دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

قوی ناتمام بازی سیاه روی بوم سفید


قوی ناتمام بازی سیاه روی بوم سفید

یکی بود یکی نبود پسر بچه ای به نام مونرو با مادرش که نقاش بود زندگی می کرد مونرو با ذوق و شوق در میان تابلو های نقاشی مادر گشت می زد و آنها را نگاه می کرد در این بین, اثری بود به نام «قوی ناتمام» که مونرو بیش از هر تابلوی دیگری آن را دوست داشت مادرش هم همین طور

عنوان: The Unfinished Swan

پلتفرم: PS۳

ناشر: Sony

سازنده: Giant Sparrow

سبک: ماجرایی

امتیاز: ۵/۸

یکی بود یکی نبود! پسر بچه‌ای به نام مونرو با مادرش که نقاش بود زندگی می‌کرد. مونرو با ذوق و شوق در میان تابلو‌های نقاشی مادر گشت می‌زد و آنها را نگاه می‌کرد. در این بین، اثری بود به نام «قوی ناتمام» که مونرو بیش از هر تابلوی دیگری آن را دوست داشت. مادرش هم همین‌طور.

یک روز صبح که مونرو از خواب بیدار شد دید اثری از مادرش و تابلوها نیست. او خود را در محیطی کاملا سفید پیدا کرد، گویا به درون بوم نقاشی قدم گذاشته است و... از اینجا به بعد شما هستید که دست به قلم می‌شوید. صفحه سفید کاغذ همانند خانه‌ای بزرگ و باغی زیباست که زیر برف مخفی شده است! ایده اصلی بازی «قوی ناتمام» دقیقا همین است. فضاها و مراحلی برای بازی ساخته شده اما همگی زیر رنگ سفید مخفی شده‌ است و این شما هستید که باید با پرتاب رنگ‌های مشکی و در ادامه بازی رنگ‌های دیگر، محیط اطراف خود را مشخص کرده و همیشه راهی به سمت جلو پیدا کنید.

یکی از ضعف‌های ابتدایی بازی مربوط به همان شروع آن است؛ یعنی زمانی که در یک محیط کاملا سفید قرار می‌گیرید بدون این‌که متوجه شوید هدایت بازی به دستان شما سپرده شده است. رنگ کردن محیط با گوی‌های رنگی اساس اصلی روند بازی است.

با این‌که تقریبا بیشتر بازی ترکیبی از رنگ‌های سیاه و سفید است، اما گاهی رنگ‌های دیگر مثل سبز یا زرد نیز در آن به چشم می‌خورد. در هر‌صورت فرقی ندارد که رنگ‌ها متفاوت باشد یا نه، به هرحال پرتاب رنگ بعد از مدتی تکراری خواهد شد. در نتیجه سازندگان مراحلی را در بازی پیش‌بینی کرده‌اند که در آنها مکانیک بازی و هر آنچه تاکنون فرا گرفته‌اید، کاربردی متفاوت دارد و شما را شگفت‌زده می‌کند.

همان‌طور که گفته شد در «قوی ناتمام» شما به نوعی مشغول نقاشی هستید. طراحان بازی گاهی شما را در موقعیت‌هایی که تعدادشان هم کم نیست، قرار می‌دهند تا بتوانید اثر خلق شده به دست خود را مشاهده کنید و از آن لذت ببرید.

یکی از این صحنه‌ها همان ابتدای بازی است که وارد یک باغ زیبای مجلل می‌شوید و پس از رنگ‌کردن تمام آن و مشخص شدن کامل کاخ و باغ، توسط یک سکو به ارتفاعی بالا برده می‌شوید. اگر برگردید و به پشت سر خود نگاه کنید، منظره‌ای زیبا خواهید دید که ساخته دست خودتان است. حتی کمی بعد از این صحنه نیز با موقعیتی دیگر مواجه می‌شوید که باز شما را شگفت‌زده می‌کند.

با این‌که هدف اصلی روند بازی پیدا کردن مسیری رو به جلوست، ولی مونرو یک کودک است و معمولا دوست دارد در هر محیطی بچرخد و تمام گوشه و کنار آن را بررسی کند. از طرفی بعضی از محیط‌ها فضاهای بسته و خفقان‌آور را تداعی می‌کند که ناخودگاه احساس می‌کنید چیزی جز پیدا کردن همان راه خروج برای شما اهمیت ندارد.

موسیقی و تغییر در مکانیک‌های بازی نیز بخوبی از عهده القای حسی که سازنده‌ها در آن بخش از محیط به دنبالش بوده‌اند، برآمده‌اند. هرگاه که به اتمسفر و روند بخشی از بازی عادت کرده و کم‌کم فکر کنید دارید از آن خسته می‌شوید، محیط‌ها، موسیقی و تغییرات در روند بازی از راه می‌رسند و این آفت را پس می‌زنند زیرا تقریبا هیچ یک از مراحل بازی بیش از حد طولانی نیست. تعدادی بادکنک و صفحات یک کتاب داستان نیز به عنوان اشیای جمع کردنی در محیط وجود دارد که می‌تواند انگیزه‌ای بیشتر ایجاد کنند.اگر Move داشته باشید، می‌توانید بازی را با آن هم انجام دهید اما متاسفانه جز پرتاب رنگ تقریبا بقیه کارها مثل چرخیدن با Move بسختی صورت می‌گیرد و ما همان کنترلرهای معمولی PS۳ را توصیه می‌کنیم.

«قوی ناتمام» اگرچه به شاهکاری «سفر» نیست اما همانند آن عنوان به جای مبارزه و سکوبازی توجه خود را به تجربه‌ای که می‌خواهد به بازی‌کننده انتقال دهد، معطوف کرده است.

مجید رحمانی