شنبه, ۱۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 1 February, 2025
فهم عاشقانه هستی
عرفان اسلامی راهی طولانی پیموده است و سالکان و شناساگران بسیاری به خود دیده است، اما یقیناً تلاش محی الدین بن عربی برای گذر از ظاهر گرایی و زبان دلالت به زبان اشارت در فهم عاشقانه اگر نگوییم بی نظیر، لااقل کم نظیر بوده است. زندگانی شیخ اکبر، حیاتی پر فرازونشیب بوده است که به گواه تاریخ نویسان از کودکی با شهود آغاز میشود و با تجربه عرفانی و شناختگرایی آنچنان به شکوفایی حقیقت در جان او منتهی میشود که تا ختم ولایت باطنی امتداد مییابد. در مسیر شناساگری شیخ محی الدین، درک چیستی وحی و هنر در آفرینش، دو رمز اصلی و بی بدیل برای سلوک و لمس حقیقت است که در این مجال کوشش میشود به زبان ساده، تصویری از این دو مساله به دست بدهیم.
● درک چیستی وحی
تمرکز ابن عربی بر قرآن و زبان وحی، تنها از آن رو نیست که او مسلمان است و از رهگذر قرآن به وحدت آفرینش مینگرد، بلکه او از میان قرآن و نص کلام الهی به تجربه وحی مینگرد که ره آورد آن تشریع دین است و قوس «نزول» پیام نامتناهی از ساحت لاهوت تا عالم ناسوت و از این منظر، تجربه عرفانی نزد شیخ اکبر درک و دریافتی است که طلب کننده معرفت از سرشت پیام وحی آن را اقتباس میکند.
فهم بطن نامتناهی قرآن اگرچه مستلزم فهم زبانی قرآن است اما بدون تفکر و تدبر در بطن آیات قرآن نمیتوان رموز آن را دریافت؛ چه اینکه بطنهای تفسیر قرآن نیز گواهی است بر اعماق نامتناهی پیامها و نشانههای قرآن و در جستجوی حقیقت میان بطون و نشانههای قرآنی است که «شکفتگی من » در آدمی و آغوش گشودن او بر جوهر و معنای هستی امکان پذیر میشود. به این اعتبار، عرفان ابن عربی در حکم نوعی روش شناسی نیز میتواند ادراک پذیر شود که منطق آن برانگیختن جان عاشق بسوی مبداء است و میتوان این نکته را مد نظر قرار داد که اندیشه ورزی برخاسته از متن به نوعی نظام اندیشگی مجال میدهد تا حیات فردی و اجتماعی انسان را دگرگون سازد. به بیان دیگر امر وحی منشاء معرفت و گفتمان دینی است که به واسطه نص کتاب مقدس و الفاظ آن «عقل» و دریافت عقلانی را تحت تاثیر قرار میدهد. دریافت عقلانی است که به تجربه دینی برای پذیرندگان دین منتهی میشود و تاثیر پذیری آن از ذات پیام متعالی به واسطه فهم و درک اولیه از اشاره، الهام بخش مومنان در دینداری است.
اما براستی کدام نشانه برای فرد دیندار میتواند نوید بخش دریافتن جوهر و عین حقیقت دین باشد ؟
شناخت و معرفت آدمیدر تجربه دینی به طور معمول خطاپذیر و نسبی است و در عین حال عقل آدمیهمواره قائل به نقصان و خطاپذیری خود در درک حقیقت نیست و این امر در بروز گفتمان دینی گاه به الغای فاصله معرفت شناختی میان ذات دین و معرفت دینی منجر میشود. به نظر میرسد تلاش و تکاپو برای نیل به درک موثق تر از حقیقت نیاز به یک روش شناسی دارد: روش شناسی که با دریافت ظاهر پیام وحی و در عین فهم و حضوری کردن علم خود به امر وحیانی در خودآگاهی آدمی، مؤید غایت مندی «عشق» باشد و در تصور یافتن از عقل نیز، «من» خویش را با هستی پیوند دهد.
عرفان که اسم مصدر «عرف» به معنی شناخت است را میتوان از همین منظر بازشناسی کرد و تجربه عرفانی را به مثابه راهی برای دریافت صحیح تر و عمیق تر از وحی و به تبع آن، ارائه روشی متفاوت در گفتمان دینی و سبک دینداری تحلیل کرد. به دست دادن تعریفی جامع از ماهیت عرفان به شیوه عقلانیت اثبات گرا و منطق صوری در این زمینه چندان آسان نمینماید؛ چرا که تعریف منطقی سر از تقلیل حقیقت اشیا به مفاهیم عقلی گاه نامفهوم و ناملموس درمیآورد و چنین چیزی به گمان نمیتواند حقیقت عرفان را مکشوف سازد، بلکه چند مفهوم کلی عقلی را با چیدمانی جدید در ذهن حاکم میکند. برای عرفایی چون محیالدین بن عربی که شناساگری را برای دستیابی به حقیقت هستی سرلوحه تامل خود قرار داده اند این روش چندان مطلوب نیست؛ چنانکه در جلد سوم «فتوحات مکیه» به تاسی از استادان و پیران راه عرفان مینویسد: «هرگاه از شیوخ ما درباره ماهیت شیء سوال میکردند، آنان نه با حد ذاتی که از طریق نتایج پاسخ میدادند.» چنین استنباطی را میتوان از سخن ابن عربی داشت که جایگزینی «نتیجه» که امری است حسی به جای «حد ذاتی» که برآمده از منطق است گرایش به شناخت عمیق تر از هستی بر اساس دریافتن نسبت میان ادراک کننده و ادراک شونده است که به واسطه ذوق و حال برای عرفا حاصل میشود.
در واقع از منظر عارفانی چون ابن عربی عرفان و تجربه عرفانی سرشتی همگون با تجربه وحی دارد با لحاظ این تفاوت که، ره آورد تجربه وحی تشریع یک دین و آیین است که به طریق تنزیل بر جان پیامبر شکل میگیرد اما ره آورد تجربه عرفانی رسیدن به ادراکی عمیقتر از ظاهر و باطن وحی بسوی حقیقت است.
اگر در تجربه وحی کلام دوبار بر قلب مبارکپیامبر(ص) نازل میشود «که در مرتبه نخست به تمامی یکباره و پس از آن به تدریج» در تجربه عرفانی نیز سالک باید یک بار به تمامی معنا را بنگرد و در جوش و خروش درآید و بعد از آن در تجربه عرفانی و عشق و ادراک ثابت قدم بماند که شرب عشق او را مست و مستتر کند و بهره گرفتن از اسماء و صفات الهی یاریگر عرفا در این مسیر است. تلاش عرفا دستیابی به ادراک عمیقتر و استوارتر از پیام وحی است که توشه گیری و ادراک الفاظ را مقدمهای برای اتصال و لمس حقیقت نامتناهی قرار میدهد. حقیقت ذات براستی همان سرچشمه ای است که پیام را در قالب نشانهها در متن کائنات و طبیعت مینشاند. این امر در مکتب شیخ محی الدین «تجلی اسماء» شناخته میشود که در وجوه هستی اسماء الهی را پدیدار میکند. شیخ که به تاسی از عرفای پیشین خود معتقد است:«ذات از دسترس هرگونه توصیف یا شناخت به دور است، «اسماء الله» را نشانهای از فعالیت و کارایی ذات میداند:
...« حق در میانه خلق و ذات - ذات بی نیاز از جهان - است.پس الوهیت در جبروت برزخی است که در ذات خود هم با خلق برابر میشود و هم با حق.از این روست که در چهرههای گوناگون جلوه میکند و از چهرهای به چهره دیگر درمیآید. او را با خلق رویی است که بدان در چهرههای خلق جلوه میکندو با ذات رویی است که بدان بر ذات نمودار میشود. خلق ذات را جز از ورای این برزخ نمیشناسند؛ ذات نیز جز با این برزخ بر خلق پدیدار نمیگرددو الوهیت، چنان که مابررسی کردیم چیزی نیست جز همان نامهای نیکو (اسماء حسنی) که خدا را بدانها میخوانیم. ذات با همین نامها بر خلق چیره است، مردم نیز از اوی جز همین نامها چیزی نمیتوانند بشناسند»و این اسماء الحسنی که برای پل زدن خلق از برزخ حواس و جهل بسوی مبداء است(۱)، در وحی و کلام الهی به تفصیل عرضه میشود. این اسماء حسنی که در تجربه وحیانی پیامبر (ص) بسوی انسان فرستاده شده نشانگر ولایت بر تمامیهستی در آفرینش و در تدبیر است و این اراده از سوی خدا استثناء پذیر نیست.
این ولایت که امری باطنی است، مرکز دایره که همان ذات واجب الوجود است را به محیط دایره ممکنات متصل ساخته و اراده را به آفرینش گری قرار داده است که خالق جهان هم دانا و هم توانمند است و در نتیجه اراده او را پایانی نیست. در هر آفرینشی از خدا وجهی میتوان یافت که طلب کننده فهم برای دستیابی به آن باید از حجاب جسمانی عبور کند و پرده فهم ظاهری خود را در بی تابی بدرد تا بتواند در فهم زبان عشق - و شاید به تعبیر صحیح تر مهر نامتناهی - این وجه را در هستی درک کند.
در کلام وحی «آیه ۴۰ از سوره مبارکه نحل»آفرینشگر میگوید: هرگاه چیزی را بخواهیم، میگوییم باش و او بی درنگ میشود؛ پس هر امری در مخلوق که «شدن» در او راه یابد تحت ولایت خداست که این اراده مخلوقات را تحت خواست و اراده خالق قرار میدهد.
به این اعتبار است که هم بودن ممکنات تسبیح آفرینشگر است و هم تحول پذیری ممکنات را جز پرستش خالق نمیتوان فهمیدو این فهم نیز غایت تمام اشاراتی است که در آیات قرآن بیان میشوند و جان آدمیرا دعوت به لمس حقیقت میکنند.
در روایت عرفان، انسان که در ناسوت مسکن گزیده و به اقتضای ناسوتی بودن حواس جسمانی بر او چیره است، جز با مراقبه و پاکیزگی نمیتواند جلوه ای را ببیند که او را بی تاب کند و فراتر از ظواهر عقلانی به شهود برسد. اگر شهود ابن عربی از بستر مراقبه و فهم عاشقانه حاصل شده است، او میتواند در تجربه عرفانی خود با بهره گرفتن از کلام وحی به دریچههای آسمانی برسد و افق همواره گشوده ولایت الهی را در ولایت محمدیه دریابد. این تجربه روحی - روانی شیخ در آزمون عرفانی تا مرز یکی دیدن خویش با ولایت -که چراغی همواره روشن است- ادامه مییابد.
فهم «محبت» و مهر در ستایش گری است که شیخ را تا رویای دو خشت نقره و زر در میان دو رکن بیت الله الحرام میرساند و این در بیان شهود نمودی از اتصال همزمان با شریعت خاتم الانبیاء (ص) - در مقام خشت نقره دیوار- و منشاء وحی یعنی خداوند- در مقام خشت زر در دیوار - است که چون این اتصال ممکن میشود، شیخ در عین تماشاگری خود را دیوار کعبه مییابد.
به بیان دیگر رسیدن شیخ به ختم ولایت محمدیه، ثمره یکی شناختن کتاب وحی و کتاب آفرینش و دریافت وجه حکمت در انطباق این دو است و شاهد این مدعا، آنجاست که شیخ میگوید «ما از عشق پدید آمدیم و با عشق سرشته شدیم».(۲)
● هنر در آفرینش
شیخ محی الدین را بی گمان باید عاشق شناخت؛ عاشقی که محبت و مهر را در آفرینش درک میکند: «محبت در همه مقامات و احوال جریان دارد. هر مقام یا حالی که پیش از آن است، به خاطر آن طلب میشود و هر مقامی پس از آن است، از آن مستفاد میگردد؛ چرا که این مقام (یعنی مقام حب) مقام اصل هستی و سید الوجود در مبداء عالم و ممد آن، یعنی سیدنا محمد صلواتالله علیه است که خدا او را به عنوان حبیب اتخاذ کرده؛ همانگونه که غیر او ( یعنی ابراهیم ) را به عنوان خلیل. پس خداوند، برترین مقامات را - که محبت باشد - به اصل موجودات اعطاء کرده است(۳) .»
این «محبت» دلیل و مبنای زیبایی در آفرینش گری خداست؛ خدایی که ناگشودگی و ناشناخته ماندن زیبایی خویش را به آفرینش زیبایی پیوند میدهدتا نشانهها از او بگویند. اگرچه حواس جسمانی و عقل متکی به این حواس با دقت در دیدن و شنیدن میتواند به زیبایی شناسی آفرینش برسد، اما حواس جسمانی عقل را به ظواهر معطوف میکنند، پس کسی که در جستجوی شناخت برآید، باید از این حالت دگرگون شود.نگاه زیبایی شناختی به هستی اگر طلب شناختن بیشتر و استوارتر را سبب شود، پس عقل را باید دگرگون کند و از آن حیث که عقلانیت متکی به حواس است پس چاره ای جز ویران کردن بنای عقل نیست!شیخ نیز در «فتوحات مکیه» مینویسد: «هر عشقی که بخشی از بنای عقل را در وجود عاشق آباد بگذارد که بتواند به غیر از معشوق و یا به هرگونه تعقل بپردازد عشق ناب نیست، بل حدیث نفس است (۴ )».
این ویرانی عقل، نه عیب و کاستی عاشق بلکه قوت اوست. عاشق اگر هستی، نیایش و حتی وجود خویش را ببیند به حکم انسان بودن از «معشوق» غافل میشود، پس تا وصل شدن به معشوق باید از دیگران غافل شود. با عقلانیت در مسیر تفکر میتوان از معلول به علت رسید، اما هیچگاه عقلانیت زمینهای برای لمس و تجربه نمیآفریند. پس عاشق تا لمس حقیقت باید از زبان متکی به عقل نیز بگذرد و تمام آنچه را که در هنر آفرینش به زبان رازگویی از حقیقت واحد نشسته است ببیند و بی سخن گفتن منتهی به تکلف با وجه الوهیت و ولایت خداوندی یکی شود.
اگر عاشق بتواند به جای ظاهر باطن را لمس کند، ولایت در او راه مییابد و جهان و قلب عاشق در دگرگونی به تجلی دائم میرسد و از محیط دایره بسوی مرکز کشیده میشود. در تجلی دائم که آفرینش نیز نمودی از این تجلی دائم است، حق برای بندگان عارفش ظهور میکند. ذوق که با دگرگونی در جان عاشق پدیدار میشود، با چشیدن از زیباییها و محبت است که مرتبه جدیدتری از فهم را برای عاشق ممکن میکند. اما شیخ عطش عاشق را چنان فهمیده بود که میتواند در ازای تجلی دائم و ولایت به مثابه امر باطنی، سیری ناپذیر باشد و تمهید این عطش سیری ناپذیر نیز یکی شدن عاشق با خواسته و تجلی معشوق است که شرح احوال آن را شاید مناسب تر باشد با مقام رضای الهی قیاس کنیم.
نویسنده : پویا رضوانی
پی نوشتها:
۱- در تفسیر آیه ۱۸۰ از سوره مبارکه اعراف :
و برای خدا، نامهای نیک است؛ خدا را به آن (نامها) بخوانید! و کسانی را که در اسماء خدا تحریف میکنند (و بر غیر او مینهند و شریک برایش قائل میشوند)، رها سازید! آنها بزودی جزای اعمالی را که انجام میدادند، میبینند!
۲- فتوحات مکیه، جلد دوم، صفحه ۳۲۳
۳- رساله تنبیهات علی علو الحقیقه المحمدیه العلیه. در مجموعه رسائل ابن عربی. دارالمحجه البیضاء، بیروت
۴- فتوحات مکیه، محی الدین بن عربی، جلد دوم، صفحه ۳۲۶
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست