پنجشنبه, ۷ تیر, ۱۴۰۳ / 27 June, 2024
مجله ویستا

اقتباس از آسمان


اقتباس از آسمان

کلام الله مجید به عنوان معجزه خاتم الانبیا حضرت محمد ص بی تردید کتابی است که در همه ادوار تاریخ از گذشته تا امروز و آینده منبع الهام بخش مسلمانان و راهگشای انسان گرفتار آمده بوده و خواهد بود و با بهره بردن از تعالیم الهی و آموختن از چشمه زلال معرفتی این آیات می توان راه کمال را در همه ابعاد زندگی و گروه های جامعه پیمود

کلام‌الله مجید به‌عنوان معجزه خاتم‌الانبیا حضرت محمد(ص) بی‌تردید کتابی است که در همه ادوار تاریخ از گذشته تا امروز و آینده منبع الهام‌بخش مسلمانان و راهگشای انسان گرفتار آمده بوده و خواهد بود و با بهره بردن از تعالیم الهی و آموختن از چشمه زلال معرفتی این آیات می‌توان راه کمال را در همه ابعاد زندگی و گروه‌های جامعه پیمود.

یکی از همین مسیرها، ساحت هنر است و یکی از گروه های مرجع و الگو در جامعه هنرمندان هستند که تاثیرگذاری ویژه ای بر دیگر اقشار دارند.

شاعران و داستان نویسان از قرن ها پیش تحت تاثیر کلام الهی آثاری خلق کرده اند و حتی شخصیتی مانند حافظ تخلص خود را هم وامدار قرآن می داند، اما آنچه در این میان باید پرسید چگونگی انعکاس و بهره بردن هنر امروز بویژه سینما از داستان ها و قصه ها و در صدر آن مفاهیم و پیام های مهم قرآن است.

در سال های قبل از انقلاب، به دلیل تبلیغات مذهب گریزانه ای که در سطح رسمی انجام می گرفت، محیط سینما نیز بیشتر با مناسبات ساده پسندانه گره خورده بود، رد پای پررنگی از قرآن دیده نمی شود و نسبت بین سینما و قرآن رقیق تر از آن بود که بتوان صحبت جدی از اقتباسات قرآنی به میان آورد، اما اقتباس از قرآن کریم در طول سال های بعد از انقلاب، عمدتا در چهار حوزه شکل گرفته است؛ اقتباس های عنوانی، اقتباس های داستانی، اقتباس های مفهومی و اقتباس های فرمی که این آخری خود مبحثی طولانی و پیچیده می طلبد و سال ها پیش مجله تخصصی فیلم نگار برای این چهار نوع اقتباس، ویژه نامه ای مفصل منتشر کرد که خلاصه ای از آن را برای شما در نظر گرفته ایم.

اقتباس های عنوانی: سال های نخست انقلاب بنابر غلبه شور و شعار ایدئولوژیکی، عنایت به اصطلاحات و شعائر صوری فراوان به چشم می خورد و در سینما نیز این جریان خاص خود را داشت و فیلم هایی ساخته شد که نامشان برگرفته از اصطلاحات قرآنی بود. به این ترتیب در صوری ترین شکل ممکن تلاش شده بود این آثار به کتاب مقدس مسلمانان نسبت داده شود. تفاوت این جریان با جریان مشابهش در سال های قبل از انقلاب در این بود که در آن دوران اقتباس های عنوانی صرفا برحسب نام شخصیت های داستان فیلمنامه صورت می پذیرفت (مثل «گنج قارون» که بدون ارتباط با داستان قرآنی قارون، صرفا بر مبنای یک شخصیت ثروتمند به نام قارون که در عصر معاصر زندگی می کند ترسیم شده بود)، اما حالا دیگر چندان ارتباطی بین این عناوین و اسم آدم های فیلمنامه به چشم نمی خورد و بیشتر حالت تمثیلی و اسطوره ای واژه های قرآنی مدنظر بود. «لیله القدر» (محمدعلی نجفی / ۱۳۵۸) مستندی دیگر بود که واژه خود کتاب مقدس را در عنوانش جای داده بود و مانند فیلمنامه لیله القدر انقلاب اسلامی را رویدادی حماسی می دانست که نشات گرفته از مبانی قرآن است.

سال ها بعد ابراهیم حاتمی کیا در فیلمنامه «بوی پیراهن یوسف» (۱۳۷۴) از همین الگو پیروی کرد. ضمن آن که با نامگذاری یکی از شخصیت های فیلمنامه به نام یوسف، هم به آیه «اذهبوا بقمیصی هذا فالقوه علی وجه ابی یأت بصیراً» (یوسف، ۹۳) اشاره می کند و حکایت از هجران پدر و پسر را با تمثیل پیراهن حضرت یوسف(ع) که بویش یعقوب(ع) نابینا را شفا بخشید، باز می گوید و در ضمن عینیت داستان فیلمنامه که باور پدر به زنده بودن پسر اسیرش به نام یوسف را بررسی می کند، اقتباس های عنوانی از قرآن، ساده ترین نوع اقتباس از این کتاب آسمانی است که البته ربطی به سطحی بودن یا نبودن فیلمنامه های اینچنینی ندارد، بلکه صرفا یک جور بازی کلامی است که ذهن مخاطب را در اولین لایه به سمت قرآن و آیاتش متوجه می سازد.

اقتباس های داستانی: این دسته از اقتباس ها شایع ترین و متداول ترین برداشت از قرآن کریم است، چراکه دراماتیک ترین قسمت از کتاب مقدس در این حیطه جستجو می شود و درواقع تم داستانی یا حتی پلات فیلمنامه از درون آن استخراج می شود و با پر و بال بخشیدن به داستان قرآنی، طرحی جامع تر به لحاظ فراز و نشیب روایت عرضه می گردد. در قرآن داستان های زیادی وجود دارد که برخی طولانی و در حد یک سوره نسبتا بلند (مثل سوره یوسف) هستند و برخی نیز در حد یکی دو سطر یا آیه (مثل داستان عزیز نبی) به اجمال تعریف شده اند و البته سبک روایتی آنها نیز مدلی متفاوت از یکدیگر دارد که در بخش چهارم این نوشتار به آن بیشتر خواهیم پرداخت، اما قبل از آن که به مصداق های این نوع اقتباس در سینمای ایران اشاره شود، ذکر چند نکته راجع به اقتباس داستانی از قرآن خالی از فایده نیست. نخست آن که قصص قرآنی، صرفا یک داستان نیستند، بلکه سرگذشت هایی واقعی از آدم های واقعی هستند که در چارچوب داستان روایت شده اند. بنابراین در این حوزه تخیل انسانی راه ندارد و طبق باور مسلمانان هر آنچه طبق قصص قرآنی روایت شده است، در عالم واقع نیز رخ داده است. از هبوط آدم به زمین گرفته تا توفان نوح و از مار شدن عصای موسی تا حرف زدن عیسی در گهواره. بنابراین اگرچه می توان برداشت های اسطوره ای و تمثیلی از این قصص به عمل آورد، ولی دایره این برداشت های ذهنی باید تا آنجا باشد که لطمه ای به واقعیت تاریخی و ماهوی کنش ها و رویدادهای جاری در قصص قرآنی وارد نکند. این امر نشان می دهد غرض باری تعالی از ذکر این قصص، ماجراپردازی و سرگرم سازی نبوده است، بلکه به قصد ورود به یک جهان بینی خاص عنوان شده که مبنای واقعی و حقیقی نیز داشته است. از همین روست که عمده داستان های قرآنی، سبک روایی متداول ندارند و بشدت پراکنده هستند؛ بخشی از یک داستان در یک سوره آمده است.

فیلمنامه «ایوب پیامبر» (فرج الله سلحشور / ۱۳۷۲) که برگرفته از قصه حضرت ایوب(ع) در آیات ۴۴ـ۴۱ سوره «ص» است یکی از نخستین نمونه های این نوع نگرش به اقتباس قرآنی است.

«هبوط» (احمدرضا معتمدی / ۱۳۷۲) هم برداشتی آزاد از قصه آفرینش آدم است و هبوط او به زمین در اثر نافرمانی خداوند و رویارویی اش با وسوسه شیطان بود.

«زمین آسمانی» (محمدعلی نجفی / ۱۳۷۳) نیز قصه حضرت ابراهیم(ع) را روایت می کند که با وجود تلاش نویسندگان این فیلمنامه جهت عینیت سازی دغدغه های ابراهیم، هاجر و اسماعیل در زمانه معاصر و ایجاد یک پل بین گذشته و حال در حوزه دین، تجربیات ساختارزدایانه روایی آن به نوعی بی منطقی منتهی می شود و سعی نجفی برای معاصرسازی یک قصه قرآنی ابتر باقی می ماند.

«اصحاب کهف» (فرج الله سلحشور / ۱۳۷۸) و «مریم مقدس» (شهریار بحرانی / ۱۳۷۹) دو اثر دیگر است که دو قصه قرآنی دیگر را مورد اقتباس سینمایی قرار داده اند که البته بیش از آن که به سینما تعلق داشته باشند، فیلمنامه شان به منظور روایت مجموعه های تلویزیونی نگاشته شده است.

سلحشور البته سال ها بعد داستان یوسف پیامبر را هم به شکل مجموعه ای تلویزیونی روایت کرد که تبدیل به یکی از پرطرفدارترین سریال ها در زمان پخش خود شد، اگرچه برخی انتقادهایی را هم به شیوه داستان پردازی و کارگردانی او وارد دانستند، اما بی تردید یوسف پیامبر دست کم از نظر میزان اقبال عمومی و توجه مردم یکی از الگوهای جدی در تولید آثار فاخر و قرآنی به شمار می رود.

«خورشید مصر» (بهروز یغماییان و شهرام خوارزمی / ۱۳۸۱) نیز داستان حضرت یوسف(ع) را مد نظر قرار داده است، منتها این بار مخاطب آن کودکان هستند و از آنجا که فیلم انیمیشن است، فیلمنامه آن نیز با الگوهای این گونه سینمایی شکل گرفته است.

«بشارت منجی» (نادر طالب زاده) دیگر اثری است که تاکنون به عنوان اقتباس سینمایی از قصص قرآنی ساخته شده است.

اقتباس های مفهومی: این دسته از اقتباس ها، دیگر مرتبط با قصص قرآنی نیست، بلکه با دیگر معارف قرآنی که شامل گستره وسیعی از قبیل عرفان و قانون و فقه و اخلاق و... است، تعامل دارد. در این فیلمنامه ها اغلب به قرآن کریم اشاره صریح می شود و طی این اشاره بین آیات قرائت شده و مضمون اثر نوعی پیوند مفهومی برقرار می گردد. «آوار» (سیروس الوند / ۱۳۶۴) یکی از اولین آثار در این باب است که فیلمنامه اش حکایت تعدادی برادر را تعریف می کند که بر اثر زلزله زیر آوار محبوس می شوند و در اضطراب ناشی از مرگ و زندگی، ماهیت نفس خود را به نقد می کشند. قبل از وقوع زلزله، پدر این برادرها، در حال مطالعه و قرائت سوره زلزال است که در این سوره نیز ضمن اشاره به زلزله بزرگ روز قیامت، آشکار شدن ماهیت اعمال نیک و بد انسان در دادگاه الهی پیش بینی شده است و بدین لحاظ فیلمنامه نویس، زمین لرزه را که به تحول آدمیان آسیب دیده از آن می انجامد، سایه ای از زمین لرزه آخرالزمان معرفی می کند. در «بلندی های صفر» (حسینعلی فلاح لیالستانی / ۱۳۷۲) قطعاتی از سوره تکویر خوانده می شود تا با یادآوری حوادث روز قیامت و سوال از بی گناهان خفته در خاک (بای ذنب قتلت)، موضوع فیلمنامه که اختصاص به حمایت از ظلم دیدگان فلسطینی و مغضوبین زمین دارد. با آیات الهی پیوند بخورد و به نوعی هشدار خداوند بر تجاوزگران معاصر عینیت پیدا کند. «تولد یک پروانه» (مجتبی راعی / ۱۳۷۶)، مفهوم جذابی در اقتباس از قرآن دارد، در اپیزود سوم این فیلمنامه، یک معلم قرآن که مردم روستا مستجاب الدعوه اش می پندارند، در جلسات تدریس قرآن، آیات مربوط به معجزات پیامبران را می خواند و در واکنش به دانش آموزی که هر روز به دلیل سیل و طغیان رودخانه با تاخیر در کلاس حاضر می شود، او را دعوت می کند مثل حضرت عیسی(ع) روی آب رودخانه راه برود. روز بعد معلم ناباورانه پسرک را می بیند که براحتی روی آب قدم می زند، در حالی که خود معلم از این کار عاجز است. فیلمنامه، مرز بین ایمان گفتاری، ایمان قلبی و ایمان عملی را بخوبی با استفاده از آیات الهی قرآن تبیین می کند، بی آن که در دام شعارزدگی و سطحی گرایی گرفتار آید.

«شیدا» (کمال تبریزی / ۱۳۷۷) مفهوم عشق را در لابه لای آیات قرآن جستجو می کند. رزمنده ای که موقتا نابینا شده است، عادت دارد هر روز به قرائت سوره مزمل که توسط پرستارش خوانده می شود، گوش بسپارد و در این میان عاشق پرستار نادیده اش می شود. جنگ که تمام می شود و پرستار می رود، رزمنده در به در به دنبالش می گردد، ولی نمی یابدش، ولی سرانجام پس از ماجراهایی، در حالت کما و روی تخت بیمارستان پرستار بر بالین وی حاضر می شود و با قرائت مجدد سوره مزمل، آثار حیات بر بدن رزمنده نمایان می شود. تلفیق بین عشق مجازی (پرستار) و عشق حقیقی (وحی الهی، قرآن) مهم ترین عنصر پیوند بین مضمون فیلمنامه شیدا با مفاهیم قرآنی است. «شهر زیبا» (اصغر فرهادی / ۱۳۸۲) یکی دیگر از اقتباس های سینمایی از مفاهیم قرآنی است که با قرائت آیات اولیه سوره تکویر با صدای مرحوم عبدالباسط آغاز می شود، اما پیوند بیشتر فیلمنامه با قرآن، بیشتر مربوط به آیات قصاص است که در کنار آیات مربوط به عفو تأمل آفرینی را شکل می دهد و به تبع آن شخصیت های فیلم نیز در برزخ بین قصاص و عفو قرار می گیرند که در پایانی معلق و البته بشدت تلخ، مسیری ناتمام را می پیماید.