چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

دیگر بس است


دیگر بس است

در شرایط كنونی, گسترش علم و تكنولوژی های جدید حد و مرزی نمی شناسد و آثار و پیامدهای آن در حوزه های مختلف مشهود می باشد پیشرفت های شگرف و لجام گسیخته در حوزه های بیوتكنولوژی, كامپیوتر, روبات ها و فضایی تیره و تار را پیش روی ما ترسیم نموده است كه نماد بارز غفلت بزرگی است كه بشر جدید در آن غوطه می خورد

در شرایط كنونی، گسترش علم و تكنولوژی‌های جدید حد و مرزی نمی‌شناسد و آثار و پیامدهای آن در حوزه‌های مختلف مشهود می‌باشد. پیشرفت‌های شگرف و لجام گسیخته در حوزه‌های بیوتكنولوژی، كامپیوتر، روبات‌ها و ... فضایی تیره و تار را پیش روی ما ترسیم نموده است كه نماد بارز غفلت بزرگی است كه بشر جدید در آن غوطه می‌خورد.

هنوز هم گویی همانند یك دهه پیش، پذیرش این مسأله كه محیط زیست در وضعیت بحرانی قرار دارد، به سختی قابل باور است؛ بحرانی كه نیازمند تغییرات بنیادین در فرهنگ و نحوه به كارگیری ما از تكنولوژی است. در سال ۱۹۹۰، كشف این نكته كه سوراخی در لایه ازن ایجاد شده است، نخستین نشانه بارز افزایش دمای زمین بود. در آن زمان هشدارهایی را مبنی بر این كه شاید تنها یك دهه فرصت داشته باشیم تا به نحوی با تغییر رویه خود در مقابل آسیب‌های زیست محیطی ایستادگی نماییم، شاهد بودیم. حداقل این كه چند ماهی، برخی افراد ذهن خود را سخت درگیر این مسأله نمودند كه الگوی حاكم بر جامعه ما یعنی رشد و گسترش بی‌حد و حساب الگویی غلط است. در آن سال نشریه تایم برای نخستین بار مرد سال معرفی نكرد و صحبت از سیاره سال یعنی زمین نمود. در مقاله‌ای كه به همین مناسبت منتشر شد، می‌خوانیم: «بشر باید این باور را كه نظم طبیعی، به مثابه ماده‌ای صرف است كه قابل كنترل می‌باشد، به فراموشی سپارد و بپذیرد كه بشر نیز همانند دیگر موجودات به شبكه حیات وابسته است؛ شبكه‌ای كه باید با كمترین آسیب همراه شود.»

در حالی كه در این دوره زمانی باید شاهد به زیر سؤال بردن فرهنگ مادی باشیم، دهه اخیر را می‌توان اوج مادی‌گرایی درتاریخ بشر دانست. فرهنگ مادی حاكم بر زندگی ما صرفاً شیفته ثروت اندوزی است و به جای آن كه تكنولوژی و نقش آن در حیات ما مورد بررسی قرار گیرد و به چالش كشیده شود، صرفاً به عاشقان سینه‌چاك آن تبدیل شده‌ایم.

بسیاری از نتایج این روند، قابل پیش‌بینی بوده است. به عنوان نمونه، به جای آن كه در سال ۲۰۰۰ و پس از گذشت یك دهه شاهد كاهش انتشار كربن باشیم، یعنی موضوعی كه هم كلینتون و هم بوش خود را متعهد به انجام آن نموده بودند، شاهد آن بودیم كه آمریكاییان نسبت به یك دهه پیش، ۱۳% دی‌اكسید كربن بیشتر تولید نمودند. نكته دیگر آن است كه حتی توجهی به امكان تغییر رویه زندگی خود هم نكرده‌ایم و نماد بارز آن را شاید بتوان نظر بوش پدر یعنی با شعورترین ناظر! این عرصه دانست كه در مسیر عزیمت به «نشست زمین» در سال ۱۹۹۲ صریحاً اعلام نمود كه «تغییر در شیوه زندگی آمریكاییان، غیر قابل مذاكره است.»

ما هم‌اكنون در مرحله‌ای سرنوشت ساز و مهم قرار داریم و شاید این دوره زمانی را بتوان غیر عادی‌ترین و عجیب‌ترین دوره زندگی برای گونه­های جاندار دانست. من شخصاً برای نخستین بار در سال ۱۹۸۹ به این موضوع پرداختم. تصاویر گرفته شده از جو در سال ۱۹۶۹، بیانگر تصاویری بود كه با تصاویر زمین امروز به ما یقیناً بسیار متفاوت است. دمای زمین، متفاوت از آن زمان است؛ بر حجم اقیانوس­ها افزوده شده است؛ پهنه‌های یخی كوچك‌تر شده و الگوی شكل‌گیری توفان‌ها هم تغییر یافته است. اما این‌ها تنها یكی از مراحل مهمی است كه در حال گذر از آن می‌باشیم. از سویی دیگر شاهدیم كه مهندسی ژنتیك به نحوی خیره‌كننده در حال گسترش است تا آنجا كه در حال حاضر ۴۰% مزارع ما زیر پوشش این گونه محصولات رفته است. اما در دو حوزه دیگر نیز شاهد تغییرات عظیم هستیم. با افزایش توان كامپیوترهاست كه دیگر روبات‌ها ونانوتكنولوژی در داستان‌های علمی‌ تخیلی باقی نخواهند ماند و به عرصه بازار كشیده خواهند شد. بیل جوی دانشمند برجسته شركت «سان مایكروسیستم» مقاله‌ای را چندی پیش منتشر نمود و به تهدیدات جدی و فزاینده این تكنولوژی­ها اشاره نمود كه مهم‌ترین آن را می‌توان توانایی بالقوه بازسازی و تكثیر آن‌ها دانست.

نكته مهم دیگر در این باره آن است كه در سایه گسترش این روند، شرایط آینده خیلی قابل پیش‌بینی نیست. در سال ۱۹۳۱، نیل بوهر اثبات نمود كه برای ساخت یك سلاح نمی‌توان از «شكافت» استفاده نمود؛ اما بعدها عملاً استفاده از این شیوه محقق شد. در سال ۱۹۹۷ در حالی كه دانشمندان اعلام نمودند كه شبیه‌سازی انسان نه تنها بسیار دشوار است كه احتمالاً خواهان آن هم نیستیم، اما تنها با گذشت چند سال دانشمندان نشان دادند شبیه‌سازی انسان كار دشواری نیست و بسیاری هم خواهان آنند.

خطر واقعی در موفقیت این تكنولوژی‌ها و نه ناكامی‌های آنهاست. مثال دیگری می‌زنم: جوی در بحثی استدلال نمود كه ما نظارت لازم دراستفاده ایمن از این تكنولوژی‌ها را نداریم. همچنین به دلایل متعدد اخلاقی، افزایش كنترل ما بر جهان را خطرناك دانست. به عنوان نمونه، دیدگاه پیشگام عرصه روباتیك یعنی هانس موراوك، رسیدن به گونه‌ای اعلاست كه بتوان با در اختیار داشتن هوش بالا، توانایی بازسازی و تكثیر خود را نیز داشته باشد. در این سناریوی مرگبار است كه این روبات‌های هوشمند می‌توانند حتی نسل بشر را از صحنه روزگار محو نمایند. ری كرزویل در اثر خد با عنوان «ماشین‌های روحانی» از آرزوی خود مبنی بر آمیختن با چنین روبات‌هایی صحبت به میان می‌آورد كه بتوانیم خودآگاهی خود را به مدارهای آن انتقال دهیم.

اگرچه این نگاه‌ها به نظر عجیب و غریب می‌نماید، اما براساس قانون مور، رشد تصاعدی قدرت محاسباتی می‌تواند در حدود سال ۲۰۳۰ این موارد را عینی سازد؛ یعنی زمانی كه قدرت كامپیوترها یك میلیون برابر قدرت كامپیوترهای كنونی شود.

به راستی در صورتی كه در چنین عرصه‌ای به موفقیت برسیم، چه خواهد شد! صاحبان این آثار صریحاً از پیش‌بینی خود مبنی بر خلق آینده «فراانسانی» صحبت به میان آورده‌اند. آنها عمدتاً شادمانه تحسین می‌كنند كه چنین آینده‌ای گریز از مرزهای تجسم است. اما واقعیت آن است كه این آینده، پایان حیات گونه‌های جاندار است. تحقق انقلاب تكنولوژیكی با هدف امنیت، سهولت و آسایش، ما را از بد جسمانی خود رها می‌سازد و همه چیز پیرامون ما را به چیز فراتر از مصنوعات مورد خواست و علاقه‌مان تبدیل خواهد نمود. در حالی كه در گذشته، فعالان عرصه محیط زیست، همهٔ هم و غم خود را مصروف مقابله با نابودی طبیعت می‌نمودند، در آینده باید در مقابل «رشد» بی‌دلیل ایستادگی نمایند و تحقق این مسأله هم نیازمند طرح بحث فرهنگی، گسترده‌تر از گذشته است.

از عجیب‌ترین ویژگی‌های این جریان جدید آن است كه حداقل در كشورهای ثروتمند، مشكلات كمتری وجود خواهد داشت. لازم به ذكر نیست كه دیگر در این كشورها با پدیده سوء تغذیه روبرو نیستیم؛ با سختی‌ها و مشقت‌های گذشته روبرو نیستیم؛ خدمات بهداشتی ما اجازه داده است تا دوره طبیعی زندگی خود را سپری نماییم و به بیانی دیگر می‌توان گفت كه آن آرمان‌شهر مادی مورد نظرمان در حال شكل‌گیری است. اما موانع واقعی تحقق این آرمان‌شهر چیست؟ خشونت، فشار، فقدان آرامش، خلوت‌گزینی، نبود روابط عمیق، بی‌هدفی و احساس پوچی؛ آیا این موارد با توسل به تكنولوژی قابل رفع هستند؟ و آیا با كاهش حجم تكنولوژی از زندگی كنونی، قابل درمانند؟ به راستی كدامین زندگی بهتر است، زندگی‌ای كه در آن تلفن‌های همراه در آرواره‌های ما كاشته شوند و یا دنیایی كه هیچ اثری از آن‌ها نباشد؟

جوی در مقاله خود از «برنج طلایی» صحبت به میان می‌آورد؛ برنج دستكاری شده ژنتیكی‌ای كه حاوی مقادیر قابل توجه ویتامین A است و به آسیایی‌هایی كه در نتیجه كمبود مواد غذایی با ضعف بینایی روبرویند، كمك می‌كند. اما من خود اخیراً در بنگلادش شاهد آن بودم كه كشاورزان این كشور نه خواهان این نوع برنج هستند و نه علاقه‌ای به استفاده از دیگر انواع بذرهای دستكاری شده دارند. آنها اظهار می‌داشتند كه این‌گونه محصولات، نیازمند كشت تك محصولی و در نتیجه آفت‌كش‌های بیشتر است كه ماحصل آن نابودی انواع گونهٔ‌های گیاهی در اطراف این مزارع است؛ گونه‌هایی كه سرشار از مواد معدنی و ویتامین‌هاست. در حقیقت، مطالعات متعددی هم‌اكنون بیانگر آن است كه یكی از آثار انقلاب سبز، تأمین كالری بیشتر به بهای نابودی گونه‌های متعدد ریز مغذی است.

مدت‌های مدیدی است كه در پی بهبود شرایط زندگی خود با توسل به پیشرفت‌های تكنولوژیكی هستیم كه شدت این جریان هم زیاد است. اما به رغم فایق آمدن بر بیماری‌ها و تجربهٔ زندگی راحت‌تر، باز هم مرگ وجود دارد و این مسأله‌ای غیر قابل قبول برای ماست.

پرواضح است كه این تكنولوژی‌ها مورد خواست و حمایت كسانی است كه دل در گرو جاودانگی دارند و یا این كه این مسأله ذهنشان را به خود مشغول نموده است. در محافل كارشناسان و متخصصان مهندسی ژنتیك، عمدهٔ صحبت‌ها درباره داشتن زندگی‌ای طولانی‌تر است. دانی هیلسین مهندس كامپیوتر می‌گوید: «من به بدن خود بیش از دیگران علاقه‌مندم واگر بتوانم با استفاده از سیلیكون عمری دویست ساله را تجربه كنم. حتماً بدان متوسل می‌شوم.» این دیدگاه دانشمندان فرا واقع‌گراست كه مذهب را مورد تمسخر قرار می‌دهد، افرادی كه نمی‌توانند با واقعیت مرگ و فناپذیری كنار آیند و در اینجاست كه نه تنها مخاطرات مهندسی ژنتیك را به جان می‌خرند كه حتی به پوچی و بی‌معنایی آینده فرابشری هم بی‌توجهند.

این شرایط را می‌توان نهایت این جریان مصرف‌گرایی خواند؛ جریانی كه در پی خرید جاودانگی است. به راستی بشر بدون مرگ به چه معناست؟ ما كه نمی‌دانیم. خواه انسان‌هایی مهربان و دوست داشتنی باشیم و خواه شیاطینی بلندپرواز و مغرور، آنچه كه مسلّم است، دیگر انسان در معنای واقعی‌اش نخواهیم بود، چرا كه مرگ بخش مهمی از حیات انسان است. ناتوانی ما در مواجهه و تفكر درباره مرگ است كه به چنین جنونی در فرهنگ ما دامن زده است. تلاش‌های بی‌پایان و هزینه‌آور در راستای این‌گونه حمایت از حیات و روی آوردن به صنایعی چون جراحی‌های زیبایی و ناتوانی در مواجهه با سنین كهنسالی، نمونه­هایی از این جنون است.

اما اگر برآن باشیم كه معقولانه به این تكنولوژی‌های نوین بپردازیم، باید درابتدا به این مسأله بیندیشیم كه به راستی چه چیزی واقعاً محرك آنهاست؟ جریان نوظهور حفاظت از محیط زیست، با هر نامی كه بشناسیم، باید به دفاع از مرگ به مثابه بخش ضروری و اجتناب‌ناپذیر حیات بپردازد؛ بخشی كه نباید گریزی از آن وجود داشته باشد.

به هر حال، زندگی مادی ما داستان دیگری است و برپایه این تصور شكل گرفته است كه هر چه سریع‌تر به جلو رویم و زندگی شادتری را تجربه كنیم. در این زندگی، هرگونه مانع رشد اقتصادی، غیر قابل تصور است و یكی از دلایلی كه به خود جرأت نمی‌دهیم تا تكنولوژی‌های جدید را زیر سؤال ببریم، همین است. حداقل آن كه باید این اندیشه را تقویت نماییم كه به اندازه كافی ثروت و تكنولوژی در اختیار داریم و باید دست از ادامه این جریان برداریم.

از دیدگاه من، بذرهای جهان‌بینی ای مختلف در فرهنگ كنونی ما نهفته است و پیش گرفتن آن‌ها نیازمند آن است كه به موهبت منحصر به فرد بشری یعنی توانایی خود در خویشتن‌داری متوسل شویم. ما می‌توانیم تصمیم بگیریم كه كارهایی را كه قادر به انجام آن هستیم، انجام ندهیم. می‌توانیم تصمیم بگیریم كه به سوی تسلیحات شیمیایی، میكروبی و اتمی نرویم؛ می‌توانیم تصمیم بگیریم كه ماشین‌های بزرگ‌تر نسازیم و می‌توانیم تصمیم بگیریم كه درسودای جاودانگی در این دنیا نباشیم. حداقل آن است كه در این برهه زمانی به این تصمیات متوسل شویم.

خلاصه این كه برای آنان كه معتقدند، دنیا محلی دلنشین است، این دوره، دوره‌ای بسیار رعب‌آور و خطرناك است، چرا كه ما در آستانه یك جهل و غفلت بزرگ به سر می‌بریم.

نویسنده: بیل مك كیبن



همچنین مشاهده کنید