جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

روابط روسیه با غرب


روابط روسیه با غرب

ارزیابی واقعیت ملاحظات استراتژیک غرب با روسیه نشان می دهد که منطق حاکم بر حیات سیاسی آنان دستخوش نوسانات پر افت و خیزی بوده است

● از رقابت تسلیحاتی تا نبرد دیپلماتیک

ارزیابی واقعیت ملاحظات استراتژیک غرب با روسیه نشان می دهد که منطق حاکم بر حیات سیاسی آنان دستخوش نوسانات پر افت و خیزی بوده است. حاکمیت چنین منطقی فرا روی مناسبات دوکشور در دوران جنگ سرد و پسا جنگ سرد مبتنی بر جدال های ایدئولوژیکی، استراتژیکی، در دوران پسا جنگ سرد ابتدا بر مفاهمه و سپس مقابله تا سطح مناسبات دیپلماتیک بوده است.

▪ جدال استراتژیک دوران جنگ سرد (۱۹۴۵تا۱۹۶۰)

پارادایم مسلط و دائم این دوران برای دو ابرقدرت وقت که جلوه بارزی از ساختار دوقطبی انعطاف ناپذیر (متصلب) به شمار می رفت، چیزی جز رقابت محوری در بازی قدرت نبود در حقیقت هسته مرکزی و چالش های درونی دوران جنگ سرد برای دو ابرقدرت معطوف به توان هسته یی و موازنه تسلیحاتی شد. در این راستا امریکا با ابداع بازدارندگی استراتژیک، قدرت خود را در برابر بازدارندگی متعارف به نمایش گذاشت و زمینه را برای ظهور منازعات منطقه یی ایجاد کرد.

▪ عصر بازدارندگی و تلاش برای احیای استراتژی سلطه(۱۹۶۰تا۲۰۰۰)

استراتژی بازدارندگی بعد از این به عنوان یک سیاست مسلط نظامی و اساس امنیت ملی، نخستین نشانگان خود را به هنگام قرارداد حذف موشک های میان برد هسته یی نشان داد، اما طرح ابتکار دفاع استراتژیک ریگان در کنار مساعی میخائیل گورباچف در کنار مباحث سیاسی او (پروسترویکا و گلاسنوست) توانست راه هایی برای همبستگی متقابل کشورها با هدفی چون دستیابی نهایی به جهانی بی سلاح بیابد. در فاصله سال های ۱۹۸۵و۱۹۸۶ و به دنبال نشست رهبران واشنگتن و مسکو در ژنو و ایسلند، زمینه بسیار مساعدی برای توافق های آتی کاهش نیروهای هسته یی دوقدرت به و جود آمد. اما سال۱۹۸۸ و بعد از آن برای دو ابرقدرت، سالی موثر در روند تلاش ها و مذاکرات کاهش سلاح های استراتژیک بود. به قدرت رسیدن جمهوریخواهان در امریکا موجب بهبود روابط استراتژیک برای دو رقیب شد.

نشست های رهبران امریکا و اتحاد شوروی در پاریس و مالت به توافقی در زمینه منع آزمایش های هسته یی انجامید. به دنبال آن توافقات دو کشور در باب کاهش سلاح های هسته یی (استارت) و همچنین خلع سلاح اتمی در اوکراین، فصل نوینی در روابط شرق و غرب رقم زد. به این ترتیب در سایه مجاهدت و مساعی رهبران دو بلوک، رقابت تسلیحاتی به پایان خود نزدیک شد.

اندک زمانی بعد از این دوران، با انقلاب گورباچف و انحلال پیمان ورشو و با گرایش کشور های اروپای شرقی به دموکراسی و اقتصاد بازار آزاد و در پایان ۱۹۹۰،دوران معروف به جنگ سرد و مهار تسلیحات به پایان رسید. در حقیقت با فروپاشی اتحاد شوروی و استحاله کمونیسم، امریکا در دوران پساجنگ سرد در موقعیت بر تر نظامی قرار گرفت و تحولات چهار ساله سال های۱۹۹۰ تا ۱۹۹۴ کافی بود تا با مساعی نومحافظه کاران تعارضات جدیدی جای تعارضات و تنش های پیشین را پر کند.

▪ دوران پسا جنگ سرد

ـ استراتژی ائتلاف و مفاهمه (۲۰۰۱تا۲۰۰۶)

وقوع حادثه ۱۱سپتامبر باعث نزدیکی بی سابقه روسیه با امریکا و در ائتلاف مبارزه با تروریسم شد. شاید این مساعی روسیه و متمایل شدن به سیاست های نومحافظه کاران بدان جهت به کار گرفته شد که از اعمال فشار امریکا بر روسیه آن هم به جهت نقض حقوق بشر روسیه در چچن کاسته شود. به دنبال این، فرصت برای بهره گیری روسیه از پتانسیل های غرب به و جود آمد و روسیه ناچار شد در پی مماشات خود با امریکا و پرهیز از ایجاد تنش با غرب، برتری این کشور را به صورت تلویحی بپذیرد.

ـ استراتژی جهش به پیش

از منطق حاکم بر واقعیت مناسبات سیاسی و دیپلماتیک دو کشور در این دوران، می توان به صلح سرد تعبیرکرد. تردیدی نیست که آنچه قبول چنین منطقی را بر مناسبات سیاسی دو کشور محتمل می سازد به سیاست های اعلانی و اعمالی بوش مربوط می شود که، به در پیش گرفتن سیاست های تحریک آمیز از سوی امریکا آن هم در نزدیکی مرزهای روسیه، نحوه مواضع روسیه در قبال برنامه هسته یی ایران و همچنین چگونگی تعامل روسیه با جمهوری های تازه استقلال یافته اقمار خود و نحوه نگرش این کشور نسبت به پارادایم دموکراسی، منجر شده است. در سایه چنین نگرشی، اوج سیاست های تقابلی دو کشور در کنفرانس امنیت بین المللی مونیخ آشکار شد.

ولادیمیر پوتین در این کنفرانس اظهار داشت؛ امریکا با اقدامات تمهیدی خود مبنی بر استقرار حفاظ ضد موشکی، گسترش ناتو در شرق اروپا و تشکیل حکومت های طرفدار غرب در کشور های همسایه مسکو، در صدد است تاثیر گذاری روسیه را با توجه به ارتقای کمی و کیفی این کشور در تحولات بین المللی خنثی سازد. تردیدی نبود که انتقاد پوتین از سیاست های تقابلی بوش این حس را از منظر روانی به کرملین می داد که باتوجه به پتانسیل های این کشور در زمینه های، ژئوپولتیک، ژئواکونومیک و رقابت های تسلیحاتی، در پی احیای جایگاه اصلی خود باشد.

ـ سیاست های تقابلی روسیه

مسلم است که رقابت واشنگتن و مسکو روی حوزه ژئواستراتژیک در اوراسیا و در حوزه ژئوپولتیک در منطقه خاورمیانه و در حوزه ژئواکونومیک به انرژی و در حوزه رقابت تسلیحاتی به اقدامات پیش دستی کننده تمرکز یابد.

ـ فرآیند استراتژی ترضیه در ضیافت کنه بونکپورت

در شرایطی که حاکمیت چنین منطقی مناسبات و روابط دیپلماتیک حال حاضر این دو کشور را آن هم از دهه ۱۹۸۰ به پایین ترین حد خود نزول داده است، ولادیمیر پوتین در دیداری غیر رسمی و در فضایی رمانتیک به ضیافت کنه بونکپورت دعوت می شود. حال باید پرسید که دعوت پوتین و دیدار رقیبان در ساحل آتلانتیک به رغم همه رنگ و لعاب صمیمانه اش آیا یک ضیافت معمولی و فارغ از هیاهوی اداری است، یا در پس آن رقابتی نهفته است که به جوهره استراتژیکی مزین است؟ پیدا است که ضیافت ایالت مین را نباید تنها یک دیدار معمولی و فارغ از دغدغه های استراتژیکی دانست.

برای رقیبی چون روسیه، این ضیافت به فرصتی بدل شد که دیگر نباید از طرف فاتح کلاسیک جنگ سرد، کم انگاشته شود. دیگر آنکه اگر در فرآیند این ضیافت تمامی مباحث مطروحه و مورد علاقه طرفین از مساله کوزوو تا استقرار سامانه موشکی جاری می شود، بیشتر بدان رو است که رفتار های غیر پیش بینی شده آنها آن هم در لفافه تفقد و دلجویی پیش بینی شود. دو رقیب در شرایط حاضر و به رغم داشتن خطوط قرمز و انعطاف ناپذیری ناگزیر از ادامه روند همکاری جویانه در مسائلی چون- مبارزه با تروریسم، موازنه هسته یی و فعالیت های اشتراکی در زمینه انرژی و اداره جهانی هستند و این قبل از هرچیز ناشی از نتایج جنگ سرد کلاسیک است که آنها را به این مفاهمه بزرگ رسانده است.

ـ فاز دوم سیاست های تقابلی

فاز دوم سیاست های تقابلی روسیه با غرب با خروج این کشور از پیمان تسلیحات اروپا آغاز شد. علت اصلی اتخاذ این استراتژی، به نقض مکرر غرب نسبت به تعهدات خود و نیز پیامد اصرار بوش در تصمیم به استقرار سپر موشکی در اروپای شرقی باز می گردد. مسلم است که اقدام روسیه در خروج از پیمان، تلاش برای مقابله با سیاست های تسلیحاتی امریکا و بیشتر جنبه حیثیتی و ناظر به اعمال نوعی قدرت نمایی و تقویت ملی گرایی روسیه بوده است.

▪ نبرد دیپلماتیک

در شرایط فعلی نبرد دیپلماتیک غرب با روسیه در دو محور قابل بررسی است. این نبرد ابتدا در فرآیند استقلال کوزوو و سپس قتل الکساندر لیتویننکو نمود یافته که نتایج حاصل از آن، به تیرگی روابط با غرب انجامیده است.

ـ بحران دیپلماتیک

مساله استقلال این کشور نوعی چالش را فراروی مناسبات دیپلماتیک روسیه و غرب ایجاد کرده است. روسیه به جهت الزام و تعهدات خود نسبت به صربستان، مخالف استقلال کوزوو است و بار ها پیش نویس استقلال این کشور را وتو کرده است. در جبهه دیگر غرب قرار دارد که خواهان استقلال کوزوو از صربستان است. اقدامات تهاجمی نیروهای ناتو تحت زعامت و حمایت امریکا آن هم به جهت بیرون راندن صرب ها از کوزوو موید این حقیقت است. لذا اصرار امریکا در استقلال کوزوو، مقابله و نبرد دیپلماتیک با سیاست های روسیه تلقی می شود. شاید اصرار امریکا در استقلال این کشور، پیوند دادن این کشور به حلقه متحدان ناتو و تلاش برای محدودسازی استراتژیک در مقابله با زیاده خواهی های روسیه باشد. انتظار می رود که مساله کوزوو همچنان به عنوان مساله یی لاینحل، مناسبات دیپلماتیک روسیه و غرب را همچنان مشوش و پرمخاطره کند.

ـ قتل لیتویننکو

با مرگ الکساندر لیتویننکو مامور سابق ک گ ب، مناسبات دیپلماتیک روسیه با غرب از حاکمیت منطق کندینیوم (حاکمیت اشتراکی) به منطق مخاصمه و تنش، تغییر جهت یافته است. فرآیند مرگ الکساندر لیتویننکو که در ۲۲نوامبر ۲۰۰۶جان سپرد، به عنوان عاملی آشوب زا، سایه بحران را فراروی مناسبات دیپلماتیک دو کشور انگلیس و روسیه مستولی کرد.

نکته پراهمیت آن است که قضایای مرگ لیتویننکو در تیرگی روابط انگلیس و روسیه، علت ظاهری و بعید ماجرا و فاقد ابعاد عمیق است، اما علت قریب ماجرا به ماهیت سیاسی بحران باز می گردد که دولت انگلیس به عنوان نماد غرب خواسته است با توسل به آن ضمن استفاده بین المللی از قضایای بحران، در مقابل تند روی های روسیه بایستد تا منافع غرب و در راس آن امریکا به عنوان هم پیمان استراتژیک انگلیس حاصل آید.

از دیگر سو دولت انگلیس می خواهد اولین بحران جدی صدارت دیوید میلی بند را برای متقاعد کردن افکار مردم انگلیس به کار گیرد تا بتواند بر سیاست ها و میراث شوم بلر سرپوش گذارد و هم سیاست های دولت جدید را از تخطئه منتقدان مصون نگه دارد. همه قضایای موجود بر سناریوی قتل لیتویننکو موجب می شود که رابطه انگلیس و روسیه به تیرگی طولانی مدت بینجامد. اقدام تقابلی روسیه هم در اخراج دیپلمات های انگلیسی موید این حقیقت است.

لاح الدین هرسنی