پنجشنبه, ۲۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 13 February, 2025
مجله ویستا

اصغر فرهادی یا فرهادی اکبر


اصغر فرهادی یا فرهادی اکبر

در مدح اصغر فرهادی

این روزها تا دلتان بخواهد نقدهای ستایش گرایانه و در نقطه مقابلش نقد مغرضانه و به شکلی دیگر نقدی در بستر سوتفاهم (که برایشان اثبات نشده و قصد تخریب ندارند) از "جدایی نادر از سیمین" استقبال می کنند. ولی کمتر شخصیت اصغر فرهادی مورد نقد و کنکاش قرار گرفته است. فرهادی همیشه دغدغه اجتماع و مشکلات به وجود آمده در آن را داشته است. با "رقص در غبار" از طبقه ضعیف و فرودست جامعه شروع کرد تا به طبقه متوسط رسید. می توان به این نتیجه رسید که مشکلات طبقه متوسط آنچنان برای او پیچیده و با راه حل های دشوار بوده که با سه فیلم پی در پی که راجب مشکلات این طبقه پر جمعیت اجتماع می سازد به یک راه حل و جواب قطعی نرسیده است. و همیشه با اما و اگر فیلمهایش را به پایان می برد و ذهن بیننده را همراه با چالشهای این طبقه به چالش می کشد.

او درست می داند که وظیفه هنرمند مطرح کردن مشکلات موجود است و راه حل در بستر تفکر به آن چراها به وجود می آید. دقیقا مانند متفکرها و نابغه ها. تمام منشهای او مانند آدمهای بزرگ و ماندگار جهانی می ماند. موضوع ها و دغدغه هایی را مطرح می کند که فراتر از ذهن انسان است. حتی مسعود فراستی با کنایه بر فیلم "درباره الی" گفت این فیلم حرفهای گنده تر از دهانش می زند. به چه نتیجه ای می رسیم؟ مطرح کردن موضوع های گنده تر از دهان و جهان شمول از عهده خود جناب فراستی بر می آید؟ او به اصطلاح و در نگاه اول دارد کنایه می اندازد ولی در پس حرفش تاییدی بر حرفهای فرا جهانی و انسان شناسانه اصغر فرهادی می کند. برای کسی که هم یک پیرمرد نود ساله از اجتماع را خوب ترسیم می کند هم یک کودک شش ساله (آرش و سمیه) و مشکلات هر دو را به نفع احسن در خانواده هایشان و همینطور رفتار والدین با آنها را با پیچیدگی منحصر به فرد مطرح می کند چه می توان گفت؟ حقیقتا تا بحال از دست چه کسی بر آمده است؟ کدام کارگردانی در تاریخ سینمای ایران بوده که طرف هیچ کدام از شخصیتهایش را نگیرد و همه را به یک اندازه محق بداند؟ چرا حتی یک قهرمان در فیلمهاش ندارد و همه به یک اندازه هم خیرند و هم شر.

او هیچوقت بی دلیل قهرمان سازی غلو شده و غیر واقعی نکرد و اجتماع را آنطور که هست به ما در آینه نشان داد. بگذارید فرهادی هم آدمهای خود را داشته باشد و کارگردانهای دیگر هم آدمهای خود را معرفی کنند. مگر تمام دنیا به یک شکل و فرم است؟ همه شخصیتهای فیلمهایش را ما در جامعه دیده ایم و با آنها همزاد پنداری می کنیم. وقتی نادرش حرفی را پنهان می کند ما در دل متوجه می شویم خودمان همچنین کاری را در بستر موقعیتها کرده ایم. برای همین هم نادر را درک می کنیم و هم به او نفرین می فرستیم. یعنی حتی تماشاگران آثار فرهادی هم طرف هیچ شخصیتی را نمی گیرند. حالا توانایی های منحصر به فردش در ساختار فنی فیلم به کنار. چگونه می توان حرفهای تاریخی و در صفحه روزگار ماندنی زد اما از دین و خدا به دور بود؟؟ کدام عقل و شعور سلیمی میتواند به کسی که اجتماع مانند موم در دستش است و مشکلات جامعه را مانند یک اندیشمند و جامعه شناس مطرح می کند؟ آدمی ضد دین و ضد مملکت بداند؟ کدام قلبی البته قلبی به دور از کینه و بغض (و البته سو تفاهم) می تواند اینچنین فکر کند؟ چرا چون که راه حل قطعی نداد؟ چون مشکلش این بود که انقدر اندیشمند و توانا بود که خواست توی تماشاگرهم فکر کنی و راه حل بدهی و در این راستا تو هم تصمیم بگیری؟ چون سیمین رفت خارج ضد مملکت شد؟ مگر او انسان نیست که برای خودش تصمیم بگیرد؟ سیمین نظر شخصی دارد و به جمع نمی رسد. ما چرا جمع می بندیم؟ پس نادر و بقیه عددی نیستند؟ پس چرا چشممان را می بندیم و این اعتقادات به سنت ها و زیبایی ها را نمی بینیم؟ پنجاه درصد کشور یونان به خاطر ورشکستگی اقتصادی به معضل مهاجرت برخورد کردند پس همه آنها ضد وطنند؟ کودکانه نیست؟ در اطراف شما آدمی نیست که سودای آنور آب را داشته باشد؟ لابد نیست دیگر!! آنها فردند و هیچگاه به جمع نمی رسند. بگذارید سیمین برود لابد لیاقت ایران را نداشته (هرچند نظرش محترم است و ما هم باید به ان احترام بگذاریم) حتی فرهادی هم طرف او را نمی گیرد. اصلا فرهادی طرف هیچیک از شخصیتهایش را نمی گیرد. همینطور که نادر و حجت و راضیه با عزت در ایران می مانند و دین و ایمان و اعتقاداتشان از هر چیز برایشان مهمتر است.

اگر رفتن سیمین از دست فرهادی بر می آید ماندن با عشق و علاقه نادر و راضیه هم از دستش بر می آید. قسم نخوردن به قرآن برای یک مشت پول هم بر می آید. جدایی نادر از سیمین مگر این جوایز و افتخارات را برای وطن به دست نیاورده؟ پس چگونه است که به آن می گویند ضد وطن؟!! این تحلیلی از روی اندیشه و انصاف است؟ چگونه مجری مراسم های سینمایی نام ایران را به عنوان فاتح و کسب کننده افتخار اعلام می کنند؟؟ همه اینها به کنار. چگونه می شود فیلمی در کشور خودش از دست مسوولان نظام مجوز ساخت بگیرد و هم برای کشور خودش افتخار کسب کند اما ضد کشور باشد؟!! این دیگر چگونه تحلیلی است؟!!! بسیاری کامنتهای مثبت و ستایشگرانه از فیلم از سراسر دنیا توسط مردمان عادی بر این فیلم سرازیر شده اما آنها را به حساب نمی آوریم. اصفر فرهادی نازنین را اینقدر مورد شماتت قرار ندهید. او بزرگتر و با عزت تر از این حرفهاست که وطنش را با خرس و پلنگ و اسب و ... معاوضه کند. کمی خویشتندارتر و دیندارتر باشیم و از روی شبهه به کسی انگ نچسپانیم. در ضمن لفظ اکبر در تیتر را مقابله ای با اسم اصغرش دانسته ام وگرنه مفهوم دیگری ندارد. به امید دنیایی بدون سو تفاهم.

علی یارتان

محسن منوچهری