پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
قانون اساسی اتحادیه ی اروپا, برخاسته از بستر مرگ
هفته نامهی اکونومیست طی گزارشی در خصوص تلاش بی امان سران اروپا برای دمیدن روح حیات به قانون اساسی ناکام اتحادیهی اروپا و موانع و مشکلاتی که در این راه وجود دارد مینویسد: «به آب و آتش زدن سران اتحادیهی اروپا شاید بیانگر تلاشهایشان جهت بخشیدن حیاتی دوباره به قانون اساسی باشد که شش ماه پیش با گلوله "نه" مردم فرانسه و هلند در همه پرسی قانون اساسی اروپا کشته شد. آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان در آن مقطع زمانی به روزنامهی فرانکفورتر آلگماینه زایتونگ گفت: قانون اساسی اتحادیهی اروپا جنبههای بسیار مثبتی دارد که ما نباید به راحتی از کنار آنها بگذریم. سخنگوی مرکل و رهبر اتحادیه های تحت رهبری مرکل (دموکرات مسیحی وسوسیال مسیحی (CDU/CSU) در اتحادیهی اروپا ،هر دو بیان داشتند هنگامی که ریاست دورهیی اتحادیهی اروپا در شش ماهه نخست سال ٢٠٠٧ به آلمان واگذار شود، این کشور احیای قانون اساسی اروپا را مهمترین و اصلی ترین اولویت برنامههای خود قرار خواهد داد. این در حالیست که خوزه سوکراتز، نخست وزیر پرتغال میگوید که چنانچه آلمان در این مسیر ناکام بماند، کشور او در شش ماهه دوم سال ٢٠٠٧ قبول مسوولیت و چاره اندیشی خواهد کرد.
شاید حامیان یکپارچه سازی اروپا زودتر از این ها به آرزوی خود برسند. ولفگانگ شوسل، صدر اعظم اتریش که کشورش در حال حاضر ریاست دورهیی اتحادیهی اروپا را بر عهده دارد تاکید میکند که قانون اساسی اروپا بنا به تعبیر رهبران اروپا پس از برگزاری رفراندوم مربوطه در فرانسه و هلند ، در مرحله "وقفه برای بازاندیشی" قرار دارد. اما براستی اینهمه صبر و مکث برای چه؟
مقامات اتریش از هم اکنون از چگونگی حصول موفقیت در روند تایید منشور این قانون تا اواسط سال جاری سخن گفتهاند، با وجود این محال است که در حرکت به سوی احیای پیشنویسی مدفون شده بتوان به سرعت به نتیجه رسید. کلیهی ٢٥ کشور عضو اتحادیهی اروپا باید تا قبل از اجرای قانون اساسی اروپا آن را به تصویب برسانند که با در نظر گرفتن شرایط حاکم، امری مطلقا بعید و دور از دسترس بنظر می رسد. شاید اگر کشور کوچکتر و بدقلق تری چون انگلیس دست رد به سینه اتحادیه اروپا میزد این امکان وجود داشت تا موقتا از الزامات هم آرایی گذشت و یا همه پرسی دیگری برگزار کرد. اما بی تردید نمیتوان آرزوها و آمال فرانسه و هلند به عنوان دو بنیان گذار اصلی اتحادیه ی اروپا را نادیده گرفت یا آنان را در حاشیه قرار داد. روسای جمهور فرانسه و هلند نیز قصد نخواهد داشت تا قانون اساسی را در پارلمان کشورشان تصویب کنند که پیشتر از سوی مردم رد شده بود ، چرا که اگر چنین کنند با خشم و انزجار داخلی روبرو خواهند شد. در ضمن هیچ یک از رهبران فرانسه و هلند آنقدر بی باک و نترس نبودهاند که برگزاری مجدد همه پرسی را خواستار شوند.»
اکونومیست در ادامه آورده است: «فرانسه و هلند کشورهای منزوی در عرصه سیاست بین المللی برشمرده نمیشدند .اگر در مقطع کنونی از مردم انگلیس در خصوص قانون اساسی اتحادیه اروپا رای گیری شود احتمالامردم پاسخ منفی خواهند داد. شاید سوئد، دانمارک و یکی دو کشوراروپایی دیگر نیز به این جمع بپیوندند. از این رو صرفنظر از بحث ارج نهادن به خواست عموم مردم، درخواستها مبنی بر احیای منشور قانون اساسی اروپا با همان مشکلاتی مواجه میشود که حدود ١٢ کشور را بر آن داشته تا با این منشور مخالفت کنند.
اکنون این سوال مطرح میشود که چرا سردمداران اروپا اینقدر مصرند تا از امری حمایت کنند که موفقیتی در پی نخواهد داشت؟ ممکن است سیاستمداران تصور کنند که قادرند تصمیم رای دهندگان کشورهایشان را تغییر دهند. البته ناگفته نماند که مقامات اروپا پس از رد معاهده ماستریخت در سال ١٩٩٢ از سوی دانمارک و سپس در سال ٢٠٠١ همزمان با رد معاهده نایس توسط مردم ایرلند توانستند جریان فکری مردم این کشورها را به سود خود تغییر دهند. به هر تقدیر شاید در حال حاضر نیز حق با رهبران اروپا باشد چون به هر حال یک روز نظر مردم اروپا نسبت به قانون اساسی برخواهد گشت اما با نگاهی ژرف تر در خواهیم یافت که حمایتها از اتحادیه اروپا همچنان رو به کاهش است و این مهم حکایت از آن دارد که قانون اساسی اروپا محبوبیت خود را بیش از پیش از دست میدهد.
از سوی دیگر شاید برخی سیاستمدارانی که از احیای این قانون دم میزنند سعی در جلا بخشیدن به اعتبار و صلاحیت خود را داشته باشند. به طور مثال آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان احتمالا معتقد است که ایراد سخنرانیهای پرآب و تاب در خصوص اروپا سهل الوصول ترین راه جلوه گرساختن خود به عنوان تنها وارث راستین هلموت کهل اروپا پرست است. یا شاید اگر بلندنظر تر باشیم، بگوییم رهبران اروپا خالصانه بر این باورند که اتحادیه اروپا بدون ایجاد اصلاحات بنیادین کارآمد نیست.
اصلاحات مذکور طیف وسیعی از اقدامات شامل وضع قوانین جدید انتخاباتی، گماشتن تنها یک وزیر خارجه برای اروپا و لغو قانون ریاست دورهای اتحادیهی اروپا را دربرمیگیرد. حال اگر برفرض در موارد فوق نیز حق با رهبران اروپا باشد ذکر این نکته ضروریست که با چنین رویکردی مسیر غیر معمولی را در متحول ساختن اوضاع در پیش گرفتهاند و از آنجائیکه کانون توجه خود را صرفا به کالبد قانون اساسی متمرکز ساختهاند به سختی قادر به احیای جنبههای مثبت محتوای آن خواهند بود. به طورحتم تکه تکه کردن جسد (رای منفی به قانون اساسی اتحادیهی اروپا) از جمع آوری اندام جسم بی جان و دمیدن روح در آن ( احیای قانون اساسی اتحادیهی اروپا ) به مراتب آسان تر است. حقیقت اینجاست که درست در چنین لحظه حساسی میل شدید هواداران یکپارچه سازی اروپا ، مفهوم دموکراسی و رعایت جانب احتیاط را تحت الشعاع خود قرار میدهد.»
این گزارش می افزاید: «اروپا بحران بودجه را به سلامت پشت سر گذاشته و فقط مقوله امنیت سوختی مایه نگرانی اندکی شده است. "وقفه برای بازاندیشی" به پایان رسیده و پیش نویس قانون اساسی کشورهای دیگر را ترغیب میکند تا به رغم «نه» مردم فرانسه وهلند،این منشور را به تصویب رسانند، تا کنون ١٤ کشور به چنین امری اقدام ورزیدهاند و بستری را فراهم آوردهاند تا دیگر کشورها در نبرد نهایی خود در مسیر پایبندی به قانون اساسی خانواده اروپا گام نهند.
بدون شک میل وافر حامیان یکپارچه سازی اروپا آنچنان آتشین است که دائما خود را به وضوح نشان میدهد. گای ورهوفشتاد ، نخست وزیر بلژیک کتابی را به رشته تحریر درآورده با عنوان "ایالات متحده اروپا" وی در کتاب خود بر لزوم ایجاد همکاری نزدیک به ویژه همکاری سیاسی میان ١١ کشور واقع در کمربند اروپا تاکید کرده است. درخواستها برای تشکیل اروپایی منسجم و یکپارچه به حدی شدید است که انتظارمیرود از این رهگذر نتیجه ای حاصل شود. اما به سختی میتوان گفتکه ثمرههای آن همکاری نزدیک کشورهای اروپا و تصویب بهترین شکل قانون اساسی اروپا باشد.
چنانچه نگاه خود به قانون اساسی را به گونهای هدایت کنیم که ظاهرا اتفاقی رخ نداده و آنچه نیز به وقوع پیوسته مربوط به گذشتهای دور است که جای نگرانی ندارد ، آنگاه استراتژی خطرناکی را اتخاذ کردهایم. با این نگرش در حقیقت به عمیق تر شدن شکاف میان کشورهایی که قانون اساسی مشترک را خواستارند با آنان که چنین چیزی را مطالبه نمیکنند ، کمک میشود و حتی رای دهندگان نیز از منشور این قانون بیزار میشوند.
برای اینکه چنین واقعه تلخی هیچ گاه به حقیقت نپیوندد، رهبران کشورهای عضو اتحادیه اروپا باید داستان دیگری را به خوبی تجزیه و تحلیل کرده و به کنه حقیقت آن پی ببرند: ایزوپ، نویسنده یونانی قرن ششم پیش از میلاد میگوید، روزگاری قورباغهها در برکهای به خوبی و خوشی زندگی میکردند تا اینک یک روز تصمیم گرفتند شاهی به معنای واقعی کلمه (یک قانون اساسی واحد) برای خود برگزینند، در این امر از ژوپیتر کمک خواستند، ژوپیتر هم لاگ را نزد آنها فرستاد اما قورباغهها از داشتن چنین حاکم بی تحرکی خسته شدند، ژوپیتر مار ماهی را به عنوان پادشاه برایشان فرستاد اما قورباغهها شاه جدیدشان را هم بی قید و نا کارآمد یافتند، ژوپیتر که به شدت خشمگین شده بود، دست آخرحواصیلی را نزد قورباغهها فرستاد که همهشان را بلعید.»
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست