یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

مفاهیم بنیادین زبان شناسی در هنر


مفاهیم بنیادین زبان شناسی در هنر

تحلیل موسیقی از دیدگاهی زبان شناختی اگر چه به لحاظ موضوعی چندان دور از ذهن و تحقق ناپذیر به نظر نمی رسد اما عرصه ای باز پژوهش شده نیز به شمار نمی آید

دكتر آزیتا افراشی به عنوان اولین سخنران نشست اول این هم‌اندیشی در دانشگاه الزهرا، با بیان این مطلب افزود: این موضوع دور از ذهن و تحقق‌ناپذیر نیست، شاید از آن رو كه اصطلاحاتی مانند زبان موسیقی، موسیقی كلام، موسیقی شعر و نظایر آن فراوان به كار می‌روند، اما مسأله این است كه تا چه اندازه این اصطلاحات از سر ژرف‌اندیشی مورد استفاده قرار می‌گیرند یا اینكه كاربردشان بر مبانی نظری و علمی استوار است.

وی با اشاره به مفاهیم بنیادی زبان‌شناسی مانند واج‌شناسی، صرف و نحو، معنی‌شناسی، بافت و حوزه‌های مطالعه زبان، یادآور شد: برای این مفاهیم می‌توان متناظرهایی در موسیقی یافت تا از این رهگذر توان تحلیل ابزارهای نظری زبان‌شناسی فراتر از محدوده‌های این علم محك زده شود. در عین حال به منظور شكوفایی نگرشی كه موسیقی را نه به مثابه یك راز بلكه به عنوان مسأله‌ای عمیق مورد بررسی قرار می‌دهد، اقدام شود.

دكتر كوروش صفوی دیگر سخنران نشست اول بود كه پیرامون "نگاهی به چگونگی درك متن ادبی" ابراز داشت: پس از محك صحت و سقم آرای نظریه‌پردازان در زمینه مطالعه ادبیات از منظر زبان‌شناسی، باید به طرح مسأله چگونگی درك متن ادبی پرداخت، به ویژه متونی كه در قالب نثر ساده و عادی از ابزارهای شعر آفرینی و نظم‌آفرینی ایجاد شده است. در این مبحث نمونه‌های مختلف و گونه‌های كابردی زبانی نیز وجود دارد كه جای بحث بیشتری دارد.

دكتر علی عباسی نیز در خصوص كاركرد معنایی در "گاو‌های آرزو" اثر محمد‌هادی محمدی تصریح كرد: منتقدان ادبی همیشه با این پرسش اساسی روبه‌رو هستند كه آیا ادبیات، نهادی قانونمند است؟ اگر پاسخ مثبت باشد، آنگاه باید پرسید كه می‌توان قوانین ادبیات را به روشنی یافت و به نظم درآورد؟ یكی از قوانین ادبی ثابت كه می‌توان بر یك اثر ادبی همچون "گاوهای آرزو" نشان داد، مدل كنشگران "گرماس" است.

وی ادامه داد: گرماس سعی كرد میان ساختار‌های یك اثر ادبی و ساختارهای یك جمله پیوندی نزدیك برقرار كند. اگر فصل گرانیگاه و مركز ثقل در جمله باشد، كنشگران همان كار را در اولویت قرار می‌دهند. منظور از كنشگر ، فرد یا چیزی است كه عملی را انجام می‌دهد و یا اینكه عملی روی او واقع می شود.

وی با بیان اینكه فاعل و مفعول هر دو می‌توانند كنشگر تلقی شوند، تأكید كرد: واژه كنشگر از شخصیت داستانی فراتر می‌رود زیرا كنشگر می‌تواند یك فرد یا یك شیء، یك گروه و حتی یك واژه انتزاعی نظیر آزادی باشد. به طور مثال "فقر" می‌تواند كسی را وادار به جست‌و‌جوی ثروت كند كه در این حالت واژه فقر تبدیل به كنشگر می‌شود.

دكتر فاطمه راكعی اولین سخنران نشست دوم بود كه درباره موضوع "با شعرهای نمادین سینما" (رویكردی هرمنوتیكی) گفت: بخش عظیمی از ادبیات عرفانی و اجتماعی كلاسیك و همچنین بخش‌هایی از ادبیات جدید ما را شعر‌های نمادین تشكیل می‌دهد كه بر روی دستیابی به معنی یا معانی پنهان در پس معنای ظاهری آنها از دیرباز تلاش‌هایی انجام گرفته و می‌گیرد. برای نمونه، بسیاری از شعرهای پس از ۱۳۱۶ نیما یوشیج شعرهایی نمادین است كه با توجه به یافته‌های علم هرمنوتیك، سعی شد شیوه‌‌ای اتخاذ شود كه بر مبنای آن تأویل‌گر بتواند ادعا كند كه به معنای مورد نظر شاعر در این شعرها یا دست‌كم به ذهنیت وی نزدیك شده است.

وی در این باره افزود: گر چه ارزش هنری شعر، امروزه عموما با شعریت آن و نه معنا و پیام نهفته در آن سنجیده می‌شود اما در مورد شعرهای اجتماعی - سیاسی كه شاعر علاوه بر تلاش برای ارائه یك اثر هنری، در صدد ابلاغ پیامی است كه به دلایل اجتماعی و سیاسی حاكم، امكان پرداختن صریح به آن را ندارد، خواننده ممكن است به دریافت معنا و پیام نهفته در شعر نیز علاقه‌ نشان دهد. نیما در اشعار نمادین خود معمولا از سمبل‌های طبیعی استفاده كرده كه در تداوم و تكرار، این سمبل‌ها به اجزای یك نظام نمادین بدل شده است.

راكعی با اشاره به فصلhermenutic به معنی تأویل كردن یادآور شد: این واژه امروزه به نظریه و عمل تأویل(interpretation) اطلاق می‌شود. این واژه در آغاز معنایی محدود داشته و ناظر بر تأویل متون مقدس بوده اما طی تحول تاریخی آن، معنایی گسترده‌تر یافته و در قرن بیستم به یك دیدگاه فلسفی در فلسفه آلمانی تبدیل شده است. تأویل، مبتنی بر این پیش‌فرض است كه خواندن و شنیدن یك متن یا گفته، هر چند مدلولات واژه‌ها و جمله‌های آن معلوم باشد، آنچه را كه در متن یا گفته پنهان است، آشكار نمی‌كند كه این امر پنهان را تنها با تأویل می‌توان برملا كرد.

وی همچنین خاطرنشان كرد: رویكرد هرمنوتیكی به متن می‌تواند مكمل تلاش‌های زبان‌شناسانی باشد كه در چارچوب كاربرد‌شناسی زبان و دیگر رویكرد‌های معنا‌شناختی به آن، برای دستیابی به معنای متن تلاش می‌كنند. در رویكرد به اشعار نمادین نیما یوشیج سعی شده است كه تأویل‌گر با استفاده از روش‌های مطرح در علم هرمنوتیك به معنای نهفته در پس الفاظ، یا ذهنیت شاعر در هنگام سرودن شعرهای نمادین دست یابد و یا لااقل به آن نزدیك شود.

دكتر حمیدرضا شعیری از دیگر سخنرانان نشست دوم بود كه با بیان مطالعه نشانه - معناشناختی زیبا‌شناسی در گفتمان ادبی، گفت: نشانه - معنا‌شناسی نوین بر این نكته تأكید دارد كه جریان زیبایی‌شناختی جریانی نیست كه تابع برنامه خاص روایی یا نظام منطقی تولید گونه معنایی باشد. به دیگر سخن عناصر زیبایی‌شناختی عناصری نیستند كه از متغیرهای داخلی در تولید نظام‌مند معنا (نقصان، قرارداد، كنش و ارزشیابی) پیروی كنند، بلكه فعالیت زیبا‌شناسی جریانی است كه در آن معنا به عنوان عنصری منعطف جلوه می‌كند كه این انعطاف خود نتیجه رابطه‌ای تعاملی میان انسان و دنیاست.

وی در ادامه افزود: این تعامل سبب می‌شود تا نوع حضور انسان نسبت به موضوعی كه با آن رو به روست به حضوری حساس تبدیل شود و مبنای تولید گونه‌های زیبا‌شناختی قرار گیرد. اما پرسش اصلی این است كه بر مبنای كدام روابط نشانه - معنا‌شناختی این حساسیت و حضور و نقش آن در تولید فرآیند زیبایی‌شناختی قابل مطالعه است؟

شعیری با بیان سه عنصر اصلی دخیل در شكل‌گیری فرآیند زیبایی‌شناختی تصریح كرد: یكی از این عناصر انقطاع و شكنندگی در گونه‌های معمول و رایج و یا پیوستارهای زبانی است كه راه را برای عبور به گونه‌های غیرمعمول، متفاوت و ناپیوستار هموار می‌كند. عنصر دیگر، بیداری حسی - ادراكی است كه سبب تغییر رابطه انسان با دنیا و ایجاد رابطه‌ای جدید می‌شود تا بدین ترتیب امكان تحقق معنایی غیرمنتظره در زبان پدیدار نشود.

وی در خصوص سومین عنصر یادآوری كرد: این عنصر، تحقق گونه‌های منحصر به فرد را كه نتیجه برهم زدن روابط موجود در ایجاد نمایه یا پیكره‌‌ای متفاوت است و دگرگونگی نشانه معضل‌ها را در بر دارد و سبب بروز بی‌چون و چرای گونه‌های زیبا‌شناختی می‌شود، میسر می‌سازد. هدف اصلی در این مبحث، مطالعه این عناصر و نقش آنها در تولید شرایط زیبایی‌شناختی در گفتمان ادبی است.

در سومین نشست این هم‌اندیشی دكتر اعظم راود‌راد با بیان دیدگاه خود در خصوص نشانه‌شناسی تصویر سینمایی‌گفت: در بررسی آثار ابراهیم حاتمی‌كیا از منظر نشانه‌شناسی سینما بر دو محور اصلی می‌توان تكیه كرد: محور اول معانی‌ نشانه‌شناختی رمزهای سینمایی نظیر اندازه‌نما، نوع عدسی، زاویه دوربین، تركیب‌بندی و ... است و محور دوم نشانه‌های تصویری موجود در متون مورد پژوهش اوست.

وی تمامی این رمزها و نشانه‌ها را دارای دو وظیفه اصلی دانست و عنوان كرد: وظیفه اول طبیعی سازی است كه در آن مخاطب به سمت پذیرش آنچه می‌بیند به عنوان واقعیت طبیعی زندگی پیرامون هدایت می‌شود. وظیفه دوم آشنایی‌زدایی است كه با این روش رمزها و نشانه‌ها با برجسته نمودن نكات خاص ساختاری و محتوایی و تأكید نمودن روی ‌آنها، توجه مخاطب را به پیام مورد نظر كه از طریق نمایش واقعیت پیرامون ارسال شود، جلب می‌كنند.

راودراد همچنین بیان داشت: در مورد رمزهای سینمایی طبیعی‌سازی در قالب استفاده از نوع قالب تصویر و پرسپكتیو كه عادت چشم‌ ماست مثل استفاده از لنز نرمال و نیز آشنایی‌زدایی در قالب استفاده‌های غیرمعمول و متفاوت با عادات چشم‌ ما نظیر استفاده از لنز واید انجام می‌گیرد. از آنجا كه نشانه‌شناسی ابتدا در تحلیل زبان كلامی به كار رفت و سپس در متون تصویری هم به كارگرفته شد، منابع نشانه‌شناسی تصویر محدود است و انجام تحلیل‌هایی اینچنین می‌تواند این حوزه را غنی كند.

دكتر فرزان سجودی نیز در خصوص بررسی زبان‌شناختی زبان دراماتیك گفت: زبان شناسی می‌تواند به مطالعه درام كمك كند زیرا دارای مشخصه‌هایی است كه در آفرینش دنیای درام نقش قابل توجهی بازی می‌كند.

وی با تأكید بر تفاوت میان زبان در نثر داستانی و زبان درامی، افزود: نتایج برآمده در این حوزه می‌تواند دستمایه مطالعات بینارشته‌ای زبان‌شناسی و درام تلقی شود و دستاوردهای چنین پژوهش‌هایی، بی‌شك به هر دو حوزه مطالعاتی كمك شایان توجهی خواهد كرد. از سوی دیگر یافته‌های چنین پژوهش‌هایی، هم به غنای مطالعات دراماتیك یاری می‌رساند و هم عرصه‌ای غنی برای مطالعات گفتمانی و نشانه‌شناختی فراهم می‌كند. دكتر بهنوش اخوان از سخنرانان دیگر این هم‌اندیشی بود كه مقاله خود را به زبان انگلیسی برای حاضران قرائت كرد. در نشست چهارم نیز دكتر احمد پاكت‌چی با بیان اینكه رنه ولك‌پلی برای انتقال آموزه‌های پراگ به ایالات متحده به شمار می‌رود، گفت: او یكی از شش شخصیت اصلی "حلقه" پراگ بود كه نقش مؤثری در حوزه نقد ادبی آمریكایی بر جای نهاد. دیدگاه‌های او به خوبی در محافل "نقد نو" ایالات متحده جذب شد و ولك دست كم در زمینه مبانی فلسفی ادبیات و نظریه‌ تاریخی ادبی به عنوان رهبر این جریان ایفای نقش كرد. وی اضافه‌كرد: این در حالی است كه او هرگز خود را پیرو مكتب نقد نو نمی‌شمرد و همواره بر حفظ استقلال فكری خود اصرار داشت. بی‌تردید همسانی‌های بسیار میان دیدگاه‌های برخاسته از پراگ با دیدگاه‌های نقادان كمبریج و در پی آنان نقادان نو‌اندیش آمریكایی، زمینه همفكری ولك با آنان را فراهم آورده است. از سوی دیگر بخش مهمی از آنچه ولك در محیط آمریكایی مطرح كرد، از مباحثات آن محیط كه برخاسته از حلقه پراگ به شمار می‌رفت، نبود.

پاكت‌چی در پایان سخنان خود یادآور شد: از جمله ویژگی‌هایی كه می‌توان انتقال آن را توسط ولك به حوزه ایالات متحده ردیابی كرد، نقش‌گرایی، ماهیت میان رشته‌ای پژوهش ادبی، مطالعه همزمانی پویا و برخورد چند سطحی با اثر ادبی است.

آخرین سخنران نشست چهارم دكتر فرهاد ساسانی بود كه درباره "خوانش پیوستاری متن با تكیه بر بررسی روابط برون متنی در فیلم" یادآور شد: همه عوامل تأثیر‌گذار بر خوانش متن و در نتیجه معنای آن را می‌توان در چهار مقوله كلی جای داد: متن، سازنده متن، بافت زمانی - مكانی و خوانشگر. متن عبارت است از متن كلامی، صوتی (موسیقیایی، كلامی شبه موسیقایی یا صوت غیرموسیقیایی)، متن تصویری (مانند عكس یا نقاشی)، یا متن حجمی نظیر اثری از معماری یا تركیبی از اینها مانند فیلم. سازنده متن نیز می‌تواند گوینده، نویسنده، خواننده، نوازنده، آهنگساز، فیلمساز، نقاش، معمار و هر كسی باشد كه متنی را به تعبیر بیان شده تولید می‌كند.

وی با بیان اینكه بافت در واقع اشاره به موقعیت بلافصل مكانی و زمانی است كه متن در آن قرار گرفته و خوانده یا فهمیده می‌شود، گفت: بافت زمانی - مكانی نام‌های مختلفی یافته است نظیر زمان - مكان(chrona tape) میخائیل باختین، بافت موقعیتی(Situational Context) مالینوفسكی، مقال در سنت اسلامی یا بافت(Context) در زبان‌شناسی. خوانشگر نیز هر كسی را كه متنی می‌شنود، می‌خواند، گوش می‌دهد، می‌بیند، تماشا می‌كند، شامل می‌شود. به این ترتیب خواننده یك كتاب یا بیننده یك قطعه فیلم یك خوانشگر به شمار می‌رود.

ساسانی عنصر خوانشگر را پلی میان متن و فرهنگ خوانشگر عنوان و تصریح كرد: متن بدون این ارتباط شاید معنادار باشد اما در حالتی كه دریافتن این ارتباطات یا بخشی از آنها توسط خوانشگر، معنای متن را بسط داده و به روی متون دیگر گشوده می‌شود، این بازگشت‌ها در واقع "دانش دائره‌المعارفی" خوانشگر را در رابطه‌ای خاص كه همان برانگیختگی از سوی متن است، فعال می‌كند.

وی در ادامه افزود: دانش دائره‌المعارفی به تعبیر زبان‌شناسان و كسانی همچون اومبرتواكو، تقریبا مشابه چیزی است كه با نام‌های پیش فهم در تفسیر و هرمنوتیك، ذهنیت به معنای عام، قاب(frame) ، سناریو، فیلم‌نامه(script) یا طرح واره(schema) از آن یاد شده است. این مدرس دانشگاه در پایان اضافه كرد: این ارتباط، متقابل نیز هست زیرا برخی ارجاع‌ها از متنی به متون دیگر انجام می‌شود كه می‌تواند متونی تصویری، حجمی و افرادی به ویژه افراد معروف در فرهنگ یا خرده فرهنگی خاص را نیز شامل شود؛ خوانشگر هم ممكن است برخی یا همه آنها را بیابد و بفهمد و یا اینكه هیچ كدام را فهم نكند. حتی این امكان وجود دارد كه خوانشگر با توجه به پیش فهم، ذهنیت و تجربه‌ای كه دارد، ارجاع‌های دیگری را كشف كند و معانی تازه‌ای برای متن بسازد.



همچنین مشاهده کنید