دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
اینجا بدون من؛ داستان ایرانی آدمهای تنها
«اینجا بدون من» از معدود آثاری است که در سینمای ایران بر مبنای اقتباس ساخته شده و بهرام توکلی با همین رویکرد فیلم سوم خود را ساخته است. اساساً سینمای ایران از چاله بزرگی به نام فیلمنامه رنج میبرد و اقتباس میتواند بخشی از این معضل را مرتفع کند. توکلی هم در مسیر فیلمسازی خود به اقتباس علاقهمندی نشان داده و در فیلم دوم خود «پرسه درمه» هم از رمانی بهره گرفته بود.
مهمترین ویژگی که می توان درفیلم سوم توکلی سراغ گرفت استفاده او از نمایشنامه «باغوحش شیشهای- The Glass Menagerie» اثر تنسی ویلیامز است که به تعبیر کارشناسان از مهمترین آثار نویسنده و به زعم ویلیامز غمانگیزترین اثر اوست. نمایشنامهای با داستانی از یک خانواده سه نفره که در دهه ۳۰ و ۴۰ با قرار گرفتن در دوران بحران اقتصادی امریکا درگیر واقعیات تلخ و رؤیاهای دستنیافتنی خود هستند.توکلی در این رویکرد توانسته داستانی ایرانی از این ماجرا بیافریند و با موفقیت نسبی از این آزمون بیرون آید.او تلاش می کند با بهرهگیری از استخوانبندی اثر و وفاداری به شخصیتهای نمایشنامه حال و هوای این روزهای یک خانواده زیرمتوسط ایرانی را روایت کند اما خروجی این کوشش ضربههایی به شخصیتپردازی و فضاها میزند که تماشاگر را از درگیری با موقعیتها محروم میکند و از همذاتپنداری با آنها میکاهد. به طور مثال او شخصیت اصلی را از لورا(دختر نمایشنامه) به مادر تغییر داده و به همین دلیل مادر فیلم کاملترین و محسوسترین شخصیت از آب درآمده اما شخصیت دختر، انگیزهها و تنهایی او چندان ملموس نیست.اینکه در دنیای آن حیوانات شیشهای چه چیزی جستوجو میکند، نبود پدر چه خلأیی در زندگیاش ایجاد کرده و اساساً چرا به دوست برادرش(رضا) دلبسته شده؟ حالا ممکن است یک بار دیدن و ضبط صدای رضا در یک تکرار دلبستهاش کند اما این برای مهمترین انگیزه دختر داستان جدید کافی نیست و آنچنان که در متن اصلی هست (جیم شاگرد اول کلاس و مرکز توجه شاگردان است)، نگاه خاصش به زندگی و اعتماد به نفس دادن به لورا اینجا نیست. اینکه پدر آنها کجاست؟ اینکه اوج درام (صحنه خبر دادن رضا درباره داشتن نامزد) کمرنگ مینمایاند. پسر فیلم دقیقاً از چه فرار میکند فقط برای اینکه کسی به نوشتههایش اهمیت نمیدهد یا موضوع جدیتر از اینهاست؟ به هر حال آداپته کردن اثری که متعلق به جامعه ما نیست دقت بیشتری میطلبد که متأسفانه «اینجا بدون من» فاقدش است. اما از جهاتی دیگر توکلی توانسته ایدههای خود را به داستان بیفزاید که جذابیت فیلم را بیشتر کرده؛ اینکه پایان دوگانه بر آن تصور کرده و عینیت و ذهنیت را در هم آمیخته یا اینکه فضا را از محدوده صحنهای به نقاطی از جامعه شهری برده که کمک حال فضای حاکم بر این روزگار آدمهای ماست. بازی بازیگران از نکاتی است که نمیتوان خرده گرفت چرا که آنها به اتکای دیالوگها و فضای شخصیتها بازیهای روانی به جا میگذارند. خصوصاً فاطمه معتمدآریا که نمونه مناسبی از زن امروز ایران را ارائه میدهد با تمام آن دلشورهها و کاستیهایش. پارسا پیروزفر هم در شکستن تصویر عروسکی خود تلاش میکند و البته صابر ابر و نگار جواهریان هم خوبند گرچه بهتر از نقشهای دگر خود نیستند.
گفتن یک نکته هم بد نیست و آن هم اینکه؛ استقبال از فیلمی که چندان قرابتی با آثار به فروش و عامهپسند این سالها ندارد خودش نعمتی است. این ماجرا یک پیام دارد و به نظر میرسد تماشاگر ما فیلم خوب را هر چند که فاقد عناصر همیشگی مورد پسند باشد بیشتر دوست دارد. آنها تشنه این هستند که حتی گوشهای از زندگی خود را بر پرده سینما ببینند. توکلی میتواند به کارگردان اجتماعی خوبی تبدیل شود.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست