستان در دوران کرامول جیمز هرینگتون ‏‎]‎با انتشار رساله‌ای به نام " اوسئانا"‏‎[‎‏ مصمم به سامان دادن به یک الگوی جمهوری شد تا بر مبنای آن یک "دولت زوال ناپذیر" به وجود آید.۱۱

در قرن هجدهم حاملان مشعل اندیشه‌های جمهوریخواهی مونتسکیو و ژان ژاک روسو بودند. منتسکیو یکی از اندیشمندان سرشناسی است که در خصوص نظام جمهوری اظهار نظر کرده است. وی حکومتها را به جمهوری، سلطنتی و استبدادی تقسیم کرده و جمهوری را نیز به نسبت مشارکت مردم، به آریستوکراسی و دموکراسی تقسیم نمود. در واقع وی به تقلید از افلاطون جمهوری را حکومت مختلط معرفی کرده که اکثریت طبقه‌ متوسط صاحب خود را در بر می‌گیرد.۱۲

در میان اندیشمندان دوران جدید، روسو بیش از دیگران به مفهوم تئوریک جمهوری پرداخته و آن را به عنوان یک تئوری کاربردی مطرح نمود.

به طوری که نظریه سیاست او با ساختار جمهوری الهام بخش انقلابیون فرانسه و آمریکا گردید و تحت تاثیر اندیشه‌های وی اولین جمهوری نو در جهان و در آمریکا تشکیل شد.‏

‏ نقطه‌ آغازین تئوریک در اندیشه‌ سیاسی روسو از استنباط او از نظم طبیعی و قرار داد اجتماعی شروع می شود، مطابق نظر روسو نظم طبیعی، نظمی است که به کلیه فضیلتها آراسته باشد. یعنی انسان در آن آزاد است و راه کسب خوشبختی خود را جستجو می کند. به نظر روسو اولاً: آزادی جمعی است، ثانیاً: آزادی قدرتی است مستقل که قدرت سیاسی مجبور به رعایت و احترام به آن است یعنی قدرت حاکم مجبور است آزادی همگان را بر پایه قانون تضمین کند. روسو نخستین کسی بود که به صراحت اعلام کرد حاکمیت بایستی به مردم منتقل شود. زیرا تنها چنین وضعی است که آزادی عمومی تامین می شود.۱۳

روسو ذیل عنوان " از انسان تا شهروند " آورده است که انسان تا در حالت طبیعی یا نظم طبیعی است موجودی آزاد است، اما وقتی وارد تمدن و جامعه سیاسی شد، چون اراده‌ خود را تابع سیاست

می کند، آزادی خود را از دست می‌دهد و به شهروند ( ‏Citezen‏) تبدیل می شود برای اینکه انسان عوامل و شرایطی را که باعث گردیده تا از انسانیت به اسیری در جامعه سیاسی کشیده شود نابود سازد، بایستی به عضویت در اداره‌ عمومی یا جمهوری دموکراتیک در آید. در جمهوری دموکراتیک هر کس به طور برابر از همه چیزمحروم می شود ولی به شکل مساوی صاحب همه چیز می شودو همه اعضای جمهوری دارای یک هویت مشترک هستند و از آزادی برخوردار می شوند.۱۴ اندیشه‌های روسو تا حد زیادی در آمریکا و سپس در فرانسه تحقق یافته و رژیمهای جمهوری نو تشکیل گردیدند.

عرفان کریمی

پی نوشتها: ‏ ‏

۱‏. ارسطو، سیاست، ترجمه‌ حمید عنایت، ( تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ چهارم، ۱۳۸۱ ) ص ۱۶۴.‏

۲‏. پیشین، صص ۲۲۴- ۲۲۳.‏

۳‏. پیشین، ص ۲۲۶.‏

۴‏. پیشین، ص ۱۰۱.‏

۵‏. فئودور، پ، کوروفکین، تاریخ روم باستان، ترجمه‌ غلامحسین متین، (‌تهران، محور، چاپ دوم، ۱۳۷۸ )، ص ۲۰.‏

۶‏. پیشین، ص ۲۲. ‏

۷‏. مارگارت ‌کاندان، " جمهوریخواهی " ترجمه‌ حسن فشارکی، در دانشنامه دموکراسی، زیر نظر سیمور مارتین لیپست ( تهران، کتابخانه تخصصی وزارت امور خارجه، چاپ دوم زمستان ۱۳۸۳) ص ۵۳۸.‏

۸‏. رامین جهانبگلو، ماکیاولی و اندیشه‌ رنسانس، (‌تهران، نشر مرکز، ۱۳۷۲)، ص ۶۷. ‏

۹‏. حمید عنایت، بنیاد فلسفه‌ سیاسی در غرب، با مقدمه و به اهتمام حمید مصدق (‌تهران، انتشارات زمستان، چاپ چهارم، بهار

۱۳۷۷ )، ص ۱۵۴.‏

۱۰.Oceana

۱۱‏. همان، ص ۳۴.‏

۱۲‏. جونزوت،‌ خداوندان اندیشه سیاسی، ترجمه‌ احمدتدین، (‌تهران، نشر آزادی، ۱۳۷۳)، ج۱، ص ۲۷۲.‏

۱۳‏. ژان، ‌ژاک شوالیه، آثار بزرگ سیاسی از ماکیاولی تا هیتلر، ترجمه‌ لیلا سازگار ( تهران، نشر دانشگاهی، ۱۳۷۶ ) ص ۱۵۱.‏

۱۴‏. بیگدلی، تاریخ اندیشه سیاسی در غرب، ‌ج ۲، ص ۱۰۸.