یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

خورشید درخشان عصر گاهی


خورشید درخشان عصر گاهی

درخشش یک بازیگر پیر در دنیای فیلم های مستقل

درخشش خیره کننده هال هالبروک در ۸۴ سالگی هم از وقایع جالب و تازه و به نوعی از خصلت‌های ویژه و تقریباً منحر به فرد دنیای سینما است که هر چند نظایر آن پیشتر هم در این مدیوم هنری روی داده و امری بی‌سابقه نیست اما نمی‌توان آن را کاملاً رایج هم دانست و بدین سبب توجهی فزون تر از معمول را هم برانگیخته است. جیسن روباردز که در اواسط دهه۱۹۷۰ دو اسکار متوالی نقش دوم مرد را برد تا ۴۵ سالگی به سینما روی نکرده بود و مورگان فریمن برنده دو اسکار نقش دوم دیگر در سالهای ۱۹۹۰ و ۲۰۰۴ فقط زمانی مطرح شد که از همین سن گذر کرده بود و اصولاً کمتر کسی جوانی‌های والتربره نان مشهور را دیده است که در فیلم‌هایی عمدتاً وسترن ۳ جایزه اسکار نقش دوم مرد را در دهه‌های ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ تصاحب کرد. با این همه هال هالبروک در سنی شروع به درخشش در سینما کرده که سایر پردوام‌های سینما گوشه‌ای آرام گرفته و به بازنشستگی و استراحت فکر می‌کنند.

البته کلینت ایست وود که در آستانه ۸۰سالگی همچنان پرکار و موفق است و فیلم جدیدی به نام «Invictus» را در ادامه پائیز امسال در برنامه نمایش دارد، نمونه‌ای از قبیل هالبروک است و با این وجود افزایش فروغ در چنین سن‌هایی همانطور که پیشتر نیز گفتیم آن قدرها هم رایج نیست و اکثریت با ستاره‌هایی است که دوران فروغ خود را در جوانی و میانسالی گذرانده و در پیری اجباراً از حجم آن کاسته‌اند. هال هالبروک که دوسال پیش در فیلم کاندیدای اسکار و تقریباً وسترن «به درون دنیای وحشی» درخشید، در کار جدیدی به نام «خورشید عصر گاهی» که از اوایل آبان‌ماه در امریکا، کانادا و اروپا اکران شده، بار دیگر چشم‌ها را به سوی خود کشیده و رنسانس دیرهنگام خود را کامل‌تر کرده است.

او در این فیلم شاید نمایانگر خودش باشد زیرا رل مرد پیری را بازی می‌کند که خیال تسلیم شدن در مقابل مزاحمان و افرادی که عقاید خود را به وی تحمیل می‌کنند، ندارد و هنوز نیروی زیادی در او مانده است و نمی‌خواهد تسلیم ضوابطی شود که به وی تحمیل گشته است و مایل است آخرین سالهای زندگی‌اش را آنطور بگذراند که خود می‌خواهد. «خورشید عصرگاهی» با روال فوق شاید به گونه‌ای یادآور «گرن تورینو» فیلم سال گذشته کلینت ایست‌وود باشد و هر چند هالبروک برخلاف کاراکتر ایست‌وود در آن فیلم برای احقاق حقوق دیگران اسلحه به دست نمی‌گیرد و بی‌رحمی و مبارزه جویی او به اندازه کاراکتر ایست‌وود در آن فیلم هری کالاهان‌وار نیست اما به همان اندازه مرکز ثقل و همه‌چیز فیلم است و مرد پیری است که برای اصول و عقاید اجتماعی خویش به پا می‌خیزد.

● خارج از سیستم

اگر ایرادی لااقل به لحاظ شکل و میزان ارج‌گذاری بر کار عالی هال هالبروک پیر متصور باشد، این است که فیلم «خورشید عصرگاهی» به خاطر سر برنیاوردن از سیستمی در هالیوود که مورد حمایت باشد و به سبب منتج نشدن از روال غالب استودیویی آن و متعلق بودن به دنیای فیلم‌های مستقل احتمالاً ارج و پاداش لازم را برای هالبروک به ارمغان نخواهد آورد و شاید نتواند او را به کاندیدایی اسکار برترین بازیگر نقش اول مرد سال که وی کاملاً شایسته آن است، برساند البته گروه دیگری هم هستند که اعتقاد دارند آکادمی علوم سینمایی و هنرهای تصویری یعنی نهاد اهداکننده اسکار به خاطر بها دادن به کارهای موسوم به Indie و سینمای مستقل ظرف سالهای اخیر هالبروک را از یاد نخواهد برد و دهه اول بهمن‌ماه که اسامی نامزدهای اسکار۲۰۰۹ اعلام خواهد شد، نام وی را نیز جزو نامزدها خواهد آورد.

هر یک از دو حالت فوق شکل گیرد، باید متذکر شد که وقایع «خورشید عصرگاهی» در ایالت تنه‌سی امریکا می‌گذرد و براساس داستان کوتاهی از ویلیام گای که نویسنده‌ای متعلق به یکی از ایالات جنوبی این کشور است، نگاشته شده و در آن زندگی و مشکلات مرد پیری به نام ابنر میچام (هالبروک) را می‌بینیم. میچام یک کشاورز پیر است که همسرش درگذشته است و تنها مانده و پسرش که یک وکیل دعاوی است (با بازی والتون گاگینز از فیلم «سپر حفاظتی») او را به یک خانه سالمندان منتقل و وی را وادار به زندگی در آن جا می‌کند. با این حال روزی حوصله کاراکتر هال هالبروک سرمی‌رود و تصمیم می‌گیرد که به مزرعه قدیمی‌اش برگردد و مدت کوتاه باقی مانده از عمرش را در آن جا بگذراند. او با این هدف از خانه سالمندان می‌گریزد و راه طولانی رسیدن به مزرعه‌اش را طی می‌کند و به آن جا وارد می شود. اما در نهایت تلخکامی درمی‌یابد که پسرش آنجا را به مردی تندخو به نام لونزو چوات (ری مک کینون) و همسرش (کری پرستون) رهن داده است و دختر جوان آنها (میا واسیکوفسکا) هم آنجا زندگی می‌کند.

● رنج‌های ویژه پیری

ابنر که از همان آغاز از این خانواده خوشش نیامده، در گوشه‌ای از مزرعه در سرپناه کوچکی اقامت می‌کند و این مسئله باعث ناراحتی چوات می‌شود که مایل نیست وی را در ملک تحت اجاره خویش ببیند. به این ترتیب رابطه‌ای پرتنش و از راه دور بین آنها شکل می‌گیرد که احتمال کشیده شدن آن به خشونت نیز وجود دارد و وقتی ابنر می‌بیند که چوات دختر جوانش را کتک می‌زند، بیش از پیش از وی بدش می‌آید و حتی یک بار با اسلحه گرم خود وی را تهدید به مرگ می‌کند. با این وجود این نهایت خشونتی است که می‌توان در «خورشید عصرگاهی» نشان کرد و نمی‌توان و نباید آن را در این زمینه با «گرن تورینو» در سال گذشته قیاس کرد که در آن کاراکتر کلینت ایست‌وود برای کمک به خانواده‌هایی تحت ستم، سرپیری اسلحه به دست می گیرد و با موفقیت روبه‌روی افراد خلافکاری می‌ایستد که حتی از نصف سن او هم جوان‌تر هستند. این فیلم بیش از آن که یک کار دراماتیک اکشن درباره یک مرد پیر اسلحه به دست و خشمگین و تقابل اجباری او با قواعدی بازدارنده باشد درباره انسانی است که به آرامی در می‌یابد پیر شدن رنج‌های ویژه خود را دارد و نمی‌توان آن را نادیده گرفت و ایزوله شدن و زیستن اجباری در محدوده خاطرات جزء جدایی‌ناپذیر آن است.

در سناریوی اسکات تینر که کارگردانی را هم انجام داده، به همه کاراکترها برای خودنمایی امکان و وقت تقریباً لازم اختصاص یافته است و حتی به شخصیت لونزو چوات که مردی بی‌ادب و فاقد فکر است نیز وقتی بیش از معمول داده شده و به همین سبب بازی‌های قوی کاراکترها از نقاط قوت این فیلم است که البته همانطور که پیشتر گفتیم هال هالبروک بسیار بیشتر از سایرین از این فرصت و امکان بهره‌مند شده و فزون‌تر می‌درخشد و ستاره جمع است.

منبع: Premiere