جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

آیا مقصودتان این است که


آیا مقصودتان این است که

مغالطات سخن ها و استدلال های نادرستی هستند که درست جلوه داده می شوند, اگر با نگاه دقیق منطقی به گفتارهای خود و اطرافیانمان توجه کنیم, احتمالا در طی روز, با مغالطات بسیاری مواجه خواهیم شد

مغالطات سخن‌ها و استدلال‌های نادرستی هستند که درست جلوه داده می‌شوند، اگر با نگاه دقیق منطقی به گفتارهای خود و اطرافیانمان توجه کنیم، احتمالا در طی روز، با مغالطات بسیاری مواجه خواهیم شد. طی چند شماره بنا داریم برخی مغالطات جاری و مصطلح را معرفی و علت مغالطه بودن آنها را تبیین کنیم. امید است این کار قدمی، هرچند کوچک، در راه اعتلای فرهنگ عقلانیت در جامعه‌مان باشد. پیشتر در شماره نخست مغالطه‌های «ابهام» در ساختار کلام را بررسی کردیم و اینک به بررسی مغالطات ترکیب مفصل، تفصیل مرکب، واژه‌ای مبهم و گزاره‌های بدون سور می‌پردازیم.

▪ مغالطه ترکیب مفصل: عبارت است از ترکیب دو جمله که به صورت مجزا صادقند، در یک جمله مرکب، به طوری که جمله حاصل نادرست باشد. به عنوان مثال اگر کسی هم نویسنده باشد و هم ورزشکار، اما در نویسندگی بدون مهارت و در ورزش ماهر باشد، درباره این فرد می‌توان گفت که او نویسنده است. همچنین می‌توان گفت که او ماهر است؛ یعنی اگر به طور جداگانه حکم کنیم سخن درستی گفته‌ایم، اما اگر این دو حکم را در یک جمله جمع کنیم و بگویم او نویسنده و ماهر است، سخن ما مغالطه‌آمیز است. «نیکولاس کپرنیک» در کتاب تفکر جدید جهان می‌نویسد: «... جهان کروی است... زیرا تمام اجزای تشکیل‌دهنده آن، یعنی خورشید و ماه و سیارات همه کروی‌اند.» اگر تنها دلیل بر اعتقاد به کروی بودن همه کائنات، کروی بودن اجزای آن باشد، این از مصادیق مغالطه ترکیب مفصل است.

▪ مغالطه تفصیل مرکب: این مغالطه کاملا برعکس مغالطه قبلی است. اگر صفت و حکمی، وصف یک مجموعه در کل است و بخواهیم آن صفت را بر اجزا هم صادق بدانیم، دچار این مغالطه شده‌ایم. برای مثال از آنجا که مقدار کافی نمک طعام یا کلروسدیم (Nacl)‌ در غذای روزانه برای سلامتی افراد لازم است، اجزای آن یعنی «کلر» و «سدیم» نیز برای سلامتی مفیدند و البته می‌دانیم که گاز کلر به تنهایی کشنده و سدیم به تنهایی سرطانزاست.

▪ مغالطه واژه‌های مبهم: استفاده از کلمات مبهمی که قابلیت تفسیرهای متعدد دارند و همچنین در جایی است که گوینده یا نویسنده از لغات یا واژه‌هایی استفاده کند که به علت ابهام و عدم تعیین سخن او را غیرقابل نقد نماید به این ترتیب که در هر شرایطی بتواند ادعا کند سخن او هنوز صحیح و پابرجاست و به این وسیله خود را از هر اعتراض و انتقادی مصون بدارد. برخی واژه‌های مبهم «صفات نسبی» هستند، مانند دور و نزدیک، کوچک و بزرگ و... کمیات مبهم مانند زیاد، اندک، خیلی و کم نیز ابزار رایجی برای مغالطه هستند. مثلا کسی ادعا کند که پول کمی دارد و بعد از تحقیق معلوم می‌شود که ۲۰ میلیون تومان دارد، چنین کسی در برابر اعتراض دیگران می‌تواند بگوید ۲۰ میلیون تومان که پولی نیست، یک خانه مناسب هم نمی‌توان با آن خرید. (البته باید معلوم شود که معنای خانه مناسب چیست؟!) و از آن طرف ممکن است کسی بگوید که پول زیادی دارد و معلوم شود که ۲۰۰ تومان پول داشته است و بعد می‌گوید: با ۲۰۰ تومان می‌توان ۱۰۰ بار تلفن زد! مگر پول کمی است؟! یا مثلا کشوری که روی کمربند زلزله قرار دارد مسوولان سازمان زمین‌شناسی آن می‌گویند که وقوع زلزله در آینده قطعی است و در اینجا نیز از آینده معینی خبر نمی‌دهد و اگر از ثانیه بعد از اتمام این جمله تا ده‌ها سال بعد نیز زلزله در کشوری زلزله‌خیز اتفاق بیفتد می‌توانند مدعی درستی حرف خود شوند. نستراداموس که اهل علوم غریبه و پیشگویی بوده است، مجموعه سروده‌هایی دارد که به عنوان «پیشگویی‌های نستراداموس» معروف است و به زبان‌های مختلف و ازجمله فارسی همراه با شرح آن ترجمه شده است. این اعتقاد وجود دارد که نستراداموس همه وقایع بعد از خود را پیش‌بینی کرده، از انقلاب فرانسه گرفته تا ظهور هیتلر و حتی انقلاب اسلامی و... نکته قابل ملاحظه در پیش‌گویی‌های او، ابهام آنهاست که موجب شده با وقایع گوناگون قابل انطباق باشند. برای مثال او می‌گوید:

سیل و طاعون بزرگ برای زمانی دراز به شهر بزرگ حمله‌ور خواهد شد.

عبارت فوق قابل تطبیق با وقایع گوناگون و متعددی است. همین ویژگی باعث شد که پیش‌گویی‌های این چنین همیشه بعد از یک واقعه ورخداد، قابل بیان و تحلیل باشد. لذا مردم هر عصر و زمان، پیشگویی‌های او را مربوط به دوران خود می‌دانند.

برای اجتناب از این مغالطه همواره باید نسبت به استعمال کلمات مبهم حساسیت نشان داد و در مواردی که احتمال خطا و خلاف وجود دارد، بویژه در تنظیم قراردادها و مسائل حقوقی و قانونی یا باید از چنین کلماتی اجتناب شود یا مراد و مقصود از هریک به صورت دقیق و تعریف شده مشخص گردد. مثال دیگر از ابهام را می‌توان این جمله دانست که «در همه جای دنیا تصادف رانندگی وجود دارد» بله در همه جای دنیا تصادف رانندگی وجود دارد؛ اما این که به چه میزان، بسیار متفاوت است. در کشوری سالانه حدود ۳۰۰۰۰ ـ ۲۵۰۰۰ کشته در رانندگی، تصادف وجود دارد و در کشور دیگری نیز با آمار ۵۰ کشته در سال نیز تصادف رانندگی وجود دارد.

مغالطه‌گزاره‌های بدون سور: قواعد منطقی به ما می‌گوید که یک گزاره یا در مورد یک فرد خاص است مثل «حسین دانش‌آموز است» که گزاره شخصی نامیده می‌‌شود یا در مورد افراد یک مجموعه. در صورت دوم حکم یک گزاره یا درباره تمام افراد یک مجموعه است مثل «هر انسانی فانی است»، «هیچ اسیدسولفوریکی فسفر ندارد» که گزاره‌های کلی نام دارند یا درباره بعضی از افراد یک مجموعه بیان می‌شود، مانند «بعضی از دانشجویان کوشا هستند» که گزاره‌ جزیی نامیده می‌شود. کلماتی مانند بعضی، هیچ، هر،‌ هد، تمام و... که بیانگر میزان مشمول حکم گزاره بر افراد یک مجموعه هستند، اصطلاحا «سور» نامیده می‌شوند.

حال اگر گزاره‌ای درباره یک مجموعه باشد، اما سور آن گزاره بیان نشود، در منطق اصطلاحا آن را گزاره مهمله می‌نامند؛ یعنی نسبت به ذکر سور در آن اهمال صورت گرفته است و این اهمال جهت بیان آن است که بتواند از آن سوءاستفاده کند. مهم‌ترین شکل این مغالطه که نام گزاره‌های بدون سود به آن نهاده‌ایم وقتی است که کسی یک حکم کلی بدهد ولی همه افراد مشمول آن حکم نشوند.

مثل: «جوانان امروز لاابالی هستند» و مقصود گوینده تخطئه همه جوانان باشد. یا مثل: «دانشجویان فلان دانشگاه بی‌سواد هستند» و قصدش بی‌‌اعتبار کردن آن دانشگاه باشد یا «هر کس مخالف ایده من باشد نمی‌توان به او اعتماد کرد» که هدف در اینجا توجیه خود و تخطئه دیگران است. برای پرهیز از این مغالطه باید به دو نکته توجه کرد: نکته اولی این که اگرچه استفاده از گزاره‌های مهمله (بدون سور)‌ به خودی خود جنبه مغالطی ندارد، اما بهتر است نسبت به استعمال این گزاره‌ها حساس بود و به عنوان مثال هنگام مطالعه یک متن، گزاره‌های بدون سور را با علامت مشخص کرد. نکته دیگر این که همواره باید گزاره‌‌های بدون سور را مورد آزمایش قرار داد تا مطمئن شد که جنبه مغالطی ندارد. آزمون این گزاره‌ها چنین است که باید دید گوینده یا نویسنده آیا قصد تعمیم حکم را دارد یا نه.

اگر چنین قصدی وجود نداشته باشد، هیچ مغالطه‌ای صورت نگرفته است. یکی از علایم چنین استعمالی این است که همواره با گزاره مهمله یک استثنا بیان شده و به این ترتیب کلیت آن گزاره نفی شده باشد. مثلا وقتی می‌گوییم که «این فرد در تمام رشته‌های علمی اظهارنظرهای سخیف می‌کند، مگر در رشته تخصصی خودش» یعنی حکم اول کلی نیست و شامل تمام اظهارنظرهای آن شخص نمی‌شود.

علیرضا محمدی