سه شنبه, ۲۶ تیر, ۱۴۰۳ / 16 July, 2024
مجله ویستا

مدیرخود باش


مدیرخود باش

یادتان می آید اولین باری را که احساس کردید دیگران دارند سوارتان می شوند یعنی احساس کردید که رشته زندگی تان از دست تان در رفته و توی دست های دیگران است

یادتان می‌آید اولین باری را که احساس کردید دیگران دارند سوارتان می‌شوند! یعنی احساس کردید که رشته زندگی‌تان از دست‌تان در رفته و توی دست‌های دیگران است؟! اصلا تا به حال احساس کرده اید که زندگی‌تان وابسته به دیگران شده است و به جای این که خودتان، راه و روش زندگی‌تان را مشخص کنید این نظرات، عقاید و باورهای اطرافیان‌تان است که دارد آن را مشخص می‌کند؟! اگر شما هم امروز به این نتیجه رسیده‌اید که مدیر خودتان نبوده‌اید باید در روش‌های‌تان تجدید نظر کنید.

● آدم‌های بی تفاوت

بعضی‌ها از خودشان نظر ندارند، ایده ندارند، فکر ندارند و چشم‌شان به دهان آدم‌های دیگر است! اگر دوست صمیمی‌شان بگوید که فلان رشته دانشگاهی بهترین رشته است، آینده دار است، ال است، بل است و... آن‌ها هم همان را قبول می‌کنند. اگر خواهرشان بگوید فلان لباس الان مد است، رنگش قشنگ است، مدلش جدید است و... همان را می‌خرند. اگر همکارشان بگوید این طرح کاری اصلا به درد نمی‌خورد، فقط وقت آدم را می‌گیرد، پول ندارد و... تصمیم می‌گیرند طرح را قبول نکنند. اگر اطرافیان‌شان بگویند فلان حزب سیاسی معرکه است، فلان نویسنده بهترین نویسنده است، فلان بازیگر محشر است و... همان را قبول می‌کنند. این آدم‌ها تمام زندگی‌شان وابسته به فکر، نظر، اعتقاد و برداشت دیگران است. برای همین منتظرند ببینند دیگران چه می‌گویند، چه جوری تصمیم می‌گیرند، چه طور فکر می‌کنند، چه عکس‌العملی نشان می‌دهند تا آن‌ها همین کار را بکنند. این آدم‌ها نه مدیر افکارشان هستند، نه اعتقادشان نه احساس‌شان و کلا مدیر زندگی‌شان نیستند و به جای این که رهبر زندگی باشند دائم رهرو هستند! برای همین همیشه در زندگی احساس شکست می‌کنند و احساس کوچکی و حقیر بودن می‌کنند و همین احساس جلوی پیشرفت و موفقیت‌شان را می‌گیرد وقتی ما مدیر خودمان و زندگی‌مان نیستیم نمی‌توانیم استعدادهای خودمان را شکوفا کنیم و نمی‌توانیم به فکر و احساس‌مان رشد بدهیم و حتی نمی‌توانیم نیازها و علائق شخصی خودمان را دنبال کنیم و همین چیزها حس شکست و پوچی را در ما ایجاد و تقویت می‌کند.

● زندگی در دست‌های خودمان!

اگر قرار باشد از امروز شما بر زندگی‌تان سوار شوید و از خودتان نظر داشته باشید باید تمرین کنید تا اولا مسئولیت همه چیز را در زندگی به عهده بگیرید یعنی هم مسئول موفقیت‌ها و هم شکست‌های خود باشید و بعد به خودتان اعتماد کنید و مطمئن باشید با مدیریت خود هم می‌توانید موفق باشید. برای مدیر بودن چند گام زیر را بردارید:

● گام اول

از خودتان هدف داشته باشید

آدم‌هایی که زندگی‌شان در دست دیگران است از خودشان هدف و آرمان ندارند یعنی اصلا ننشسته اند برای خودشان هدف تعیین کنند. برای همین تا دوست‌شان می‌گوید من می‌خواهم مهندس شوم این‌ها هم به همین فکر می‌کنند یا اگر می‌گوید می‌خواهم بروم آزمون استخدامی فلان سازمان را شرکت کنم اصلا فکر نمی‌کنند این شغل با توانایی های‌شان جور است یا نه یا اصلا در آن سازمان کار کردن برای‌شان خوب هست یا نه! برای این که مدیر خود باشید باید حتما از خودتان هدف داشته باشید. پس اول بنشینید هدف‌هایی که در ذهن‌تان است را مشخص کنید از هدف‌های تحصیلی تا شغلی و خانوادگی. این هدف‌ها که مشخص شد، راه شما از دیگران جدا می‌شود. به هدف های‌تان پایبند و معتقد باشید تا دیگران نتوانند آن‌ها را در ذهن شما خراب کنند. برای یافتن هدف‌های خوب و مناسب خودتان، تحقیق و پژوهش درباره خود و خواسته های‌تان بهترین شیوه است آن وقت در برابر نظر دیگران می‌توانید با استدلال از اهداف‌تان دفاع کنید و از همه مهم‌تر در زندگی‌تان سرگردان نباشید و هر روز با دیدن آدم‌های جدید تغییر وضعیت ندهید.

● گام دوم

خودتان برنامه‌ریزی کنید و تصمیم بگیرید

مشورت به معنی این نیست دیگران به شما ثانیه به ثانیه بگویند که چه کاری بکنید و چه کاری نکنید. اگر حتی اهداف مشترکی با دیگران دارید دلیل نمی‌شود چشم‌تان به کارها و برنامه‌های آن‌ها باشد، چون مطمئنا شما تفاوت‌های فردی، خانوادگی و شخصیتی زیادی با دیگران دارید و آن‌ها نمی‌توانند برنامه‌ای مطابق با ویژگی‌های شما بدهند. بنابراین می‌توانید در مورد کلیت و چارچوب یک برنامه از متخصصان و کارشناسان آن حوزه مشورت بگیرید و بعد خودتان با توجه به خواسته‌ها و هدف های‌تان برنامه‌ریزی کنید. دلیلی وجود ندارد اگر در برنامه زندگی دوست‌تان رفتن به کلاس فوتبال یا رفتن به کلاس زبان وجود دارد شما هم همان را عمل کنید شاید اصلا در اهداف زندگی شما ورزش فوتبال جایگاهی نداشته باشد پس بی خیال برنامه‌ریزی‌هایی باشید که آدم‌های اطراف هی برای شما نسخه پیچ می‌کنند وقتی خودتان برنامه‌ریزی کنید می‌توانید تصمیم‌های مهم زندگی‌تان را هم خودتان بگیرید و نظر دیگران نقشی در آن‌ها نداشته باشد آن وقت از هر اتفاقی در زندگی احساس رضایت خواهید کرد، چون نظر و تصمیم خودتان بوده است و این به شما اعتماد به نفس می‌دهد. یادتان باشد این که می‌گوییم اجازه ندهید دیگران به جای‌تان تصمیم بگیرند به معنی مشورت نکردن نیست.

● گام سوم

مدیر احساسات‌تان باشید

اگر با کوچک‌ترین شکست مواجه شدید یا اتفاق ناخوشایندی برای‌تان افتاد سریع به هم نریزید و حس غم و اندوه به خود نگیرید. یا حتی اگر از چیزی خوشحال شدید جو گیر نشوید و از شادی دست به کارهای غیر معقول نزنید! دلیل نمی‌شود چون همکارتان از دست رئیس‌تان ناراحت است شما هم حس ناراحتی بگیرید یا دلیل نمی‌شود چون دوست‌تان از فلان بازیگر خوشش می‌آید شما هم خوش‌تان بیاید وقتی احساس خوشحالی، غم، نفرت و حتی دوست داشتن شما به احساسات دیگران وابسته باشد دیگر نمی‌توانید مدیر خودتان باشید. چون آن وقت در موقعیت‌هایی که واقعا احساس متضادی دارید باید خلاف آن را به خاطر دیگران ابراز کنید و این یعنی این که شما یا باید نقش بازی کنید یا در مورد احساسات خود دچار شک شوید. قبل از هر نوع جوگیری در موقعیت‌های مختلف، اول به خودتان مراجعه کنید و ببینید که آیا واقعا شما هم نسبت به فلان موضوع حس بدی دارید یا نظرتان در مورد فلان دوست یا همکارتان همین قدر خوب یا بد است؟! اگر می‌خواهید خودتان باشید و اجازه ندهید دیگران احساسات شما را تعریف کنید برای دلخوشی دیگران هیچ وقت احساس دروغین نشان ندهید و احساسات خود را بیان کنید.

● گام چهارم

مظلوم نباشید!

لابد با خودتان فکر می‌کنید این دیگر چه جوری راهنمایی است، راستش منظورمان این است که قیافه آدم‌های مظلوم و بی تفاوت و بی نظر را به خود نگیرید وقتی ظاهر شما آرام و مهربان به نظر برسد دیگران به خودشان اجازه می‌دهند به جای شما تصمیم بگیرند. در موقعیت‌ها و موضوعات مهم، هیچ وقت نگویید نمی‌دانم، هر چه شما بگویید، برایم فرقی نمی‌کند، چون در این صورت دیگران همیشه حق نظر و رای شما را برای خودشان می‌گیرند و به جای شما تصمیم گیری می‌کنند. تصور کنید قرار است بچه‌های کلاس ساعت یکی از درس‌های‌تان را عوض کنند حتی اگر برای شما فرقی نمی‌کند نگویید فرقی نمی‌کند. بلکه بگویید من موافقم! یعنی نظر بدهید. یا اگر در یک جلسه، آدم‌هایی وجود دارند که جوسازی می‌کنند شما اگر نظرتان مخالف است با سکوت و مظلوم بودن‌تان به آن‌ها اجازه ندهید نظرشان را به شما تحمیل کنند و دقیقا نظر مخالف‌تان را بگویید حتی اگر رای نیاورد. چون این حالت برای شما عادت می‌شود و جرات نظر دادن را از شما می‌گیرد. برای این که مدیر خودتان باشید کمی قیافه جدی و مدیر هم لازم است. چون ظاهر شما باعث می‌شود راحت سرتان کلاه بگذارند یا حق‌تان را بخورند.

نویسنده: وجیهه محمدپورمقدم