شنبه, ۱۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 1 February, 2025
خلق موقعیت بین توهم و باور
بدیهی است که بازی از عناصر بنیادین نمایش است. عنصری که با تکامل و رشدش به دست بازی ساز یا بازی سازان خلاق(مثل یک گروه انسانی) تبدیل به یک نمایش میشود.
نمایش "ترکیب دو زمان" از فرانسه، کاری از گروه "ب.پ.زوم"هم که به سی امین جشنواره تئاتر فجر آمده، مبنایی جز بازی ندارد. نمایش از قطعهها یا نمایشکهایی تشکیل شده که با یک جرقه(بازی) اولیه شروع میشوند و با گسترش در دو تیپ نمایشی تبدیل به یک ایده و سپس موقعیت سرگرمکننده میشوند و به مانند نمایشهای مردمی (مثل سیرک، شعبده، پانتومیم و...) در نهایت حتی تماشاگر را به بازی میگیرند.
موقعیتهای متفاوت نمایش به وسیله دو تیپی شکل میگیرد که به سبب تضادی که با هم دارند، بازی را تکامل میبخشند و کمدی را در نمایش جریان میدهند. آقای ب و آقای پ دو شخصیت نمایش که یکی سخت گیر و رسمی و ایجاد کننده بازی است، در کنار دیگری که بیدستوپا، فراموشکار و شلخته است و مختل کننده بازی است، خود تضاد آشنایی را میسازد که بازیها را از شیرین کاری صرف تبدیل به یک موقعیت قابل تعقیب میکند. وضعیت ابتدایی نمایش، به شکلی نمادین سفر و سپس ورود آقای ب و پ را به عنوان دو دوست به جای جدید نشان میدهد. صحنههای بعدی که هر کدام بازی خاص خود را دارند، منجر به ایجاد لحظههایی شادیآور و تحریک کننده میشوند. موقعیتهایی که آقای ب و پ میسازند ابتدا موقعیتهایی ساده هستند، اما در ادامه اعجاب انگیزتر و چندگانه میشوند. مثلاً تجربه زیر دریا یا حتی تبدیل کردن کلاه به عنوان عنصر بازی یا تجربه هواپیماهای کاغذی همه و همه آرام آرام لذت کشف بازی در موقعیتهای جدید را گسترش میدهند. نکته همه این بازیها، تلفیق مهارتهای یک بازیگر کمدی با شعبده، سیرک، تئاتر ژست، پانتومیم و... است. تلفیقی که برای بدست آوردن یک اجرای منسجم نیاز به عاملی وحدت بخش دارد؛ یعنی پس از یافتن مهارت، عنصری اجرا را یکدست و هماهنگ میکند، اینجاست که ارزش دو تیپ نمایشی و کشمکش آنها خود را نشان میدهد و بازیها و اجرا را از سطح یک شعبده، سیرک و یک شیرین کاری ساده فراتر میبرد و روح زندگی را که در هنر نمایش نهفته است، به این مهارتها و بازیهای صرفاً سرگرم کننده و کوچک میدمد. دمیدن این روح در ادامه میتواند ابزار نمایش را خلاق تر و بدیعتر کند. اگر به هر قطعه نگاهی بیندازیم، آنگاه ماجراجویی گروه اجرایی بیشتر خود را نشان میدهد.
در قطعه "بالونها" آقای ب با بادکنکی بزرگ کنار آقای پ با بادکنک کوچکش قرار گرفته و همین تضاد و نوع پوشش آنها تکلیف ما را با اجرا روشن میکند . ابزارها چنان انتخاب شده و در کنار فیزیک دو بازیگر قرار گرفته که کاملاً القای پرواز میکند. شگفتی آنجاست که پس از القای این مهم، دو اجراگر با مکان هم وارد شوخی میشوند؛ پس از سقوط آقای ب تلاش او برای جلب کمک پ و مواجهه این دو با یکدیگر، مدام بین زمین و آسمان متغیر است، به این معنا که گاهی پ در آسمان است و گاهی روی زمین کنار ب و همین بازی با مکان، امکان فانتزی کار را به جایی میرساند که این دو با هم در همه سطوح بازی میکنند و صحنه را در یک فضای متخیل به پایان میرسانند.
قطعه بعدی، لحظه اجرای یک آهنگ با دو جفت قاشق است، یک جفت برای پ، یک جفت برای ب و در نهایت بازی این دو با این دو قاشق به وسیله هماهنگ کردن یکدیگر با هم و البته با تماشاگر. طبیعی است که در این نوع اجرا به سبک اجرای دلقکها یا نمایشگران خیابانی، بهترین کار که اجرا را پخته میکند پیوند دادن عامل محوری با مخاطب است. اینجاست که آقای پ قاشقهایش را همانطور که از بیدست و پاییاش سراغ داریم، سمت مخاطب پرت میکند و بازی با چالشی کمیک روبرو میشود. آقای ب مخاطب را وادار به هم آوایی میکند و در نهایت علاوه بر اجرای موسیقی، یک نمایشک شادی آور ساخته میشود.
قطعه بعدی مربوط است به آماده سازی یک دستگاه صوتی برای اجرای یک کنسرت، همین کافی است که میکروفن، پایه آن و همچنین دیگر ابزار تبدیل به چیزی فراتر از خود شوند و بازی اساسی یعنی فانتزی و تخیل بیحد و افسار گسیخته و البته سرخوش و بیقید، شکل بگیرد. به همین ترتیب وارد یکی از جالبترین نمایشکهای نمایش میشویم یعنی صحنه آب. همه چیز از یک شوخی صوتی شروع میشود و تبدیل به یک بازی قابل باور در آب و تبدیل شدن دو تیپ آشنای نمایش به دو ماهی میشود. اینجا دیگر بازی به اوج میرسد و فاصله توهم و باور به کم ترین حد خود نزدیک میشود، در واقع این قطعه از یک شوخی به توهم میرسد و در نهایت همه ما مخاطبان، غرق شدن آدمهای نمایش و تبدیل شدنشان به دو ماهی را باور میکنیم.
در نهایت به صحنه و بازیهای هواپیماهای کاغذی میرسیم که بیشتر نوعی بازی ساده و سرگرم کننده است. این قطعه به هیچ وجه قدرت نمایشک ماهی و دریا را ندارد، اما به واسطه استفاده از عناصری که در طول کار برای مخاطب تعریف شده، هوشمندی خاص خود را دارد؛ چرا که تمام آن عناصر را دوباره به بازی میگیرد و صحنه را با آنها تکمیل میکند. یکی از این عناصر، کفش آقای پ است که از ابتدا با جا ماندن وقت و بی وقتاش توجه مخاطب را به خود جلب میکند. از همان ابتدا که آقای پ سوار بالن است، با جاگذاشتن کفشش روی زمین در هنگام پرواز و بیرون آمدن از آن فضا و در عین حال ماندن در آن، ما را متوجه کفشش میکند و این حکایت کفش ادامه مییابد تا صحنه پایانی که شکل نوعی عامل کمک کننده برای ساختن بازی آقای پ را دارد.
نمایش "ترکیب دو زمان" به لحاظ اینکه همیشه بین توهم و باور، واقعیت و تخیل کامل شده و هیچگاه در یکی غرق نمیشود، تجربه ویژهای است. از یکی سو زمین سفت است و کفش بر آن جا میماند و از سوی دیگر با همه سیاهی، میتوان کف سالن را آسمان دید و بر آن شناور شد. میتوان در عین پرواز روی زمین بود و روی زمین پرواز کرد. میتوان از یک صوت، دریا ساخت و ماهی شد و بر هواپیماهای کاغذی سوار شد و هر کجا رفت و مرکز جهان شد و دنیا را به دور سر خود گرداند. اینجا نقطهای است که نمایش "ترکیب دو زمان" میتواند تبدیل به یک تجربه قابل تأمل شود.
علیرضا نراقی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست