یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

قیصر فکل کراواتی


قیصر فکل کراواتی

درباره محاکمه در خیابان

شاید بخشی از نسل امروز الفت و آشنایی زیادی با گوزن ها و قیصر یا مثلاً سرب نداشته باشد. اما اگر صرفاً گوزن ها تنها فیلم کیمیایی باشد می توان او را پدیده یی متفاوت با کارگردان های زمان خود دانست؛ فیلمی که در آن دهه الگوی بسیاری از فیلم ها شد و بلافاصله در تقلید از آن فیلم های زیادی ساخته شد. اما اینکه از آن پس چه بر سینمای کیمیایی رفت، حدیث مفصلی است... کیمیایی با تکیه بر قانون حرف مرد یکی است، سال هاست المان های آن فیلم ها را از دهه های گذشته به رغم تغییر آداب و عرف سینما و جامعه مثل صلیب با وفاداری کامل به دوش می کشد و اصرار دارد که مدام در روندی اجتناب ناپذیر آنها را تجدید، بازپروری و احیا کند و در سال های گذشته حتی تکه تکه هم که شده هر کدام را در فیلم هایش به کار گرفته، اما طبیعی است که هیچ کدام، فیلم گوزن ها نمی شوند. او این بار پس از چند فیلم آخری، انگار به نگاه جدیدی رسیده و در محاکمه در خیابان که بیست و هفتمین کار کیمیایی است، تلاش کرده شکاف زیاد بین فیلم هایش و نسل جوان بی خاطره و نوستالژی را به طریقی کمتر کند، و در همین راستا با کمی فاصله گرفتن از ساختارهای قبلی و نو کردن فرم روایت، فیلم نسبتاً متفاوتی ساخته است.

البته از آنجایی که طرح اولیه محاکمه در خیابان نوشته فیلمساز باذوق و سازنده درباره الی است، نمی توان سهم او را در این تغییر ذائقه نادیده گرفت. روایت محاکمه در خیابان صرف نظر از بعضی ویژگی ها روایت نو و موفقی است؛ داستانی مختصر و مفید که با توجه به قانون مرگ قهرمان خیانت دیده یا ضدقهرمان خائن یا هر دو در فیلم های معمول کیمیایی، این بار، با پایانی نامتعارف تمام می شود و شخصیت اصلی، داماد خیانت دیده، با بازی پولاد کیمیایی خیلی زودتر از آنچه انتظار داری از خر شیطان پیاده شده، کوتاه آمده و چاقو را غلاف می کند. روایت محوری فیلم، از شب عروسی امیر شروع می شود، با تلفن دوستش و با اشاره به رفاقت های بی کلک مردانه، حبیب، درباره خیانت مرجان؛ عروس امیر و رابطه عاشقانه او و راننده آژانسی به نام عبد می گوید.

مرد به دنبال کشف حقیقت خیانت راهی می شود. در کنار این، داستانی فرعی هم شکل می گیرد که خیانت دوست و همسر مردی ورشکسته به نام نکویی با بازی فروتن است. این دو ماجرا و کاراکترهای آن با حضور عکاس عروسی با بازی خوب نگار فروزنده، در مجلس عروسی امیر و در دفتر نکویی و همین طور با حضور راننده آژانس با هم تقاطع می کنند. راننده آژانس قرار است نسیم همسر نکویی را به همراه شریک خیانتکار نکویی برای خروج از کشور تا فرودگاه برساند و تقاطع کامل زمانی اتفاق می افتد که امیر خود را به عبد می رساند تا داستان او و مرجان را بداند. درهم تنیدگی روایت محاکمه در خیابان در مقایسه با فیلم های گذشته کیمیایی منسجم تر انجام شده، ضمن اینکه پیرنگ فیلمنامه موضوع جذابی دارد که در این ساختار توانسته تعلیق را تا پایان حفظ کند. سکانس ابتدایی فیلم زمان زیادی را صرف موقعیت ها و شخصیت ها نمی کند و به سرعت با وقوع اولین نقطه عطف که تلفن مهدی به امیر است، وارد بطن داستان می شود و همین شروع به ریتم روایت فیلم کمک می کند. اما طبق معمول، هر کدام از سکانس ها و شخصیت های فیلم اشاره یی به قهرمان های محبوب فیلم های کیمیایی اند که ادای دینی به کاراکترها و مضمون های مورد علاقه او است.

زن ها که در فیلم های کیمیایی بیشتر موجوداتی منفعل و مورد ظلم بودند اینجا با عنایت استاد همگی خیانتکار هستند، چه تازه عروس و چه نسیم که با وجود تاکید بر عشق اش به شوهر باز هم او را ترک و با همدستی همکار شوهرش به او خیانت می کند، هرچند از قتل شوهر توسط شریکش دلخور است. تنها فرق ماجرا در این است که اینجا کیمیایی عملاً خائنان مونث را با مرگ و انتقام تطهیر یا مجازات نمی کند و تنها درباره نسیم به وعده مجازات از قول نکویی بسنده می کند. تاکید بر صمیمیت های مردانه که مردها حرف هم را بهتر می فهمند و خلق شخصیت مردانی که احساسات عاشقانه و صادقانه شان با خیانت های ریز و درشت از سوی رفیق و زن و ناموس به بازی گرفته شده و حالا رگ غیرت شان برآمده و آشفته در پی انتقام هستند، از دیگر مضمون های مورد علاقه کیمیایی است. فرق دیگر جنس روایت محاکمه در خیابان، تلطیف و امروزی تر کردن کاراکتر اصلی است، هرچند این امروزی کردن ها با جنس داستان و انتقام گیری و دیالوگ ها جور نمی شود.

مثلاً بهروز وثوقی و آن فیگورها در فیلم های کیمیایی کجا و داماد فکل کراواتی قهرمان قصه کجا، که با لحن و میمیکی نسبتاً مودبانه و چهره یی که (هر چقدر هم می خواهد ترسناک و عصبانی باشد) نسبتاً مظلومانه است، دیالوگ خشنی مثل «رگاتو مثل بند کفش می بندم» را ادا می کند، البته همین انتخاب قهرمان انتقام گیر و خیانت دیده با سر و شکل امروزی، خودش گامی در جهت هماهنگ شدن با دنیای امروز است، هرچند در فیلم خیلی کارآمد نیست و همین عدم تجانس باعث شده با وجود اینکه شخصیت نکویی با بازی فروتن کاراکتری فرعی است به نظر قوی تر و پررنگ تر از امیر باشد. البته در این پررنگ بودن بازی خوب فروتن که اغراق های همیشگی در آن کمرنگ تر است بی تاثیر نیست و با توجه به لباس پوشیدن و دلبستگی های نکویی به نظر می رسد کاراکتر آرمانی کیمیایی نکویی است تا امیر، مردی که آنقدر دلبسته لباس های قدیمی است که حتی پس از به خانه رسیدن و تعویض لباس و لم دادن در مبلی راحتی، از کلاه شاپویش که نشانه یی از اقتدار دوران غیرت و مرام است به سختی دل می کند و آن را از سر بر می دارد. مردی خیانت دیده که زمانی برای خودش برو و بیایی داشته و حالا با خیانت زن و شریک کاری اش اول حسابی اشک می ریزد و به فرمی نمایشی درست برابر تصویر سه نفرشان در جشن تولد فرزندش روی دیوار درگیری او و شریک اش با چاقو آغاز می شود؛ درگیری که در آن کیمیایی خیلی زود غائله را ختم می کند. شریک نکویی در این برخورد بدون پیش زمینه ذهنی چندانی برای مخاطب جا نمی افتد و اولین حضورش با آن کلوزآپ درشت خیلی پذیرفتنی نیست، ضمن اینکه کیمیایی دلش نمی آید مرگ نکویی را قطعی کند و جوری که انگار قصد داشته باشد بخش دوم فیلم را بسازد با دیالوگی که نکویی می گوید، ادامه ماجرا و آگاهی از زنده بودن او و امکان انتقام از نسیم و شریک را نامعلوم می گذارد.

از طرف دیگر قیصر فکل کراواتی هم که اصرار دارد با همان کراوات چاقو بکشد، دست آخر با دروغی که از مرجان و عبد می شنود عاشق مانده و دست از خون ریزی می کشد. انتخاب این نگاه در سینمای کیمیایی بی سابقه و هم حرکتی برای نزدیک شدن به فضای امروزی روابط و پیچیدگی اجتماع است که همه چیز را با چاقوی ضامن دار و هروله غیرت و مرام و ناموس پرستی نمی توان روشن و صریح به انجام رساند، هرچند کیمیایی به گفته خودش می خواهد دوباره پرچم دار مد جدیدی از غیرت و تعصب باشد اما جای شکرش باقی است که نوع جدید کمی تلطیف شده تر است. البته ناگفته نماند که به هرحال کیمیایی کیمیایی است و این ساختار روایتی و تغییرات در فیلم محاکمه در خیابان در بستری شکل می گیرد که موتیف ها و المان های محبوب کیمیایی مثل تمام فیلم هایش اینجا هم به همان شکل یا با اندکی تغییر حضور دارند.

به جز بحث غیرت و مرام و نماد چاقو و سیاه و سفید کردن فیلم، در سراسر محاکمه در خیابان شاهد دیالوگ های اغراق شده، تاکید بر ناموس و مرام، چهره ها و رگ گردن های متورم از غیرتی مردانه، درگیری ها و کتک کاری ها، چهره های زخم خورده، دست های خونین و... هستیم که همراه شده با کلوزآپ هایی اغراق آمیز با لنزی که گاهی چهره ها را دفرمه می کند، صداهایی که خیلی وقت ها روی تصویر سنگینی کرده و نقش اصلی را در ایجاد تنش و توهم درگیری دارند ، (از صدای دلخراش موبایل عبد، که قرار است نقشی در معرفی شخصیت او داشته باشد تا افکت های صوتی بی دلیل و با دلیل در سراسر فیلم یا آهنگ های مثلاً شاد مجلس عروسی باسمه یی در تناقض با اشک های عروس) و نماهایی از بالا از تهران امروز، شاید به نشانه گم شدگی و بی پناهی کاراکترهایش در این برهوت معرفت باشد، بازی های کاراکترهای فرعی فیلم با وجود حضور کوتاه گاهی پررنگ تر است، از فروتن تا نگار فروزنده و شقایق فراهانی که برای اولین بار در نقشی سینمایی بسیار واقعی و قابل باور ظاهر شده. اما محاکمه در خیابان صرف نظر از مولفه های محبوب و غیرقابل تغییر کیمیایی، به یاری داستان و شکل روایت، بیشتر از فیلم های اخیرش با مخاطب ارتباط برقرار می کند، به خصوص پایان بندی غیرمترقبه فیلم که در هماهنگی با فضای معاصر، داماد دروغی شیرین را به قتل و خون ریزی و نابودی ترجیح می دهد و در عین ناباوری مخاطب، عروس و داماد در سکانس کوتاهی با خنده و گریه پایان خوشی را رقم می زنند. اگرچه در صحنه آخر، با جمله «خداحافظ بچه » که عبد با عشق و حسرت خطاب به عکس مرجان می گوید معلوم می شود این خوشی به قیمت لاپوشی دروغ یا به زعم عده یی خیانتی از سر درماندگی و ناچاری است.

الهام طهماسبی



همچنین مشاهده کنید