چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

نمی گویم اشتباه کرده ام


نمی گویم اشتباه کرده ام

تمام این قضیه به دوران کودکی ام برمی گردد زمانی که من بچه بودم, مادرم افسانه های محلی کلیایی منطقه یی در استان کرمانشاه را در گوشم زمزمه می کرد آن افسانه ها به قدری شیرین و جذاب بود که در ذهن من رسوب کردند

● گفت وگو با «منصور یاقوتی»

▪ چگونه وارد دنیای ادبیات شدید؟

تمام این قضیه به دوران کودکی ام برمی گردد. زمانی که من بچه بودم، مادرم افسانه های محلی کلیایی (منطقه یی در استان کرمانشاه) را در گوشم زمزمه می کرد. آن افسانه ها به قدری شیرین و جذاب بود که در ذهن من رسوب کردند. به تازگی بخشی از همین افسانه ها در کتاب «افسانه های کردی» منتشر شده است.

این زمینه در من وجود داشت که در دوران دبستان با آقای کامکار آشنا شدم. کامکار تئاتری بود و قصه های جذابی را که سر کلاس برای بچه ها تعریف می کرد، همانجا به صورت نمایش اجرا می کرد. باور کنید از دوران مدرسه فقط همین خاطره های زیبا را به خاطر دارم و چیزی را تحت عنوان درس به یاد نمی آورم،

این اتفاقات تلنگری شد که من به سمت خواندن کتاب های مختلفی بروم. در کرمانشاه آن زمان دو کتابفروشی بود که هر کتاب را شبی ۲ ریال کرایه می داد، تمام کتاب های این دو کتابفروشی را خواندم و نتیجه اش این شد که آن سال مردود شدم. کتاب های آن زمان بیشتر پاورقی های تاریخی بود که از قضا بسیار جذاب هم نوشته می شد. البته کتاب های پلیسی هم به اقتضای سن ما جذاب بود.

▪ داستان تبدیل شدن شما از یک کتابخوان حرفه یی به خالق آثار ادبی و داستانی چگونه اتفاق افتاد؟

نخستین داستان هایم را در سن ۱۴ سالگی نوشتم. آن زمان به عنوان شاگرد در یک نانوایی سنگکی کار می کردم. کار بسیار سختی بود. صبح آفتاب نزده تا دیروقت کار می کردم. اولین داستان هایم را که سوژه های پلیسی داشتند همانجا و با استفاده از ایده های اطرافم نوشتم. اما کار جدی من از دبیرستان و آشنایی ام با عباس سرمدی آغاز شد. در آن دوره با ادبیات جدی و نویسندگانی چون بالزاک، ماکسیم گورکی و دیگران آشنا شدم. با دوستانم یک محفل خصوصی تشکیل دادیم و نوشته های خود را در همان جمع کوچک در معرض نقد و بررسی قرار می دادیم. آنها هم بی رحمانه نقد می کردند. از دل آن جلسات کوچک اولین مجموعه داستان من تحت عنوان «زخم» بیرون آمد و در سال ۵۲ منتشر شد.

▪ معمولاً کسانی که در ابتدای راه نویسندگی قرار دارند از نویسنده های بزرگ تاثیر می پذیرند. جهان داستانی شما تحت تاثیر کدام نویسنده شکل گرفت؟

تمام ذهن و روح من بی اختیار به تسخیر گورکی درآمده بود. به کارهایش خیلی علاقه داشتم. شاید به خاطر اینکه زندگی شخصی ام بسیار به زندگی گورکی شباهت داشت. بعد از او، بالزاک بیشترین تاثیر را بر من گذاشت.

▪ آن دوره جریانات فکری و ادبی برخلاف امروز که هر کدام به سویی می روند، خیلی تشکل گرا بودند. شما در آن زمان بیشتر با چه کسانی همفکر بودید؟

در تایید حرف شما باید بگویم که در آن زمان و مشخصاً دهه ۵۰ کارها کاملاً گروهی پیش می رفت. اما ادبیات و کلاً هنر با سیاست و تعهدات اجتماعی آمیخته شده بود. فضا به گونه یی بود که یک هنرمند یا نویسنده باید جهت گیری سیاسی مشخصی را در آثارش نشان می داد وگرنه به بی تفاوتی متهم می شد.

من هم به اتفاق دوستانم در کرمانشاه جمع خودمان را داشتیم که به گروه بچه های دبیرستان کزازی معروف شد. وجه اشتراک ما تحصیل در دبیرستان کزازی بود. خود من و بیشتر دوستانم در دهه ۴۰ وقتی در دبیرستان کزازی درس می خواندیم، تحت عنوان زندانی سیاسی بازداشت شدیم. بیشتر افراد آن گروه گمنام ماندند چون عمدتاً فعالیت های زیرزمینی داشتند و در لایه های پنهان جامعه کار می کردند. البته به آذین را همیشه به عنوان یک راهنما در کنار خود داشتم و او هم سخاوتمندانه کمک می کرد.

▪ شرایط اجتماعی و سیاسی دهه ۵۰ چقدر روی کارهای شما تاثیرگذار بود؟

کلاً هیچ نویسنده یی در سرتاسر کره خاکی وجود ندارد که آثارش تحت تاثیر شرایط مکانی و زمانی نباشد. شرایط آن دوره بی تردید در آثار ما تاثیر گذار بود. فضای هنری و فرهنگی همان طور که گفتم وارد فضای اعتراضی شده بود. عمده کسانی هم که در آن شرایط قلم می زدند آرمان گرا بودند.

من فراموش نمی کنم که نویسندگان به خاطر اینکه کتاب شان ارزان تر در اختیار مردم قرار بگیرد، حق التالیف نمی گرفتند. شرایط پیچیده یی بود. هنوز هم صحبت کردن در مورد آن شرایط گیجم می کند. بعد از حکومت ملی مصدق جایگاه اهالی فرهنگ و هنر در معادلات اجتماعی و سیاسی جامعه ایران بیش از پیش پر رنگ شد و در دهه ۵۰ به اوج خود رسید. در مجموع کارهای من در دهه ۵۰ به شدت از جریانات اجتماعی و سیاسی متاثر می شد.

▪ تاثیر فرهنگ بومی در آثار شما به صورت عینی و ملموس قابل مشاهده است. تا چه حد به بومی گرایی در کارهای تان پرداخته اید؟ آیا می توان بومی گرایی را یک اتفاق ناخودآگاه در خلق داستان قلمداد کرد؟

از «زخم» که اولین کارم بود تا «آتش و آواز» که آخرین اثر منتشر شده من است، تاثیرات فرهنگ بومی مشخص و عیان است. من معتقدم فرهنگ بومی می تواند به عنوان یک پدیده زیربنایی ادبیات را تغذیه کند. فرهنگ بومی هم می تواند بر ادبیات تاثیر گذار باشد و هم می تواند از ادبیات تاثیر بپذیرد. در جهان مدرن کنونی بومی گرایی نافی مدرنیسم نیست. فرهنگ بومی اگر درست معرفی شود می تواند بر فرهنگ جهانی تاثیرگذار باشد. چیزی که باعث شده آثار نویسنده های کشورهای امریکای لاتین در سطح جهان مطرح شود استفاده از المان های بومی در یک قالب جهانی است. مارکز نمونه شاخص این پدیده در جهان است.

▪ در نقدهایی که در مورد رمان معروف تان «چراغی بر فراز مادیان کوه» نوشته شده، بومی گرایی را یکی از مولفه های اصلی آثار شما می دانند. آیا این بومی گرایی به راحتی مورد پذیرش منتقدان و مخاطبان قرار گرفت؟

امروزه بعضی ها جهانی شدن را با بومی نبودن مترادف می دانند. من این را قبول دارم که عمده فرهنگ های دولت ساخته درصدد محو و استحاله فرهنگ های بومی هستند. اما به نظر من نویسنده باید طوری بنویسد که مغلوب شعارهای «جهانی شدن» نشود. نویسنده یی موفق است که بتواند بر روند «جهانی شدن» اثرگذار باشد. کسی مثل ماریو بارگاس یوسا و دیگران توانستند بر امواج بومی گرایی سوار شوند، بدون اینکه سیاست های جهانی سازی آنها را مغلوب کند. ما هم باید این راه را پیدا کنیم. زبان جهانی و تفکر بومی دو نیاز بشر امروزی برای خلق ادبیات است. نویسنده باید بین جهانی بودن و بومی بودن یک رابطه عقلانی برقرار کند، وگرنه در این بین جایی نخواهد داشت.

▪ بعضی از منتقدان داستان های کوتاه شما را با چخوف مقایسه می کنند و عده یی هم سعی بر دامن زدن بر این مقایسه دارند؟ آیا این مقایسه ها را درست می پندارید؟ یا از آن احساس رضایت می کنید؟

من این مقایسه ها را نه تنها دوست ندارم که من را آزار هم می دهد. من معتقدم هر نویسنده یی کار خودش را می کند. امروزه در سطح جهان ناشران برای نویسندگانی که با آنها کار می کنند، تبلیغات می کنند. این حرف ها بخش عمده اش به تبلیغات مربوط می شود. می توان این نقدها را به تبلیغات ناشر مربوط دانست که هیچ دخلی به کار نویسنده ندارد و نویسنده نباید مرعوب این نوع تبلیغات باشد.

سعید رضایی سعید


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید