شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
بازگشت فیلمساز به باورهایش
اگر بپذیریم که در ساختار کلی یک فیلم سینمایی، مکان یک واقعه یا رویداد که با حضور شخصیتها و آدمهای داستان فیلم به مثابه آمیزه در هم تنیده شده و به هم پیوسته، درست مثل شخصیت یا شخصیتهای اصلی ومحوری فیلم، میتواند دارای هویت وشخصیت مستقلی باشد که در جای خود با تکیه بر عناصری چون: رنگ، نور، سایه - روشن و همه عوامل دیداری یک بنا با معماری خاصی که در برابردوربین قرار است به تصویر کشیده شود، به کمک آدمهای فیلم میآید تا به مخاطبان فیلم بگوید که بین این آدمها با موقعیت مکانی خاصی که در آن قرار گرفته اند، چه رابطه ونسبت معناداری وجود دارد، بیتردید، گامی بلند در مسیر درک فیلم برخواهیم داشت.
تنها با درک این رابطه و پیوند معناشناختی دوسویه میتوان میان معماری یک بنای قدیمی و هویت آدمهایی که در آن زندگی میکنند، با وجود همه دگرگونیهای پرشتاب و سرسام آور شهر و دیاری که تنها به لحاظ جغرافیایی زیست بوم این آدمها به شمار میآید، اما انگار میان این آدمها با دیگر کسانی که همزمان، پشت دیوارهای در حال فرو ریختن خانه وکاشانه آنها، غرق در سودا ودر رویای سود، شب وروز دارند بناهای جدیدی میسازند که آشکارا موقعیت زمانی، فرهنگی، تاریخی واجتماعی و بهویژه باورها و اعتقادات باورمندان دلبسته سنتها را به عنوان تهدیدی جدی به چالش میکشند، ساده تر میتوانیم با خانهای که قرار است پذیرای میهمانی عزیز باشد و انتظاری شیرین در آن معنا مییابد، درست مثل پدر و مادر رضا یک خانواده دل سپرده به رضای حق - خانوادهای که حتی با دادن سه فرزند شهید، گره گشاده از جبین و شکرگزار، بیهیچ شکوه وشکایتی، پراشتیاق در تب وتاب برپایی یک ضیافت باشکوه به سر میبرند.«میهمان داریم» پنجمین فیلم سینمایی محمدمهدی عسگرپور، به عنوان یک درام اجتماعی - با تاکید بر نهاد خانواده- فرصت دیگربارهای برای این نویسنده وکارگردان نام آشنا که فیلمهای اندک شماری در کارنامه دارد، پدید آورده است تا پس از نزدیک به پنج سال دور شدن از فضای کار در سینما بعد از ساخت فیلم «هفت وپنج دقیقه»-۱۳۸۷-( با فیلمنامهای از فرهاد توحیدی)، این بار نیز مثل نخستین کار سینماییاش «پرواز در نهایت» -۱۳۶۹- که فیلمنامهاش را نیز خودش نوشته بود، یا فیلم سینمایی «اقلیما» -۱۳۸۵- که نگارش فیلمنامهاش کار مشترک وی با محمدرضا گوهری بوده است، این بار هم توانسته است بر پایه طرح وایدهای از منوچهر محمدی (تهیه کننده فیلم) دستاوردی به سینمادوستان ارائه دهد که در میان تولیدات سینمایی حوزه هنری نیز نقطه عطفی درخشان به حساب میآید.فیلم با آغازین نماهای سرد وتیره وتارخود، در خانهای قدیمی و به ظاهر فرسوده و رنگ ورو رفته، به معرفی شخصیتهای اصلی ومحوری خود میپردازد. تلاش پیرمرد
(پرویز پرستویی) برای بستن فیوز برق و پرتاب شدن او به سویی، اگرچه به ظاهر ناتوانی و بیکسی وتنهایی اورا به رخ ما میکشد اما خیلی زود با دیده شدن همسر پیرش (آهو خردمند) در معارفهای ساده، درمییابیم که هردوی آنها مشتاق روشن شدن این خانه سرد و تاریک اند و برای رسیدن میهمانی عزیز دلشوره دارند و بیتابی میکنند. این دو بازیگر حتی از نقشهای آشنای گذشته خود نیز در این فیلم به خوبی فاصله میگیرند تا به درستی در خدمت چنین اثری باشند. با معرفی رضا (بهروز شعیبی) پسر جانبازشان که باید توسط این پدر ومادر پیر از آسایشگاه به خانه برگردانده شود تا در میهمانی حضور داشته باشد، با یکی دیگر از آدمهای کلیدی داستان روبهرو میشویم که در اولین برخوردها، آدمی به ظاهر پرخاشگر، ناراضی و بسیار شکننده و ناشکیبا به نظر میرسد. آدمی که گویی با واکنش هایش، کنشهای نا بهنجار و در عین حال نادیده آدمهای پیرامونی اش از آدمهای کوچه وبازار گرفته تا آدمهایی که در آسایشگاه جانبازان با او سر و کار دارند- را آشکارا به رخ ما میکشد!با آوردن رضا به خانه پدری، بخشهای عمدهای از صحنههای فیلم باید در همین موقعیت مکانی بسته ومحدود بگذرد و درست از همین نقطه است که با کمترین سهلانگاری فیلم میتوانست آسیب ببیند. کار در مکانی محدود که گستردگی و تنوع رنگی ونوری مناظر و چشماندازهای وسیع وروشن بیرون از فضای یک خانه قدیمی و در حال فروریختن را ندارد، به راستی چندان آسان نیست.
تنها با طراحی هوشمندانه ودقیق نحوه چینش اشیا و آدمها و بر قراری نوعی تناسب منطقی و در عین حال زیبایی شناسانه میتوان از خطر گرفتار شدن در دام تکراری بودن نماها وکند و کشدار شدن لحظههای تکراری در فضایی محدود رهایی یافت. عسگرپور در این آزمایش دشوار با تقطیع درست وبهنجار نماها پیش از فیلمبرداری و به مدد مدیر فیلمبرداری باتجربهای چون محمد آلادپوش در برداشت نماهایی با قاب بندی و رنگ ونوری متناسب با فضای خانه و خلقوخو و نحوه حرکت آدمها در چنین فضایی و بهویژه با تدوین مناسب و پیوند ظریف نماهای فیلم (کار محمدرضا مویینی) که در عین طولانی بودن طبیعی آنها، متناسب با نوع کنش و واکنش آدمهایی که در برابر دوربین حرکت (زندگی) میکنند، در مجموعه اثر ضرباهنگی دلخواه پدید آورده است که با حضور هریک از شخصیتها وآدمهای اصلی فیلم، فضای هر صحنه،حال وهوایی منطبق با کنش یا واکنش آنها دارد. به همین روی، در لحظههایی که رضا سوار بر چرخک ویژه جانبازان برای برداشتن قرآن از لبه طاقچه، با افتادن وشکستن یکی از شمعدانها، قرار است که دردمندانه و سرزنشگرانه ناتوانی جسمیاش را به رخ ما بکشد، نماهای فیلم به درستی با لحظههایی که پدر یا مادر پیر او در اتاق یا آشپزخانه به آرامی و با طمأنینه، به اینسو و آنسو میروند، به روشنی، ضرباهنگ متفاوتی دارد.
خانه پدری رضا دارای چنان هویتی است که با وجود فرسودگی و در حال فروریختن تدریجی اش، هنوز هم میتواند جایی امن و پر از آرامش برای خانواده آنها به حساب آید. خانهای که هیچ شباهتی با خانههای نوساخته و به ظاهر بالا بلند پیرامون خود ندارد و از قضا اگر گاهی تکهای از سقف همین خانه قدیمی بر سر و روی آدمهایش فرو میریزد یا لوله گاز بخاری از جایش کنده میشود و... وجود ماشینهای سنگین وغرش آزار دهنده شبانه روزی آنها که میتواند نشانهای از تهدیدی همیشگی برای این خانه قدیمی به حساب آید. به گونهای آشکار مواجهه و رویارویی سنت ومدرنیته را به ما یاد آوری میکند.
یک امتیاز بزرگ فیلم میهمان داریم مثل بسیاری از درامهای اجتماعی قابل قبول در این است که فقط افشاگری میکند، تهدیدها را با ظرافت وگاه تنها از راه دور به ما نشان میدهد، بیآن که دست به قضاوتی قطعی بزند. گویی آیینهای است که برای نشان دادن زشتیها و پلشتیهای فضای بیرون از خانه قدیمی به کار گرفته میشود و هرگز درباره نیک وبد امور، داوری نمیکند. خانه پدری رضا، میتواند یک نمونه از خانه همه کسانی باشد که مثل رضا بودهاند و پدر ومادری چون رضا داشتهاند و باورهایشان درست مثل آدمهای همین خانه قدیمی رو به ویرانی و در حال فرو ریختن است!کارگردان فیلم که خود نیز نویسندگی فیلمنامه را برعهده داشته است، به خوبی میداند که برای نمایش ظریف و دقیق نوع رفتارهای آمیخته به بهانه جویی یا غرو لندهای متناسب با سن وسال چنین آدمهای پیر و تنگحوصله یا حتی برای نشان دادن قهر و آشتیهای آدمها و دلبریها وطنازیهای خاص آنان،از چه نشانه وتمهیداتی باید استفاده کند تا شخصیتهایی دوستداشتنی و باورپذیر ارائه دهد. «میهمان داریم» بار دیگر به فیلمسازان ما یاد آوری میکند که هنوز میتوان قصهها وداستانهای بیشماری از فضای جنگ تحمیلی و دفاع مقدس را در قالب آثاری دلنشین و با رعایت همه معیارهای زیبایی شناسانه وهنرمندانه به تصویر کشید.
حتی تکراری بودن موضوع و مضمون ودرونمایه آثاری که در قالب درامها یا ملودرامهای اثرگذار درحال وهوای آدمهای بازمانده از جنگ ساخته میشود نیز در صورتی که نویسنده فیلمنامه، دارای زاویه دید ونگاه متفاوت و بدیعی باشد، مشکلی در کار تولید فیلم در سینمای دفاع مقدس ایجاد نخواهد کرد و نشان میدهد که هنوز هزار راه نرفته و چه بسیارداستانهای بازگونشده در این حوزه از فیلمسازی وجود دارد که میتواند به عوارض وپیامدهای ناشی از جنگ و حال وهوای آدمهای بازمانده از دوران دفاع مقدس اشاراتی گویا و اثرگذار داشته باشد. یکی از ویژگیهای برجسته فیلم تازه عسگرپور، ارائه شخصیتهای باور پذیر و واقعی وغیر ذهنی در این فیلم است.
شخصیتهایی که تماشاگر چنین اثری در این سالها، اینجا وآنجا با نمونههای بیشماری از آنها روبهرو شده است وشاهد جانبازیها وایثارگری هایشان بوده است یا در مقابل آنها با آدمهایی فرصت طلب، چشم تنگ و دنیا دار روبه میشود که حتی از کسانی مثل رضا نیز برای رسیدن به سود وسودای خود سوء اسفاده میکنند. به همین سبب این آدمها را به خوبی باور میکند و با آنها برخوردی آمیخته به ادب واحترام دارد و حساب آنها را از رزمیکاران وشمشیر زنان چالاک و چیرهدستی که در فیلمهای پرحادثه و هیجانانگیز سینمای چین وکره وژاپن دست به نمایشهای خیرهکننده و شگفتآور میزنند، به راستی جدا میکند. شاید به دلیل همین باور پذیری است که به این شخصیتها به عنوان آدمهای خیالی و غیرواقعی نگاه نمیکند. در فضایی که با تمهیداتی هوشمندانه، با حضور سه شخصیت جوان وتازه از راه رسیده که کمترین نشانه اندوه و رنج نیز در سیمایشان دیده نمیشود، پیوند ظریف دو زندگی یا دو جهان متفاوت را با آدمهایی به راستی متفاوت به تماشا میتوان نشست.
رنگآمیزی جادویی آن چرخ و فلک قدیمی و کهنه که پدر رضا برای از یاد نبردن ِگذشته اش، آن را همیشه در برابر چشم هایش درگوشه حیاط نگه داشته است تا مرمت سنگفرشهای کف حیاط قدیمی و آب و رنگ زدن به در ودیوار خانه پدری با کمک وهمیاری دو برادر ویک خواهر شهیدِ رضا که با دیدن آنها رنج جانبازی، در دل وجانش، یکباره به حلاوتی دیگر گونه بدل میشود، انگار همه چیز در سایه سعی وتلاش وهمدلی آنان برای پذیرایی از میهمانی گرانمایه وعزیز آماده میشود. کاری که در تجرد وتنهایی ناخواسته پدر ومادر پیر رضا که هرگز توانایی بازسازی آن خانه رو به ویرانی را نداشتهاند، غیرممکن و ناشدنی به نظر میرسید! حالا، فضای خانه و حتی چهره رنجور وتکیده آدمهای پیر وخسته و معترض (پدر ومادر رضا و خود وی) نیز در همنشینی با آدمهایی که از دنیایی دیگر و جهانی بیگانه با مصلحت گرایی و سود و سودا پرستی آمده اند،حالا به یکباره دگرگون میشود و رنگی از جنس نور وبلور به خود میگیرد ودر فضای همان خانه قدیمی سرد وتاریک وغمبار ودر حال فرو ریختن صحنههای آغازین فیلم، حالا همه چیز رنگ وبوی نور میدهد و گرما و شور و مهر و عاطفه در فضای خانه موج میزند فیلم تازه عسگرپور را ضمن نادیده انگاشتن برخی گفت وگوهای آمیخته به شعارهای کنایهآمیز آن باید بعد از حدود ده سال دور شدن او از کار ساده ودلپذیری چون «قدمگاه» که سادگی و باور مومنانه رحمان (بابک حمیدیان) را بسیاری از آدمهای سودا زده دور وبر او باور نداشتند، در مقایسه با کارهایی چون «اقلیما» و «هفت وپنج دقیقه» به راستی نوعی بازگشت به باورهای دلخواسته خود فیلمساز دانست.
عزیزا... حاجی مشهدی
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران حجاب مجلس شورای اسلامی مجلس دولت سیزدهم دولت رئیسی رئیس جمهور گشت ارشاد پاکستان جمهوری اسلامی ایران امام خمینی
تهران شهرداری تهران پلیس قتل هواشناسی سیل کنکور وزارت بهداشت سلامت زنان سازمان سنجش پایتخت
خودرو قیمت دلار قیمت خودرو بازار خودرو دلار بانک مرکزی قیمت طلا سایپا مسکن ارز تورم ایران خودرو
سینمای ایران سریال سینما کیومرث پوراحمد تلویزیون سریال پایتخت موسیقی قرآن کریم تئاتر ترانه علیدوستی مهران مدیری کتاب
اینترنت کنکور ۱۴۰۳ عبدالرسول پورعباس
اسرائیل رژیم صهیونیستی فلسطین غزه آمریکا جنگ غزه روسیه چین حماس اوکراین ایالات متحده آمریکا ترکیه
پرسپولیس فوتبال استقلال جام حذفی آلومینیوم اراک بازی فوتسال تیم ملی فوتسال ایران تراکتور باشگاه پرسپولیس بارسلونا لیورپول
هوش مصنوعی گوگل تبلیغات سرطان نخبگان مدیران خودرو فناوری ناسا اپل سامسونگ آیفون بنیاد ملی نخبگان
کاهش وزن روانشناسی بارداری مالاریا آلزایمر زوال عقل