سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

بازخوانی آثار جلال شمس آذران


بازخوانی آثار جلال شمس آذران

کسانی که به عکس و نثر یا شعر و عکس علاقه مندند زیادند بررسی این آثار ترکیبی نشان می دهد که همه ی آنان در این زمینه موفق نیستند

جلال شمس‎آذران (۱۳۵۰- تبریز) جوانی‎اش را اغلب با شعر سر کرد و سپس به عکاسی روی آورد. اشعار او انتزاعی و گاه سرد بودند. در این نوشته کوشش می‎کنم وضعیت وی را با زمینه‎هایی از شعر و عکس روشن کنم. شمس‎آذران در حریم خصوصی خود، خدایی بود که اشیای پنهان می‎آفرید و زنی داشت که با او سخن نمی‎گفت:

زن درون من/ حرف نمی‎زند/ نگاه نمی‎کند/ موهایش را شانه نمی‎زند/ در آینه/ لبخند نمی‎زند/ زن درون من/ خواب است/ تمام فصل/ با تمام عروسک‎هایش/ زن درون من/ نمی‎زاید/ نمی‎زاید

این لحن او را بی‎مخاطب می‎ساخت. نثر او در واقع، طوری چیده شده که خود می‎شنود و خود می‎گوید. تنهاییِ بی‎صورت، فقط این گونه می‎توانست به تجربه درآید:

دیگر باز نخواهم گشت/ ادامه‎ی عمر/ در آینه خواهم بود/ در بی‎وزنی تمام

آینه تکرار تنهایی‎ست. او می‎آفریند، می‎چیند و دوباره متلاشی می‎کند. شعر بهتر از عکس می‎توانست چنین خدایی را در او جا بیندازد. فضای شعر بر واژه‎ها استوار است و فضای عکس بر تصویر، بنابر این، آزادی عمل در شعر بیش‎تر است: بیش‎تر می‎تواند حضور خود را نشان دهد و برعکس، در عکاسی ما محو جهان واقعی هستیم و در جریان حوادث آن فقط تماشاگریم. این خط فکری را در آثار اولیه‎ی او می‎بینیم. تجربه‎های اولیه‎ی او ، همواره پر از خالی کردن و کاستن از نمادهای عمومی‎ست. حذف می‎کند تا به تصویر دل‎خواه خود دست یابد. نمادهای دست و پاگیری که شعر او را بدآهنگ و بدمنظره می‎کند. او در مقام خدایی، جهانی را می‎آفریند که سادگی پایان ناپذیری دارد: اوست و اشیایی که از آنِ اوست.

عنوان فایل
بازخوانی آثار جلال شمس‎آذران application/pdf
1.pdf
1,255 KB
دانلود

خلیل غلامی