جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

اندیشه های سیاسی, فلسفی و دینی سیدجمال


سیدجمال علوم و فن آوری جدید غرب را از آداب و اخلاق غربی انفكاك ناپذیر می داند و معتقد است جهان اسلام بدون پذیرش پیامدهای كلامی و فلسفی آن می توانند به آن دست یابند نویسنده در این مقاله ضمن انتقاد از ماده گرایان و معرفی آنان به عنوان ویرانگر تمدن و جامعه انسانی, توجه روشنفكران مسلمان را به خطر جدی آنان جلب كرده است

سیدجمال در پی‏ایجاد سازگاری میان اسلام سنتی و چالش‏های علمی و فلسفی غرب بود و در این زمینه موضع میانه‏ای را در پیش گرفت. سیدجمال علوم و فن‏آوری جدید غرب را از آداب و اخلاق غربی انفكاك‏ناپذیر می‏داند و معتقد است جهان اسلام بدون پذیرش پیامدهای كلامی و فلسفی آن می‏توانند به آن دست یابند. نویسنده در این مقاله ضمن انتقاد از ماده‏گرایان و معرفی آنان به عنوان ویرانگر تمدن و جامعه انسانی، توجه روشنفكران مسلمان را به خطر جدی آنان جلب كرده است. نویسنده دیدگاه‏های سیدجمال در باب دین، فلسفه و علم را گویای موضع روشنفكران مسلمان قرن نوزدهم می‏داند كه از قدرت، ثروت و برتری علمی و فنی غرب از یك سو و از ضعف جهان اسلام و سیطره و تجاوز غرب بر آن از سوی دیگر، ناراحت بودند و كشورهای مسلمان را به فراگیری علوم و فن آوری جدید غرب دعوت می‏كردند. واژه‏های كلیدی: فلسفه، دین، علم، فن آوری، تمدن، جهان اسلام، ماده‏گرایی، نوگرایی دینی.

مقدمه‏

سیدجمال الدین افغانی (۱۲۵۴ - ۱۳۱۵ ق / ۱۸۳۸ - ۱۸۹۷ م) بنیان گذار نوگرایی (Modernism) اسلامی به شمار می‏رود. محل تولد او - كه منشأ بحث و جدال‏های طولانی گردیده - معلوم نیست. وی آموزش ابتدایی را در مدارس دینی مختلفی نزدیك كابل در افغانستان و قزوین و تهران در ایران فراگرفته است. او در سن هفده یا هجده سالگی (۵۶ - ۱۸۵۵ م) برای ادامه تحصیل به هند رفت. سیدجمال در طول اقامتش در هند تا سال ۱۸۸۲، از نزدیك با اندیشه‏های تحصلی (پوزیتیویستی)(Positivistic) سیداحمد خان آشنا شد و رساله معروف «حقیقت مذهب نیچری و بیان حال نیچریان» را در رد سیداحمد خان و پیروان او نوشت، كه نخست در سال ۱۸۸۱ در حیدرآباد منتشر شد. این كتاب را بعداً محمد عبده به زبان عربی ترجمه و در سال ۱۸۸۶ با عنوان الرد علی الدهریین منتشر كرد. سیدجمال در سال ۱۸۷۰ به مصر و استانبول سفر كرد و در آن جا روشنفكران و مقامات عثمانی كه در ایجاد اصلاحاتِ(Reforms) تنظیماتی مفید و مؤثر بودند از وی استقبال گرمی كردند. سیدجمال بار دوم (در سال ۱۸۷۱ م) به مصر رفت و در آن جا هشت سال اقامت كرد و شروع به انتشار اندیشه‏های فلسفی و سیاسی خود در كلاس‏ها و سخنرانی‏های عمومی نمود. سیدجمال در آغاز سال ۱۸۸۳ مدت كوتاهی را در لندن گذراند و سپس به پاریس رفت. او در پاریس با همكاری نزدیكِ دوست و شاگرد خود محمد عبده - كه او را از لبنان به پاریس دعوت كرده بود - به انتشار روزنامه معروفِ العروة الوثقی‏ - عنوانی كه از قرآن گرفته شده بود - پرداخت. انتشار العروة به دلیل مشكلاتی پس از هجده شماره در سپتامبر ۱۸۸۴ متوقف شد. سیدجمال از طریق مقالات و به ویژه مباحثه با ارنست رنان، فیلسوف، مورخ و پیرو مكتب تحصلی فرانسوی، در محافل روشنفكری پاریس شهرت چشمگیری به دست آورد. سید در سال ۱۸۸۶ به دعوت ناصرالدین شاه به ایران آمد و سِمت مشاوره خاص را به شاه پیشنهاد كرد و این پیشنهاد پذیرفته شد. در عین حال، او از سیاست‏های شاه در مسأله مشاركت سیاسی(Political participation) انتقاد می‏كرد. این اختلاف عقیده باعث شد كه سیدجمال ایران را به مقصد روسیه ترك كند (۱۸۸۶ - ۱۸۸۹ م). او در سال ۱۸۸۹ در مسیر راه خود به پاریس در مونیخ با ناصرالدین شاه ملاقات كرد و سمت صدر اعظم به او پیشنهاد شد؛ اما انتقادهای كاهش نیافته سیدجمال از حكومت و رفتار شاه منجر به تبعید دوباره او از ایران در زمستان ۱۸۹۱ گردید. او در سال ۱۸۹۶ به دست داشتن در قتل ناصرالدین شاه متهم گردید.

سیدجمال بقیه عمر خود را در استانبول تحت حمایت و بعداً تحت نظر سلطان عبدالحمید دوم به سربرد. عبدالحمید كه به احتمال زیاد در اجرای برنامه سیاسی پان اسلامیزم یا اتحاد اسلام با سیدجمال همكاری داشت، تقاضای مقامات ایرانی برای تحویل سیدجمال به اتهام دست داشتن در قتل ناصرالدین شاه را رد كرد. در حالی كه برای تثبیت بنیان‏های تجدید روابط متقابل میان شیعه و سنی تلاش می‏كرد، تعدادی نامه به رهبران و كشورهای مختلف اسلامی فرستاد تا آنها را علیه حكومت بریتانیا بسیج و متحد كند. از نظر برخی مورخان، عبدالحمید به ملاقات‏های سیدجمال با برخی از رهبران عرب و مقامات بریتانیا در استانبول ظنین شد و به او اجازه نداد كشور را ترك كند. سیدجمال به بیماری سرطان در نهم مارس ۱۸۹۷ [مطابق با هجدهم اسفند ماه ۱۲۷۶] در گذشت و در استانبول به خاك سپرده شد.

كار سیدجمال به عنوان متفكر و فعال سیاسی،(Activis) تأثیر ژرفی بر جهان اسلام گذاشته است و همچنان امروز سرچشمه الهام (Inspiration) و بحث برای بسیاری از افراد است. طرح نوگرایی اسلامی كه او در خطابه‏ها، مباحثات، مقالات كوتاه و ستون‏های روزنامه خود گسترش داد، بر این ایده استوار بود كه میان فرهنگ اسلامی سنتی و چالش‏های علمی و فلسفی غرب جدید سازش موقت (Modus vivendi) ایجاد كند. گزاف نیست اگر بگوییم سیدجمال میان غربی سازی كور و نفی یكسره آن توسط علمای سنتی، موضع میانه‏ای را اتخاذ كرد. همه نسل فعالان سیاسی و متفكران مسلمان قرن نوزدهم در این فرض اساسی او مشاركت داشتند كه: علوم و فن آوری جدید غرب در اساس از اخلاق و آداب ملت‏های اروپایی انفكاك پذیرند و جهان اسلام بدون این كه لزوماً پیامدهای فلسفی و كلامی ناشی از كاربرد آنها را در زمینه غربی بپذیرد، می‏تواند و باید به آن دست یابد. همان گونه كه در ذیل خواهیم دید، دیدگاه‏های سیدجمال درباره علم را باید پرتو همین برنامه كلی اصلاح یا تجدید(Renewal) اسلامی فهمید.

سیدجمال، برخلاف بسیاری از اندیشمندان احیاگر (Revivalist) نسل خود، در فلسفه اسلامی (حكمت) ورزیده و ماهر بود و فلسفه را برای احیای تمدن اسلامی امر اساسی دانست. این مطلب به روشنی در خطابه‏های گوناگون وی و به ویژه در رساله «نیچریه» آمده است. در واقع، استدلال‏های فلسفی سیدجمال علیه ماده‏گرایان (Materialists) و طبیعت گرایان (Naturalists) قوت خود را از آموزش فلسفی او می‏گیرند. همان گونه كه در خطابه «فواید فلسفه» می‏بینیم، بینش سیدجمال در مورد «فلسفه اسلامی جدید» با اعتماد او به پیشرفت‏های اخیری كه در زمینه‏های علم و فن آوری به وجود آمده، پیوند نزدیكی دارد.، فلسفه، برخلاف كلام، باید آشكارا به بیان جهان‏شناسی‏ای (Cosmolgy) بپردازد كه بر یافته‏های علوم جدید استوار است. منتقدان و دشمنان سیدجمال با استفاده از این اندیشه‏ها و اندیشه‏های مشابه او، به او بر چسب بدعت گذار می‏زنند؛ اما نقش او در احیای مطالعه و بررسی فلسفه اسلامی در جهان عرب و هند غیر قابل تردید است. برنامه سیدجمال در خصوص اتحاد اسلام، بسیج ملت‏های مسلمان برای مبارزه با امپریالیسم غرب و دست یابی به قدرت نظامی از طریق فن آوری جدید است. دعوت سیدجمال به استقلال ملت‏های مسلمان متفرق عامل كلیدی در پیشرفت به اصطلاح «ملی گرایی اسلامی»( nationalismIslamic) بوده است و شخصیت‏های مسلمانی چون محمد اقبال، محمد علی جناح و ابوالكلام آزاد را در شبه قاره هند، و نامق كمال، سعید نورسی و محمد (مِحْمَت) عاكف ارسوی در تركیه عثمانی را تحت تأثیر قرار داد. در قرن بیستم، سیدجمال منبع اصلی الهام برای جنبش‏های احیا گرایانه‏ای(Revivalist movements) چون اخوان المسلمین مصر و جماعت اسلامی پاكستان گردید. گروه‏های فعال اسلامی گوناگون به سیدجمال، به عنوان نمونه مهمی از عالم و فعال سیاسی در جهان اسلام، احترام می‏گذاشتند. او همچنین تأثیر عمیقی بر بسیاری از اندیشمندان مصری از جمله محمد عبده، رشید رضا، علی عبدالرازق، قاسم امین، لطفی السید و عثمان امین گذاشت.

پیش از كندوكاو در اندیشه‏های سیدجمال در باب علم، لازم است درباره نزاع طولانی در خصوص خاستگاه قومی و هویت مذهبی او سخن گوییم. یك طرف این نزاع مربوط به ایرانی یا افغانی بودن سیدجمال می‏شود و طرف دیگر، مربوط به شیعه بودن و سنی بودن او. برخی حتی مدعی شده‏اند كه سیدجمال در خانواده آذری ترك زبان در همدان به دنیا آمده است. با كمال تعجب، ریشه این بحث به خود سیدجمال بر می‏گردد، زیرا او از این امر آگاه بود كه اصالت قومی و جایگاه مذهبی اش، هم بر جهان سنی و هم جهان شیعه تأثیر می‏گذارد. به نظر می‏رسد سیدجمال برای مصلحت، اگر نه به دلیل دیگری، با طیب خاطر و آگاهانه هر دو موضوع را مبهم و گنگ گذاشته تا پذیرش اندیشه‏های خود را در جهان اسلامی تضمین كند. اگر هم این تلقی درست باشد، راه هایی كه سیدجمال برای عصر خود ما ترسیم كرده به نفوذ و تأثیر او در جهان اسلام به طور كلی آسیب نزده است.

سیدجمال به عنوان روشنفكر (Intellectual) مردمی و فعال سیاسی، اندیشه‏های خود را بیشتر از طریق خطابه هایش بیان كرد و كمتر به نگارش پرداخت. او در طول زندگی خود تنها دو كتاب تاریخ افغانستان و «ردیه بر طبیعت گرایی و ماده‏گرایی» را منتشر كرد. وی طبیعت گرایی و ماده‏گرایی را فوری‏ترین تهدید برای انسانیت به طور عام و برای جهان اسلام به طور خاص تلقی كرد. شایان ذكر است كه تنها كتاب منتشر شده سیدجمال در مضمون رشنفكری با مسأله علم و دین ارتباط مستقیم دارد. نامه سیدجمال - هر چند بسیار كوتاه - به ارنست رنان در پاسخ به سخنرانی معروف او در سوربن در سال ۱۸۸۳ م، كه در آن آشكارا به اسلام به مثابه مانع فلسفه و علم حمله كرد، سند مهم دیگری برای فهم دیدگاه سیدجمال درباره اسلام و علوم جدید است. سیدجمال در رساله «نیچریه» از منظر علمی، فلسفی، اخلاقی و اجتماعی انتقاد تندی به دیدگاه طبیعت گرایانه (ماده‏گرایانه) به عمل می‏آورد و ماده‏گرایان را مظهر نیت شیطانی در نابودی تمدن انسانی معرفی می‏كند. او منشأ ماده‏گرایی جدید را به ماده‏گرایان یونان می‏رساند و از آن میان به دموكریتس، اپیكوروس و دیوجانس كلبی اشاره می‏كند. پس از این بررسی كوتاه تاریخی، نقد علمی(Scientific) و فلسفی سیدجمال از داروین و نظریه تكامل (Evolutionary thery) وی انجام می‏گیرد. او ایده اتفاق (Chance) را در طبیعت مردود می‏داند و ماده‏گرایان را متهم می‏كند كه «ادراك و شعور» را به خود اتم‏ها (یعنی ماده) فی حد ذاته نسبت می‏دهند. وی به كلی این ایده را در مورد جهان به عنوان ساختار خود - تنظیم (Self- regulating) و بدون شعور برتر كه بر آن عمل كند، نمی‏پذیرد. این مطلب بی تردید فلسفی‏ترین قسمت رساله است. سپس سیدجمال به نقد اخلاقی و اجتماعی ماده‏گرایان می‏پردازد. ازنظر سیدجمال، ماده‏گرایان قصد دارند حتی بنیان‏های جامعه انسانی را ویران كنند. آنان می‏كوشند تا «قصر سعادت» را كه بر شش پایه دین استوار است، نابود كنند. این شش پایه به سه اعتقاد(Beliefs) و سه خصلت(Qualities) تقسیم می‏شوند: اعتقاد نخست این كه انسان فرشته زمینی است، یعنی او جانشین خداوند بر روی زمین است ؛ اعتقاد دوم این كه امت او هم به دلیل تعلق به جهان انسانی در برابر عوالم حیوانی و گیاهی و هم به سبب تعلق داشتن به بهترین جامعه انسانی و دینی، شریف‏ترین امت هاست. از نظر سیدجمال، این انحصار گرایی ذاتی مهم‏ترین انگیزه برای مسابقه جهانی [ در میدان ]نیكی و [فضیلت ]است، كه در قلب همه تمدن‏های جهان جای دار ؛ اعتقاد یا آموزه سوم، این است كه برای انسان مقدر شده تا به عالم برتر و والاتر برسد، یعنی انسان قابلیت ذاتی دارد تا از ماده صرف فراتر رود و معنویت را در وجود خویش تحقق بخشد. افزون بر این، دین سه خصلت اخلاقی را به پیروان خود القا می‏كند: خصلت نخست، صفتی است كه سیدجمال آن را «حیا» می‏نامد، یعنی حیای نفس از ارتكاب گناه در برابر خداوند و همنوعان خود. شرافت نفس به تناسب درجه حیای آن افزایش می‏یابد. سیدجمال این خصلت را اساسی‏ترین عنصر برای تنظیم و كنترل اخلاقی و اجتماعی جامعه می‏داند، خصلت دوم درستكاری و امانت است، كه خود زیر بنای جامعه را تشكیل می‏دهد. نجات تمدن انسانی به اعتماد و احترام متقابل وابسته است، كه بدون آن هیچ جامعه‏ای نمی‏تواند ثبات سیاسی و ترقی روز افزون اقتصادی داشته باشد ؛ خصلت سومی كه دین ترویج می‏كند راستگویی و صداقت است. این خصلت از نظر سیدجمال، اساس زندگی و همبستگی اجتماعی به شمار می‏رود. سیدجمال از طریق این شش ركن، دین را به عنوان اساس تمدن پی ریزی می‏كند و ماده‏گرایی را به عنوان دشمن دین و جامعه انسانی تقبیح می‏كند. سیدجمال به منظور تأكید بر این نكته اساسی، باطنی‏ها و بابی‏ها را پیروان طبیعت گرایی (ماده‏گرایی) در جهان اسلام و نیز روسو و ولتر را ماده‏گرایان جدید معرفی می‏كند و در محكوم كردن «شهوت پرستی» و مكتب ضد اخلاقی ایشان از زبان بسیار نیرومندی استفاده می‏كند. حتی او تا آن جا پیش می‏رود كه سوسیالیست‏ها، كمونیست‏ها و هیچ‏انگاران (Nihilists) را چیزی بیش از گونه‏های صرف ماده‏گرایی به معنای اخلاقی این كلمه، طبقه بندی نمی‏كند.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.