شنبه, ۱۶ تیر, ۱۴۰۳ / 6 July, 2024
مجله ویستا

منطق گفت وگو در سیره امام هشتم


منطق گفت وگو در سیره امام هشتم

شاید بتوان مهارت گفتگو یا همان صنعت جدل را پس از برهان یکی از کاربردی ترین و مفید ترین مهارت های پنج گانه منطق دانست زیرا انسان در زندگی اجتماعی خویش با ضرورت هایی روبرو است که بدون آنها نمی تواند از عهده نیازهای فردی و زیستی خود بر آید و از آنجا که این ضرورت ها چه بسا با تمایلات خود خواهانه فردی و تعصبات قومی و افکار و عقاید دینی در می آمیزد, زمینه پیدایش اختلافات و کشمکش های متنوعی از قبیل سیاسی و اجتماعی و فکری را پدید می آورد

شاید بتوان مهارت گفتگو یا همان صنعت جدل را پس از برهان یکی از کاربردی‌ترین و مفید‌ترین مهارت‌های پنج‌گانه منطق دانست؛ زیرا انسان در زندگی اجتماعی خویش با ضرورت‌هایی روبرو است که بدون آنها نمی‌تواند از عهده نیازهای فردی و زیستی خود بر‌آید و از آنجا که این ضرورت‌ها چه بسا با تمایلات خود‌خواهانه فردی و تعصبات قومی و افکار و عقاید دینی در می‌آمیزد، زمینه پیدایش اختلافات و کشمکش‌های متنوعی از قبیل سیاسی و اجتماعی و فکری را پدید می‌آورد‌. پس جنگ و ستیز لازمه زندگی طبیعی و مادی انسان است به بیان دیگر می‌توان گفت تمام گرفتاری‌های انسان معاصر در همین نکته اساسی نهفته است که هر جا سخن از کثرت و اعتبار است این گونه منازعات آغاز می‌شود‌.

یکی از راه‌های رهایی از این در‌گیری‌ها آشنایی با آئین گفتگو است به گونه‌ای که خصم را ساکت یا وادار به اقرار کند؛ اما متأسفانه این مهارت امروزه جایگاه خود را حتی در بین منطق دانان از دست داده به گونه‌ای که حتی در کتاب‌های عمیق منطقی همچون شرح شمسیه سخنی از آن به میان نیامده است‌. در دوره معاصر تنها‌ بزرگانی چون مرحوم علامه بلاغی و علامه شعرانی با فرا‌گیری زبان و تسلط بر مبانی دینی مسیحیت به مناظره و مقابله با توسعه و ترویج آنان پرداخته‌اند. در دنیایی که ما زندگی می‌کنیم، گفتگو بهترین راه و متمدنانه‌ترین روش حل منازعات و اختلافات در تمام زمینه‌ها است؛ چه این که امروزه از مناظره در مسائل سیاسی به دیپلماسی و از مناظره در مسائل دینی به گفتگوی ادیان و مذاهب یاد می‌کنند‌.

● پیشینه گفت‌وگو

جدل از دیر باز مورد استفاده سوفسطائیان بوده و اساسا آنها آکادمی‌هایی را به منظور آموزش نیروهای کارآمد در این عرصه تأسیس کرده بودند؛ اما از آنجا که این صنعت از یک سو با انگیزه‌های مادی آمیخته و از سوی دیگر نتیجه آن تضییع حقوق شهروندان و محکومیت آنان را به دنبال داشته، مورد نکوهش شدید فلاسفه‌ای چون سقراط و افلاطون قرار گرفته تا سر انجام ارسطو اقدام به استخراج قواعد گفتگو با عنوان منطق کرده است.

شگفت آن که بیشتر رساله های به‌جا مانده از سقراط و افلاطون و ارسطو نیز گرچه در اصطلاح فلسفیدن است؛ ولی قالب و چهار چوب آنها گفتگو است و این همان است که امروزه در حوزه های علمیه متداول و مرسوم است‌.

● گفتگو در قرآن کریم

‌‌جدل به معنای تابیدن طناب و محکم کردن آن است وچون در گفتگو هر کدام می کوشد دیگری را از عقیده اش بپیچاند مجادله گفته می شود و این واژه ۲۹ بار در قرآن کریم تکرار شده است.

قرآن کریم جدال و گفتگو را آنجا که مبتنی بر حق و حفظ کرامت انسانی باشد ارج می نهد و همواره بر نوع برتر آن اصرار می‌ورزد و خطاب به پیامبر خود می‌فرماید‌: «ادع الی سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة وجادلهم باالتی هی احسن ان ربک اعلم بمن ضل عن سبیله وهو اعلم بالمهتدین» [۱] مردم را از راه حکمت و برهان و موعظه نیکو به راه خدا دعوت کن و با بهترین طریقه مناظره کن که البته خدای تو کسی را که از راه او گمراه شده و آن‌که هدایت یافته بهتر می‌داند و یا در جای دیگر می‌فرماید‌:«ولا تجادلوا اهل الکتاب الاباالتی هی احسن» [۲] ای پیامبر با اهل کتاب تنها با روش برتر گفتگو کن‌.

در آیات فوق سه روش برای یک گفتگوی مطلوب پیشنهاد می کند اول روش حکمت ودانش عقلی که هیچ شائبه شک ووهم در آن وجود ندارد ، دوم استفاده از موعظه است واز آنجا که موعظه دو نوع بیشتر نیست یا حسنه است یا غیر حسنه تنها نوع اول را مجاز می داند که مشتمل بر خیر خواهی ودر نظر گرفتن مصلحت شنونده است وسوم استفاده از جدل است(مناظره) که مبتنی بر قضایای مسلمه ومشهوره می باشد واز ظرافتهای خاصی برخوردار است بگونه ای که اگر آنها رعایت نشود نتیجه معکوس خواهد داد وبه فرمایش علامه طباطبایی احیای حق از طریق احیای باطل است و این نوع

گفتگو بر سه قسم تقسیم می‌شود ۱ـ گفتگوی بد ۲ـ گفتگوی خوب۳ـ گفتگوی برتر، از این میان تنها قسم سوم مورد تأیید قرآن کریم است؛ زیرا تنها این قسم است که ظرافت‌های مورد نظر را در خود دارد و به نتیجه دلخواه که همان«‌یتّبعون احسنه»[۳] است می‌انجامد و آن چیزی نیست، جز رعایت ادب گفتگو‌، پرهیز از دشنام به مقدسات فرد مقابل و دوری از کاربرد واژه‌هایی که سبب تهییج و تحریک و لجاجت می‌شود و در نهایت او را به سوی انکار سوق می‌دهد؛ اما این‌که در چه شرایطی و نسبت به چه افرادی می‌توان از این روش‌های سه‌گانه بهره برد و آیا می‌توان در یک گفتگو از هر سه روش استفاده کرد، باید در یک بحث منطقی به آن پرداخت‌.

● شرایط گفتگو از نگاه قرآن

از جستجوی آیات قرآن کریم می توان به شرائطی برای گفتکو دست یافت که در ذیل به صورت خلاصه آورده می‌شود.

۱) علم و آگاهی در موضوع مورد بحث«و من الناس من یجادل فی الله بغیر علم ویتبع کل شیطان مرید»[۴] بعض مردم از روی جهل و گمراهی و بی‌هیچ کتاب و حجت روشنی در کار خدا جدل می‌کنند.

۲) خودداری از تحریک و روشن‌کردن آتش لجاجت در او «و لا تسّبو الذین یدعون من دون الله»[۵] به معبودهای آنان هر چند نا‌حق باشند دشنام و نا‌سزا نگویید.

۳) رعایت انصاف در گفتگو به گونه ای که به طرف مقابل این حس را منتقل کند که براستی به دنبال روشن شدن واقعیت است حتی قرآن کریم وقتی از زیانهای شراب وقمار سخن می گوید به منافع جزئی ومادی آن هم اشاره می کند قل فیهما اثم کبیر ومنافع للناس واثمهما اکبر من نفعهما [۶].ای پیامبر از تو در باره شراب وقمار سؤال می کنند بگو در این دو گناهی است بزرگ ومنافعی برای مردم ولی زیان گناه آن بیش از سود ومنفعت آن است.

۴) در برابر کینه جویی های طرف مقابل ، مقابله به مثل نکند بلکه از در رحمت ورافت وارد شود ادفع بالتی هی احسن فاذا الذی بینک وبینه عداوة کانّه ولی حمیم [۷]نیکی وبدی در جهان یکسان نیست همیشه بدی خلق را با بهترین عمل دفع کن تا آن کس که با تو از در دشمنی وارد شده با تو دوست گردد.

۵) نباید مطلب را به او تحمیل کند بلکه اگر بتواند چنان کند که طرف مقابل مطلب را نتیجه فکر خود بداند بعنوان نمونه وقتی قرآن کریم از محتوی گفتگوی با ادیان سخن می گوید تمام ضمیر ها را به صورت جمع می آورد، قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمة سواء بیننا وبینکم الا نعبد الا الله ولا نشرک به شیئا ولا یتّخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله[۸] بگو ای اهل کتاب بیائید از کلمه حقی که بین ما وشما یکسان است پیروی کنیم وآن اینست که بجز خدای یکتا را نپرستیم وچیزی را با او شریک قرار ندهیم وبعض از ما بعض دیگر را بجای خدا به ربوبیت تعظیم نکنیم .

۶) دست کشیدن از تعصباتی که فاقد مبنای عقلانی ووحیانی است چه اینکه بدون پذیرش این اصل گفتگو بی نتیجه خواهد بود .

نمونه‌ای از گفتگوی برتر در قرآن کریم

در قرآن کریم گفتگو های فراوانی را که بین انبیاء ومخالفان اتفاق افتاده نقل نموده اما ما تنها به یکی از نمونه های برجسته آن اشاره می کنیم قرآن کریم میفرماید: در گفتگو با ادیان به این حقیقت تاکید کنید که : وقولوا آمنّا بالذی انزل الینا وانزل الیکم والهنا والهکم واحد ونحن له مسلمون [۹] ما به تمام آنچه از سوی خدا بر ما وشما نازل شده است ایمان داریم ، معبود ما وشما یکی است وهمه در برابر او تسلیم هستیم .در این مناظره هم ادب گفتگو رعایت شده و هم به طرف مقابل این حس را منتقل می کند که شما هم مانند ما از یک مبدا پیام می گیریم وهم هیچگونه تحمیلی در آن وجود نداردوهم بر این نکته تاکید شده که اسلام گروه گرا وتفرقه طلب نیست بلکه محور گفتگو را وحدت وتسلیم در برابر حق قرار می دهد .

● گفتگو در سیره معصومین

سیره ائمه بزرگوار مملو است از مناظرات هیجان انگیزی که با صاحبان فرق ومذاهب گوناگون برای دفاع از حق و تشیع انجام داده‌اند‌. این مناظرات بیشتر از عصر امام باقر‌(ع) و عصر امام صادق‌(‌ع) که عصر بالندگی شیعه بوده، آغاز شده است که موارد ذیل نمونه‌ای از آن‌ها است.

۱) مناظره معروف امام صادق (ع) با ابو حنیفه (پایه گذار مذهب حنفی)،

۲) مناظره هشام بن حکم شاگرد بزرگوارشان با مخالفان،

۳) مناظره امام موسی کاظم(ع) با هارون مهدی و عباسی در حرمت شراب،

۴) مناظره امام جواد (ع) با یحیی بن اکثم،

۵) مناظره امام رضا(ع) با مخالفان.

شخصی به‌نام طیار خدمت امام صادق‌(ع) آمد و عرض کرد«بلغنی انک کرهت مناظرة الناس» امام فرمود :«اما مثلک فلا یکره، من اطار یحسن ان یقع و ان یقع یحسن ان یطیر فمن کان هذا لا نکرهه» یعنی اگر طرف گفتگو کسی چون تو باشد عیبی ندارد؛ زیرا کسانی که وقتی‌(‌در استدلال) اوج می‌گیرند و پرواز می‌کنند، به خوبی می توانند بنشینند و هنگامی که می‌نشینند، به خوبی می‌توانند پرواز کنند ما از مناظره با آنان نا‌خشنود نیستیم.[۱۰]

یعنی این‌که باید افراد در میدان گفتگو از تسلط کافی برخوردار باشند؛ زیرا ضعف آنها به حساب مکتب‌شان گذاشته می‌شود‌.

اما از آنجا که این مقاله درصدد بررسی«منطق گفتگو» در زندگی امام هشتم‌(ع) است، بحث خود را بر آن متمرکز می‌کنیم و لازم است ابتدا معیار یک گفتگوی مطلوب را بیان کنیم.

● گفتگوی امام رضا(ع) با ادیان و مذاهب

▪ ویژگی‌های عصر امام رضا‌(ع)

این عصر از ویژگیهای خاصی برخوردار بود زیرا از یک طرف مامون داناترین خلفای عباسی بود ودر منطق وفلسفه تبّحر داشت بکونه ای که ابن ندیم می گوید : کان المامون اعلم الخلفاء بالفقه والکلام [۱۱] و حتی به دستور او کتابهایی در این زمینه از لاتین به عربی ترجمه شد واز طرف دیگرعصرامام (ع) عصر مناظرات وگفتگوهای علمی بین ادیان ومذاهب اسلامی بود ومامون دانشمندان رشته های مختلف علمی را به خراسان ومرو دعوت می کرد تا مشکلترین مسائل علمی را از ایشان بپرسند وبه شهادت تاریخ نویسان حدود ۲۰۰۰۰مسئله از امام پرسیده شد البته هدف او از این کار عاجز ساختن امام حتی در یک مسئله کوچک بود تا مشروعیت وشایستگی امام را مخدوش ساخته وبا عزل ایشان از ولایت عهدی زمینه بر اندازی تشیع را فراهم آورد اما وقتی آنان با تسلّط اعجاب برانگیز ایشان مواجه می شدند نه تنها مقهور وشیفته عظمت امام (ع) می شدند بلکه اسلام را پذیرفته ومدافع آن می شدند مانند رحمن صابئی و در بازگشت نا خواسته در گسترش فرهنگ تشیع می کوشیدند. این کار تا آنجا ادامه یافت که مامون مجبور شد این گفتگو ها را پنهان دارد تا هم عظمت امام بیش از این نمایان نشود وهم جایگاه خود را نزد افکار عمومی از دست ندهد .

بنابر این آنچه در لا بلای کتب نقل شده است تنها اندکی از خرمن علم ودانش علوی است .

● عوامل موفقیت وکامیابی در گفتگوی امام رضا(ع)

۱) تسلط وچیرگی بر مبانی وقضایای مورد قبول طرف گفتگو

وآشنایی با نقاط ضعف وآسیب پذیر اندیشه او از مهمترین شرایط برگزاری یک مناظره موفق است بنابر این وارد شدن در گفتگوهایی که فاقد آگاهی بر مبانی طرف گفتگو ویافتن راه حل آن است، امری خطر ناک و چه بسا موجب سر خوردگی وانحراف است واین حقیقتی انکار ناپذیر است که امروزه یکی از علل بوجود آمدن فرقه ها وگروههای سیاسی منحرف در جامعه مغلوب شدن در میدان مناظره وگفتگوست لذا در مناظره امام(ع) با جاثلیق ( که رهبر مسیحیان آن زمان بود) وقتی جاثلیق می گوید چگونه با کسی گفتگو کنم که برپایه کتابی استدلال می کند که من آنرا قبول ندارم امام می فرماید :

فان احتججت علیک بانجیلک ءا تقّر به ؟ اگر استدلال خود را بر اساس انجیل بیان کنم آیا می پذیری ؟ و او در پاسخ می گوید:

هل اقدر علی دفع ما نطق به الانجیل ؟ نعم والله اقّر به علی رغم انفی قسم به خدا میپذیرم گرچه خلاف میل باطنی من باشد .امام (ع) میفرماید پس هرچه می خواهی بپرس.

ابا صلت هروی از این همه تسلط امام (ع) شگفت زده می شوند ومی پرسند :یابن رسول الله لاعجب من معرفتک بهذه اللغات علی اختلافها ؟ فقال: یا اباصلت انا حجة الله علی خلقه وما کان الله لیتخّذ حجة علی قوم وهولا یعرف لغاتهم ، ای پسر فرزند رسول خدا (ص) من از این شناخت وآگاهی شما بر زبانهای مختلف تعجب می کنم ! امام می فرمایند ای ابا صلت من حجت خدایم بر مردم وهیچگاه خداوند کسی را بر مردمی حجت قرا نمی دهد که زبان آنها را نداند.

۲) مهارت در طرح پرسش

اینکه در متون ما آمده است که حسن السؤال نصف العلم ( سوال خوب نصف دانش است ) گویای همین مسئله است یعنی سؤال باید از یک طرف باید به سان نوری باشد که دقیقا بر زاویه تاریک مسئله بتابد واز طرف دیگر هیچ اعتراف والزامی را برای سائل در پی نداشته باشد.

الف) در مناظره باید سؤال از موضوعی که با مقصود اصلی فاصله دارد آغاز شود یعنی در انتقاد باید از روش گام به گام بهره گرفت نظیر شیوه ای که ابراهیم خلیل(ع) در مناظره با بت پرستان انجام داد فلمّا جّن علیه الیل رءا کوکبا قال هذا ربی...فلمّا رءا القمر بازغا قال هذا ربی... فلّما رءا الشمس بازغة قال هذا ربی...[۱۲] پس چون شب بر او پرده افکند ستاره ای دید ،گفت : این پروردگار من است پس (در گام دوم) چون ماه طلوع کردگفت: این پروردگارمن است ودر (گام سوم) چون خورشید برآمد گفت: اینست پروردگارمن.امام رضا(ع) در این زمینه می فرمایند: وانما اراد ابراهیم بما قال ان یبین لهم بطلان دینهم ویثبت عندهم ان العبادة لا یحق لما کان لمثل الزهرة والقمر والشمس [۱۳] یعنی مقصود ابراهیم(ع) ( از مماشات گام به گام) این بود که بطلان اعتقاداتشان را ثابت کندچرا که عبادت شایسته معبودهای ناپایدار نیست.

در مناظره امام(ع) مدل طرح سؤال را میتوان بخوبی مشاهده کردزیرا امام (ع) ابتدا می پرسند اگر از انجیل استدلال بیاورم می پذیری ؟ _ واز آنجا که انجیل همان روایت حواریون از عیسی مسیح (ع) است _ وچون انجیل فرآورده شاگردان حواریون است دوباره می پرسند اگر سخن کسی را نقل کنم که عیسی(ع) عدالت اورا تصدیق کرده می پذیری ؟

ب) سؤال باید به گونه ای طرح شود که طرف گفتگو نتواند مقصود منتقد را حدس بزند تا در نتیجه وسیله راه گریز وفریب را بر او ببندد .

امام(ع) می پرسند: ما ننقم علی عیساکم شیئا الا ضعفه وقلة صیامه وصلاته ؟ ما عیسی شما را قبول نداریم زیرا وی ناتوان بوده وکم روزه می گرفته وکمتر به انجام نماز می پرداخته؟ جاثلیق از این سخن امام(ع) شگفت زده شده ودر ردّ آن به بیان حقیقتی می پردازدکه در واقع مقصود امام(ع) تامین می شود وی می گوید‌: ما افطر عیسی یوما قط ولا نام بلیل قط وما زال صائم الدهر وقائم اللیل اینجاست که امام(ع) می پرسند :فلمن کان یصوم ویصلّی ؟برای چه کسی روزه می گرفت ونماز می گذارد ؟ اگر میگفت برای خدا پس یگانگی خداوند وبندگی او ورسالتش از ناحیه خدا اثبات می شد واین با پسر خدا بودن عیسی سازگار نیست واگر میگفت عباداتش برای غیر خدااست، کفر خود را ثابت ومستحقّ مجازات میشد لذا چاره ای ندید جز اینکه سکوت کند.

۳) پیوستگی مهارت‌های پنج‌گانه منطقی

کسی که در حلقه گفتگو وارد می شود باید از سایر مهارتهای مرتبط با آن نیز مطّلع باشد تا اگر طرف گفتگو خواست از مغالطه یا شعر استفاده کند و زمینه فریب افکار عمومی را فراهم کند جلوی او را سّد کند کما اینکه در گفتگوی ابراهیم (ع) با تمرود وقتی نمرود خواست از صنعت مغالطه استفاده کند واستدلال ایشان را باطل کند ابراهیم خلیل (ع) خطاب به او فرمود : ربی الذی یحیی ویمیت قال انا احی وامیت قال ابراهیم فان الله یاتی بالشمس من المشرق فات بها من المغرب فبهت الذی کفر[۱۴] پروردگار

من آن است که زنده می کند ومی میراند نمرود پاسخ داد من نیز زنده می کنم ومی‌میرانم (دستور داد از میان دو نفر یکی را کشتند ودیگری را آزاد کردند ) ابراهیم فرمود خداوند یکتا آن است که خورشید را از طرف مشرق بر می آورد تو اگر می توانی از مغرب بیرون آر واو در جواب عاجز ماند .زیرا یکی از راههای مغالطه استفاده از الفاظ مشترک یا عام است یعنی ابراهیم خلیل(ع) از <احیا>و<اماته> حقیقی سخن گفت که احیا همانا به معنای روح بخشیدن یا همان نفخت فیه من روحی وایجاد موجودی با شعور ودارای اراده است( چرا که فاقد چیزی نمی تواند معطی آن باشد) اما نمرود از <احیا> و<اماته> معنای مجازی آنرا قصد کرد که از( احیا) نجات کسی از هلاکت واز (اماته) کشتن با ابزار را قصد کرد .

در نتیجه امررا بر مردم مشتبه ساخت وهمگی او را تصدیق کردند ومجال نداد تا ابراهیم (ع) وجه مغالطه را بیان کند بنابر این ابراهیم (ع) به استدلال دیگری روی آورد و فرمود اگر خورشید به زعم شما (نمرود و حاضران) جز آلهه است بوده ورب شما محسوب می شود( بر اساس آنچه در سوره ابراهیم گذشت) وشما خود را رب الارباب می دانید پس خورشید را از مغرب بیرون آور اینجاست که استدلال نمرود یکباره فرو ریخت زیرا طلوع وغروب امری اتفاقی نیست تا بدون علت باشد واز طرفی نمی تواند به خود نسبت دهد زیرا از انجامش عاجز است وقرآن کریم میفرماید فبهت الذی کفر نمرود مات ومبهوت شد.

۴) تسلط بر مبانی اعتقادی خود

توانایی بر تمیز وتشخیص متشابهات در قلمرو مباحث درون دینی یکی دیگر از ضرورتهای گفتگوست زیرا عدم شناخت این گونه آیات یکی از عوامل ظهور اختلاف ورویش فرقه های جدید است بطور مثال وقتی سلیمان مرو زی در مناظره بامام پیرامون موضوع عصمت انبیاء از آیات متشابه استفاده کرد به او فرمود : لا تتاول کتاب الله برایک فان الله عز وجل یقول : وما یعلم تاویله الا الله والراسخون فی العلم[۱۵] کتاب خدا را با رای ونظر شخصی خود تاویل نکن زیرا قرآن کریم غیر راسخان علم را از تاویل کتاب باز داشته آنگاه به تاویل آیات بر اساس محکمات می پردازند وسلیمان را متقاعد می کنند[۱۶] .

۵) قدرت ارائه شاهد و مثال

امام علی بن موسی الرضا(ع) با توجه به دانش بی انتهای خود در گفتگو با سایر ادیان هم از شواهد انبیاء وامتهای گذشته بهره می گرفت وهم از استدلالهای فلسفی و درگفتگوهای اسلامی نیز بخوبی از آیات وروایات استفاده می کرد بعنوان نمونه ( گفتگوی مذاهب) برای اثبات اینکه اعجازوابسته به خواست خداست نه انبیاء به جاثلیق میفرمایند:«ما انکرت ان عیسی‌(ع) کان یحیی الموتی باذن الله عز وجل»، آیا قبول داری که عیسی‌(ع) به امر خدا مرده زنده می‌کرد‌؟

جاثلیق گفت‌: انکرت ذلک من اجل ان من احیاالموتی وابرا الاکمه والابرص فهو رب مستحق لان یعبد‌، نمی پذیرم که به امر خدا زنده می‌کرد؛ بلکه خود بدون واسطه به احیای مردگان می‌پرداخت و بدیهی است کسی که به انجام چنین عمل مهمی بپردازد پروردگاری است که شایسته است مردم به بندگی او اقرار کنند.

در اینجا امام فهرست بلندی از انبیایی را که چنین معجزاتی داشتند؛ ولی مورد پرستش قرار نگرفتند، ارائه داد مانند یسع که بر روی آب راه می‌رفت و مرده زنده می‌کرد یا حزقیل که ۱۰۳۵ نفر را زنده کرد و یا پیامبر بزرگوار اسلام که کور و پیس را شفا می‌داد، هیچکدام ولی مورد پرستش قرار نگرفتند.

۶) آرام ومحکم سخن گفتن

در تمام گفتگوها هیچ اثری از عصبانیت یا شک وتردید مشاهده نمی شود ودر بحث همواره فّعال بودند نه منفعل واین برخاسته از استحکام مبانی وحلم وبردباری است که همیشه زینت بخش علم وعالم است شاهد این ویژگی آنست که خطاب به رهبران مذهبی می فرمایند : یا قوم ان کان فیکم احدا یخالف الاسلام واراد ان یسئل فلیسئل غیر محتشم [۱۷]،هر کدام از شما که مخالف اسلامید اگر پرسشی دارید بدون واهمه مطرح کنید .

۷) فراهم‌کردن فرصت پرسش و پاسخ به طرف دیگر

در این گونه جلسات امام‌(ع) شروع گفتگو و طرح پرسش را به طرف دیگر واگذار می‌کردند به‌گونه‌ای که در نشست با رهبران مذاهب«جاثلیق‌، رحمن صابئی، سلیمان مروزی» می‌فرمودند‌:«سل عّما بدا لک»‌؛ هرچه می‌خواهی بپرس وهیچگاه کلام آنان را قطع نکردند واین همان سیره جد بزرگوارشان علی بن ابیطالب (ع) را در خاطره ها زنده می کند که فرمود سلونی قبل ان تفقدونی .

۸) قصد قربت شرط گفتگو

در اسلام رکن تعیین کننده عمل عبادی از غیر عبادی نیت است فرد مسلمان اگراز انگیزه پاک بر خوردار باشد، درس خواندن و درس‌دادن او برای هدایت باشد از تکبر و ابراز علم و دانش، تحقیر، ناسزا، لعن و نفرین خود‌داری کرده و عمل او عبادت محسوب می‌شود، از این رو ما مشاهده می‌کنیم امام رضا(ع) قبل از ورود در جلسه گفتگو وضو می‌گیرند‌.

۹) گفتگو پیرامون مسائل مهم

محور گفتگو در مناظرات امام رضا(ع) مهمترین ودقیق‌ترین نیازهای فطری انسان است یعنی اثبات توحید ربوبی خداوند متعال ، تفسیر اعجاز که پایه نبوت عامه است‌، اثبات امامت و ولایت ، اثبات عصمت انبیا و فلسفه احکام که زیر‌بنای اعتقادات را تشکیل می‌دهد؛ البته در لابه‌لای این گفتگو‌ها مطالب جذاب دیگری نیز مطرح شده است که باید برای مطالعه بیشتر به منابع مراجعه کرد‌.

البته شرایط دیگری برای گفتگو ذکرشده است که بواسطه رعایت اختصار تنها به فهرست آنها اشاره می‌شود

۱۰) زمان ومکان گفتگو مناسب باشد زیرا هر مکانی کلامی را مطلبد .

۱۱) سطح گفتگو برابر فهم طرف مقابل باشد‌.

۱۲) اگر مشاهده کرد کلامش را دیگری نمی پذیرد و گفتگو بی فایده است آنرا ادامه ندهد .

● یک نکته مهم

اهمیت نماز بقدری است که امام رضا(ع) در میانه گفتگو آن را به صورت موقت تعطیل می‌کند و نماز اول وقت را بجا می‌آورد و سپس به بحث باز می‌گشت و گفتگو را ادامه می‌دهند؛ همانگونه که جد بزرگوارشان امام حسین‌(ع) در بحبوحه جنگ نماز اول وقت را به جماعت به‌جا می‌آورد. این اقدام امام درسی است برای همه به‌ویژه مسؤولان و کارگزاران نظام اسلامی که هیچ مسأله‌ای نمی‌تواند اهمیت نماز را در تأثیر خود قرار دهد‌.

‌حجت الاسلام حمید عبداللهیان شاهرودی

پانوشت‌ها؛

‌[۱] - سوره نحل / ۱۲۵

[۲] - سو ره عنکبوت /۴۶

[۳] - سوره زمر /۱۸

[۴] - سوره حج /۳و۸ ، سوره لقمان /۲۰،سوره غافر /۳۵،۵۶

[۵] - سوره انعام/۱۰۸

[۶] - سوره بقره/۲۱۹

[۷] - سوره فصلت/۳۴

[۸] - آل عمران/۶۴

[۹] - سوره عنکبوت /۴۶

[۱۰] - رجال کشی ص ۲۹۸

[۱۱] - تاریخ ابن ندیم ص ۱۷۴

[۱۲] - سوره انعام/۷۶

[۱۳] - عیون اخبار الرضا(ع) ص ۱۴۰

[۱۴] - سوره بقره/۲۵۸

[۱۵] - عیون اخبار الرضا(ع) ص ۱۴۰

[۱۶] - فرق بین تاویل وتفسیر آن است که: تاویل به معنای باز گرداندن کلام است ( کلامی که دارای معانی واحتمالات متعدد) به معنای اصلی آن که پوشیده وپنهان است اما تفسیر به معنای پرده برداشتن از الفاظ مشکل ودشوار است / مجمع البحرین ج۵ ص ۳۱۲وفروق اللغه ابو هلال عسکری ص۱

[۱۷] - عیون اخبار الرضا(ع) ص ۱۴۱

منابع و مآخذ

۱ـقرآن کریم

۲ـ تفسیر المیزان ج۲ علامه طباطبایی

۳‌ـ تفسیر نمونه ج ۱۶،۲۰،۲۱،۲۷ جمعی از نویسندگان

۴ـ سیر حکمت در اروپا محمد علی فروغی

۵ـ تاریخ فلسفه غرب ویل دورانت

۶ـ عیون اخبار الرضا(ع) شیخ صدوق

۷ـ المنطق محمد رضا مظفر

۸ـ المفردات راغب اصفهانی

۹ـ سیره پیشوایان مهدی پیشوایی

۱۰ـ مجمع البحرین ج ۵ طریحی

۱۱ـ حیاة الامام الرضا(ع) ج۱ شیخ باقر شریف قرشی

۱۲ـ موسوعة المصطفی والعترة ج ۱۲ الحاج حسن الشاکری

۱۳ـ کشف الغمة ج۳ عیسی اربلی

۱۴ـ الفهرست ابن ندیم

۱۵ـ تفسیر القرآن الکریم السید عبد الله شبّر

۱۶ـ فروق اللغة ابو هلال عسگری