سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
تطهیر«قیصر»ها خطرناک است
چند روز پیش مطلبی از کارگردان مشهور سینمای ایران، بهروز افخمی خواندم که از تمایلش برای ساخت فیلمی به نام «قیصر» خبر داده بود. افخمی برای ساختن این فیلم که نسخهای جدید از فیلم «قیصر» مسعود کیمیایی است فیلمنامهای تهیه کرده و درصدد است تا در صورت تایید کیمیایی، پروژه خود را جلوی دوربین ببرد. اما موضوعی که بیش از هر چیز فکرم را به خود مشغول کرد این بود که نمایش افراد ضداجتماعی بهعنوان قهرمان چه تاثیری بر جوانان و نوجوانان خواهد گذاشت. با دکتر فربد فدایی، مدیر گروه روانپزشکی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی درباره همین موضوع حرف زدهایم.
▪ آقای دکتر! چرا فیلمسازان به نمایش بزهکاران در سینما و تلویزیون تمایل دارند؟موضوعات فراوانی برای نمایش در رسانههای تصویری وجود دارد اما به نظر میرسد آنان به دلایلی، به تصویر کشیدن افراد ضداجتماعی را ترجیح میدهند. برخی از این دلایل به قرار زیر است:
ـ اصولا تحرک در ذات سینماست. بنابراین نمایش ماجراجوییها و حوادثی که به بزهکاران در آنها نقش دارند بیش از نمایش امور آرام و بدون ماجرا با طبیعت سینما سازگار است.
ـ تماشاگران به وسیله ماجراجوییها و هیجاناتی که در رفتار افراد ضداجتماعی وجود دارد جلب میشوند و به علاوه مایلاند موضوعاتی را ببینند که در زندگی عادی جنبه ممنوعه دارد (مانند قانونشکنیها و قانونگریزیها)، در واقع دیدن اینکه قهرمان فیلم کارهای ممنوعهای را انجام میدهد نوعی احساس ارضای نیابتی را برای آنان از طریق همانندسازی فراهم میکند.
ـ احساس نیاز به بررسی بیشتر موضوعات کیفری که هنوز در مورد آنها ابهاماتی وجود دارد (ابهام در مورد عامل و آمر، نقش نیروهای انتظامی، نقش سامانه عدالت کیفری).
نتیجه اینکه بخش عمده تولیدات سینمایی در سراسر جهان به نمایش افراد ضداجتماعی و قانونشکن اختصاص مییابد.
▪ چه نمونههایی برای این موضوع وجود دارد؟
ـ حتی اگر فیلم «سوءقصد به پرزیدنت مک کینلی» را که مربوط به انتهای قرن نوزدهم است نادیده بگیریم باید اذعان کرد که پرداختن به شخصیتهای ضداجتماعی از سال ۱۹۰۳ میلادی و با فیلم «سرقت بزرگ از قطار» به صورت جدی شروع شد. سبکهای وسترن و جنایی که اصولا موضوع خود را تنها بر خشونت و قانونشکنی قرار داده بودند. اما باید گفت که سینمایی اکسپرسیونیستی و حتی سینمای کمدی نیز از پرداختن به افراد قانونشکن به عنوان موضوع اصلی مصون نماندند. سینمای وسترن، قانونشکنان غرب وحشی آمریکا را تبدیل به اسطوره کرد و گانگسترها در فیلمهای هالیوود تبدیل به اسطوره شدند.
: در سینمای ایران وضع چگونه بوده است؟
به جز چند فیلم اولیه که در سالهای پیش از جنگ جهانی دوم در ایران ساخته شده بود، سینمای ایران تا سال ۱۳۲۷ فعالیتی نداشت و پس از آن فیلمهایی کمارزش ساخته شد که هیچ سنخیتی با جامعه ایران نداشتند. در سال ۱۳۳۷ با فیلم «لات جوانمرد»، از مجید محسنی پدیده جعلی کلاه مخملیها وارد سینمای ایران شد. لاتها، جاهلها، چاقوکشها، باجگیرها و به همراه آنان زنان رقاصه و آوازهخوان کافه وارد عرصه شدند وموجی از بدآموزیها را آغاز کردند. گرچه ممکن است این شبهه پیش آید که فیلمهای جاهلی پدیدهای ایرانی است اما توضیح خواهم داد که این فیلمها را در اصل میتوان نوع ایرانی شده فیلمهای قانونشکنانه هالیوودی دانست. در کنار این فیلمها، ساخت فیلمهای جنایی که با فرهنگ ما هیچ هماهنگی نداشت نیز به صورت سازماندار آغاز شد. در سایر فیلمها نیز خیانت، جنایت، تجاوز، مشروبخواری، زد و خورد و رفتارهای هنجارشکنانه ضداجتماعی به وفور یافت میشد. تاثیر چنین فیلمهایی را با افزایش رفتارهای ضداجتماعی مشابه با آنچه در فیلم نمایش داده شده بود، میشد در جامعه ادراک کرد.
: گفتید توضیح بیشتری در مورد فیلمهای جاهلی یا کلاه مخملی میدهید.
بله، اینگونه فیلمها که دورهای سینمای فارسی را تحت تسلط داشتند اصولا آفریننده فرهنگ کلاه مخملی چاقوکش شدند. نکته جالب آنکه در واقع چنان کسانی، دستکم به شیوع و شدتی که در این فیلمها به نمایش درمیآمد، در جامعه ایران وجود نداشتند و این فیلمها بودند که چنین افرادی را با کت و شلوار مشکی و پیراهن سفید و کلاه مخملی و کفش پاشنه خوابیده و دستمال یزدی به وجود آورد. میتوان گفت این کلاهمخملیها ناشی از فکر نبوغآمیز (از نظر تجاری) و فاجعهآمیز (از نظر فرهنگی) کسی بودند که به فکر «ایرانیزه کردن» قهرمانان و ضدقهرمانان وسترنهای هالیوودی کابویها در سینمای ایران افتاد. به عوض کلاه لب پهن کابویها کلاه مخملی، به عوض جلیقه و شلوار جین کت و شلوار مشکی، به عوض پیراهن چهارخانه آنان پیراهن سفید، به عوض دستمال گردن کابویها دستمال بزرگ یزدی و به عوض تفنگ و هفتتیر به دست آنان قمه و چاقو داد. جالب است که این جاهلها عموما سوار بر اتومبیلهای قراضه آمریکایی به کار تعقیب و گریز میپرداختند که به عبارتی جایگزین اسبهای کابویها شده بودند. سالن و رقص و آواز فیلمهای وسترن هم جای خود را به کافههای ساز زن و ضربی حرکات ناموزون رقاصهها داد. تاثیر مخرب این فیلمها انکارناشدنی است.
: ممکن است در مورد تاثیرات منفی این فیلمها شرح بیشتری بدهید؟
نه فقط فیلمهای کلاهمخملی بلکه همه فیلمهایی که تصویرگر قهرمانان (یا حتی ضدقهرمانان) قانونشکن و ضداجتماعی هستند (که شامل فیلمهای جنایی هالیوودی و تقلیدهای ایرانی آنها در دهههای ۳۰ و ۴۰ و ۵۰ هجری شمسی هم میشود) مخاطرات فراوانی برای بینندهها بهصورت فردی و برای جامعه در کل داشتند که به طور خلاصه اشاره میکنم: نیاز به توجیه نمایش افراد ضداجتماعی بر پرده سینما ایجاب میکند آنان به صورتی تصویر شوند که جلب علاقه و محبت بینندگان را نمایند، یعنی افرادی که نه در اثر خواست و انگیزه فردی و اراده خود بلکه در اثر عواملی خارج از اختیار خویش مرتکب قانونشکنی شدهاند. این امر به قانونشکنی وجههای مطلوب میبخشد و افراد ضداجتماعی را به صورت قهرمانان واقعی نشان میدهد. نمایش مکرر قانونشکنی و جرم و جنایت، این موضوعات را به صورت عادی و معمول درمیآورد و زشتی آن را از بین میبرد. جهت افراد مستعد به ویژه نوجوانان، نمونههای قابل تقلید فراهم میآورد، به نحوی که به دنبال نمایش نوع ویژهای از قانون شکنی، میزان و نوع آن در جامعه به سرعت بالا میرود. برخی مجموعههای تلویزیونی در سالهای اخیر هم شاهدی بر این مدعا هستند. مورد دیگر به تعویق انداختن سیر و پیشرفت جامعه به قانونگرایی است. توجه کنید که چگونه میتوان بر عکس، به وسیله تقبیح رفتارهای ضدقانونی و خشونتآمیز به پیشرفت رفتار قانونگرایانه کمک کرد. نمونه برجسته آن فیلم «چه کسی لیبرتی والانس را کشت؟» میباشد که در آن غلبه تدریجی قانونگرایی بر فرهنگ هفت تیرکشی در ناحیهای در غرب ایالات متحده آمریکا به نمایش درمیآید. ایجاد تداعی بین قانون شکنی با برخی صفات مطلوب، برای نمونه زندگی ماجراجویانه و پر از لذت و خوشی به وسیله فیلمهای هالیوودی برای گانگسترها تصویر میشود یا در فیلمهای جاهلی ایرانی جوانمردی و لات بودن و عرق خوردن معادل هم به نمایش درمیآمد.
: حرف آخر؟
مراقب باشیم که مجددا پای جاهلها و کلاه مخملیها و چاقوکشها به سینمای ایران باز نشود. توجه کنید که چگونه در کشور ما فیلم قیصر برای سالها توسط عدهای مورد تکریم قرار گرفته است، فیلمی که از رفتارهای ضداجتماعی سرمشقهایی برای تقلید میسازد و به عوض تشویق عموم برای در پیش گرفتن مسیر قانونی، انتقامجویی فردی را تشویق میکند. این امر با توجه به زمزمههایی در مورد بازسازی قیصر و یا ادامه آن اهمیت بیشتری مییابد. موضوع مهم ترجیح دادن قانونگرایی بر رواج قانونگریزی و انتقامجوییهای شخصی و خانوادگی و قبیلهای است که در این مورد رسانهها میتوانند با دگرگون کردن نگرش و بینش عموم، سبب تغییر رفتار شایسته در آنان شوند.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست