جمعه, ۱۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 7 February, 2025
استعمارگری درآینه غرب چپ گرا
![استعمارگری درآینه غرب چپ گرا](/web/imgs/16/119/vuxde1.jpeg)
طی سالهای اخیر محققان توجه کمتری به مباحث استعمارگری درون سنت مارکسیستی اختصاص دادند. این درواقع نمایانگر اتمام تاثیرگذاری مارکسیسم در دانشگاهها و حلقههای سیاسی است.
اما مارکسیسم بسیار زیاد هم بر نظریه پسااستعماری و هم جنبشهای ضداستعماری مستقل سراسر جهان تاثیرگذار بوده است. مارکسیستها مجذوب مبانی مادی گسترش سیاسی اروپایی شدهاند و مفاهیمی را که به تبیین دوام استثمار اقتصادی پس از اتمام حاکمیت بیواسطه سیاسی یاری میرسانند، توسعه دادند.
هرچند مارکس هرگز هیچ نظریه استعمارگری را ارائه نکرد، تحلیل او از کاپیتالیسم بر میل درونی کاپیتالیسم به گسترش یافتن بازارهای جدید تاکید داشت. مارکس در آثار کلاسیکش همچون مانیفست و سرمایه، پیشبینی کرد که بورژوازی تداوم خواهد یافت تا یک بازار جهانی را ایجاد کند و هرگونه مانع محلی و ملی را از بین ببرد. افزایش محصول از لوازم ضروری ذات پویای کاپیتالیسم است و این به تولید مازاد میانجامد. رقابت میان تولیدکنندگان، آنها را به کاستن از دستمزدها[ی کارگران] سوق میدهد و کاستن از دستمزدها هم به بحران مصرف ناکافی [و کمبود تقاضا] میانجامد. تنها راه برای ممانعت از فروپاشی اقتصادی یافتن بازارهای جدید جذب مشتری برای کالاهای مازاد است. از منظر مارکسیستی، برخی اشکال امپریالیسم اجتنابناپذیر است. یک ملت به وسیله انتقال بخشی از جمعیت خود به سرزمینهای بیگانه دارای منبع ثروت، بازاری برای فروش کالاهای صنعتی [خود] و منبعی قابل اعتماد برای [تهیه] منابع طبیعی فراهم میکند. کشورهای ضعیفتر با ۲ گزینه مواجهند؛ یا پذیرش داوطلبانه محصولات بیگانه که موجب تضعیف صنعت داخلی میشود یا تسلیم شدن به سلطه سیاسی [کشور بیگانه] که همان فرجام را در پی دارد.
مارکس در سلسله روزنگاشتهایی که در دهه ۱۸۵۰ در نیویورک دیلی تریبون منتشر شد، بویژه از تبعات استعمارگری بریتانیایی در هند بحث کرد. تحلیل او عبارت بود از نظریه کلی او درباره تحول سیاسی و اقتصادی. او هند را به مثابه جامعه اساسا فئودال که در حال تجربه کردن فرآیندهای رنجآور مدرنیزاسیون است، توصیف کرد. اما به نظر مارکس «فئودالیسم» هندی دارای شکل متمایزی بود، زیرا او (به غلط) معتقد بود که مالکیت زمینهای کشاورزی در هند به شکل اشتراکی است. مارکس مفهوم «استبداد شرقی» را برای توصیف نوع خاص سلطه طبقاتی که مکانیسم حکومت و مالیاتبندی را برای استثمار رعایا به کار میگیرد، استفاده کرد. استبداد شرقی در هند ظاهر شد زیرا کشاورزی [در هند] تا حد زیادی وابسته به انتخابات عمومیای بود که تامین هزینه و بویژه آبیاری آن صرفا به وسیله حکومت ممکن بود. این بدین معناست که ممکن نیست در هند یک نظام قدرت غیرمتمرکز و محلی، جای حکومت را بگیرد. در اروپای غربی، مالکیت فئودالی میتوانست بتدریج به مالکیت خصوصی مبدل شود؛ یعنی مالکیت قابل انتقال زمین. در هند، مالکیت اشتراکی زمین این امر را ناممکن کرد، و در نتیجه مسیر ایجاد و توسعه زراعت تجاری و بازارهای آزاد مسدود شد. از آنجا که «استبداد شرقی» مانع توسعه بومی مدرنیزاسیون اقتصادی شد، سلطه بریتانیاییها [بر هند] عامل مدرنیزاسیون اقتصادی شد.
تحلیل مارکس از استعمارگری به مثابه جریان مترقیای که حامل تجدد برای جامعه عقبمانده فئودالی است، به یک توجیه عقلانی آشکار برای سلطه بیگانه شبیه است. اما تایید سلطه بریتانیایی نمایانگر همان تذبذبی است که او نسبت به کاپیتالیسم در اروپا دارد. در هر دو مورد، مارکس رنج عظیمی را که به سبب متحمل شدن انتقال از جامعه فئودالی به جامعه بورژوا ایجاد میشود، تصدیق میکند و در عین حال اصرار دارد که این انتقال هم ضروری و هم در نهایت مترقی است.
او استدلال میکند که ورود تجارت بیگانه، مسبب انقلاب اجتماعی در هند است. به نظر مارکس این انقلاب بزرگ اجتماعی واجد تبعات مثبت و منفی است. [او میپذیرد که] هنگامی که دهقانان وسیله معاش سنتی خود را از دست دادند، رنج بسیار بزرگی بر آنها وارد آمد، ولی او همچنین یادآور میشود که جوامع روستایی سنتی به ندرت جوامع ساده و بیغل و غش بودند، آنها [عموما] بستری برای ظلم قبیلهای، بردگی، فلاکت و بیرحمی بودند. مرحله اول از این انقلاب اجتماعی در نهایت منفی است، زیرا متضمن هزینههای سنگین مالیات برای تامین مخارج حکمرانی بریتانیاییها و تحول اقتصادی ایجاد شده به واسطه ورود مازاد کتان ارزان تولید شده انگلیسی است.
اما سرانجام تاجران بریتانیایی فهمیدند که هندیها قادر به پرداخت بهای لباس وارداتی یا تامین هزینه مدیران خارجی نیستند، مگر اینکه هندیها به قدر کفایت کالا برای تجارت تولید کنند؛ کاری که انگیزه خوبی برای سرمایهگذاران بریتانیایی جهت ساخت زیربنای تولید ایجاد میکند. هرچند مارکس باور داشت که حرص و طمع انگیزاننده حکمرانی بریتانیاییها بود و این حکمرانی با اعمال ظلم و ستم اجرا شد، ولی با همه این اوصاف احساس میکند این حکمرانی ناخودآگاهانه عامل پیشرفت بود. بنابراین مباحث مارکس درباره حکمرانی بریتانیا در هند ۳ بعد دارد: تبیینی از خصلت مترقی حکمرانی بیگانه، نقد رنج انسانی ضمنی این حکمرانی و بحث آخر اینکه اگر بناست این پتانسیل پیشبرندهای که حکمرانی بریتانیایی محققش کرده، فهمیده و درک شود، این حکمرانی باید موقتی باشد.
لنین تحلیل مارکس از سلطه اقتصادی و سیاسی غربی را در رسالهای با عنوان امپریالیسم: عالیترین مرحله کاپیتالیسم (۱۹۱۷) بسط و توسعه داد. لنین برخلاف مارکس دیدگاه صریحا انتقادیتری نسبت به امپریالیسم اتخاذ کرد. او خاطرنشان کرد امپریالیسم تکنیکی است که کشورهای اروپایی را قادر میسازد بحران اجتنابناپذیر انقلاب داخلی را به وسیله انتقال هزینههای اقتصادی خودشان به حکومتهای ضعیفتر [بیگانه] تعویق بیندازند. لنین استدلال کرد که امپریالیسم اواخر قرن نوزدهم به وسیله منطق اقتصادی کاپیتالیسم متاخر هدایت شد. سقوط نرخ سود معلول بحران اقتصادیای است که صرفا به وسیله توسعه ارضی قابل حل است. شرکتهای مختلط کاپیتالیستی برای یافتن بازارها و منابع جدید مجبور به توسعه [کار] خود به آن سوی مرزهایشان بودند. به عبارتی این تحلیل کاملا سازگار با دیدگاههای مارکس بود؛ یعنی کسی که استعمارگری اروپایی را در امتداد با فرآیند بسط درونی در حکومتها و سرتاسر اروپا میدانست. از این منظر، استعمارگری و امپریالیسم زاییده همان منطقی است که توسعه و تجدد اقتصادی مناطق پیرامونی اروپا را ایجاد کرد. از آنجا که کاپیتالیسم متاخر حول امتیازهای انحصاری ملی شکل گرفت، رقابت برای [قبض] بازارها به شکل مسابقه نظامی بین حکومتها بر سر [تصاحب] قلمروهایی درآمد که سلطه بر آنها منافع انحصاری اقتصادی را در پی داشت.
نظریهپردازان مارکسیست از جمله رزا لوکزامبورگ، کارل کاتسکی و نیکولای بوخارین نیز مساله امپریالیسم را مورد کاوش قرار دادند. موضع کاتسکی بویژه مهم است، زیرا تحلیل او مفاهیمی را معرفی کرد که بعدها نقش مهمی در نظریه نظامهای معاصر جهان و مطالعات پسااستعماری به عهده گرفتند. کاتسکی مخالف این فرضیه بود که امپریالیسم [در نهایت] به توسعه نواحیای میانجامد که مورد استثمار اقتصادی قرار میگیرند. او اظهار کرد که امپریالیسم نسبتی تقریبا پایدار است که فعل و انفعالات بین دو نوع کشور را شکل میدهد (۲۰۰۱ Young). هرچند امپریالیسم ابتدا به شکل رقابت نظامی بین کشورهای کاپیتالیستی درآمد، [در نهایت] به سازش بین علایق کاپیتالیستی برای حفظ نظام پایدار استثمار جهان توسعه نیافته منجر شد. تاثیرگذارترین مدافع معاصر این دیدگاه امانوئل والر اشتاین است، کسی که به واسطه نظریه نظام جهانی مشهور است. براساس این نظریه، نظام جهانی متضمن مجموعه روابط نسبتا پایداری است بین حکومتهای مرکز و پیرامون، این مجموعه روابط تابع تقسیم درونی کار که برای انتفاع دولتهای مرکز شکل گرفته است، میباشد. (۱۹۸۹ -Wallerstein۱۹۷۴)
● نظریه پسااستعماری
از منظر نظریه نظام جهانی، استثمار اقتصادی کشورهای پیرامون ضرورتا سلطه مستقیم سیاسی و نظامی را اقتضا نمیکند. به شیوه مشابه، توجه نظریههای معاصر ادبی به فعالیتهای تصویری جلب شد که منطق فرمانبرداری را بازآفرینی میکنند؛ منطقی که حتی بعد از اینکه مستعمرات پیشین کسب استقلال کردند، باقی میماند. قلمروی مطالعات پسااستعماری در کتاب تاثیرگذار «شرق شناسی» اثر ادوارد سعید تبیین شده است. سعید در شرقشناسی تکنیک تحلیل بحث فوکو را در ارائه شناخت از خاورمیانه به کار میگیرد. اصطلاح شرقشناسی [در این کتاب] مجموعه منظمی از مفاهیم، فرضیات و گفتمانها را که برای ارائه، تفسیر و ارزشگذاری شناخت از مردمان غیراروپایی استفاده شده بود، توصیف کرد.
تحلیل سعید، محققان ادبیات ساختارشکن و متون تاریخی را قادر ساخت تا بفهمند چگونه طرح امپریالیستی را منعکس کنند. به خلاف مطالعات پیشین که متمرکز بر منطق اقتصادی یا سیاسی استعمارگری بود، توجه سعید معطوف به نسبت بین معرفت و قدرت است. سعید اثر فرهنگی و معرفت شناختی امپریالیسم را کانون توجه خود قرار داد و بدین طریق قادر شد فرضیه ایدئولوژیک شناخت بیطرفانه را تضعیف کند و نشان دهد که «شناختن شرق» قسمتی از پروژه سلطه بر شرق است. بدینسان، کتاب شرقشناسی را میتوان کوششی برای گسترش قلمروی جغرافیایی و تاریخی نقد پساساختارگرایانه معرفتشناسی غربی دانست.
سعید اصطلاح شرقشناسی را به چند طریق متفاوت به کار میگیرد. نخست، شرقشناسی رشته دانشگاهی خاصی است درباره خاورمیانه و آسیا، هرچند شرقشناسی مدنظر سعید کاملا شامل تاریخ، جامعهشناسی، ادبیات، انسانشناسی و بویژه زبان شناسی میشود. او همچنین شرقشناسی را فعالیتی میداند که به یاری آن اروپا به وسیله ارائه توصیفی ثابت از غیراروپا تعریف شود. شرقشناسی راهی است برای توصیف اروپا به وسیله ترسیم تصویر یا ایده متضاد آن که مبتنی است بر سلسلهای از تضادهای دوگانه (عقلانی / غیرعقلانی، ذهن / بدن، نظم / آشفتگی) که اضطرابهای اروپایی را مدیریت و جابهجا میکند. نهایتا، سعید تاکید میکند که شرقشناسی گونهای اعمال اقتدار [بر شرق]، به وسیله سازماندهی و طبقهبندی «معرفت» درباره شرق نیز هست. این رهیافت استدلالی هم از این فرضیه عوامانه ماتریالیستی که «معرفت» صرفا انعکاس علایق اقتصادی و سیاسی است و هم از این باور ایدئالیستی که دانش بیغرض و خنثی است، متمایز است. مفهوم گفتمان سعید به تبع فوکو، راهی را معین میکند که در آن «معرفت» به شکل ابزاری در خدمت قدرت به کار نرفته بلکه خود شکلی از قدرت است.
مساله محوری نظریه پسااستعماری بررسی نسبت بین قدرت و «معرفت» در جهان غیرغربی است. رویکرد برخی محققان به این موضوع از طریق تحقیق تاریخی است و نه تحلیل ادبی یا استدلالی.
به نظر برخی نظریه پسااستعماری همواره در قلمرویی بین پساساختارگرایی و مارکسیسم سکنی میگزیند، دو سنت که علاوه بر اشتراکات دارای تفاوتهایی هستند. به رغم این واقعیت که بسیاری از شاغلان این حوزه دغدغه هر دو سنت را دارند، سایر محققان بر ناسازگاری این دو سنت تاکید میکنند. مثلا احمد نظریه پسااستعمارگرایی را از منظر مارکسیستی نقد کرده است و استدلال میکند که شیفتگی این نظریه به مسائل تصویر و گفتمان، چشم آن را نسبت به بنیان مادی و ساختار سیستماتیک روابط قدرت کور کرده است. احمد همچنین استدلال کرد که تاثیر شرقشناسی سعید نه به خاطر اصالت بلکه به عکس به خاطر شیوه متعارف آن است.
به نظر احمد، شرقشناسی از نزدیکیاش با دو سبک مشکل فکری سود برده است، واکنش به مارکسیسم که به رواج پساساختارگرایی و «جهان سومگرایی» میانجامد. سعید به سهم خود، همچنین نقد پایداری از مارکسیسم را مطرح کرد. سعید در شرقشناسی استدلال کرد که دفاع روشن مارکس از استعمارگری بریتانیایی حاکی از استلزام خود او به گفتمان شرقشناسی است.
برای نتیجهگیری، شایان توجه است که برخی محققان مساله مفید بودن نظریه پسااستعماری را مطرح کردند.
منبع: دایرهالمعارف فلسفی استنفورد
مارگارت کوهن / مترجم: حسین شقاقی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست