سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

به دانش فزای به یزدان گرای


به دانش فزای به یزدان گرای

حکیم فردوسی در شاهنامه نامدار و پایدار خود به اهمیت دانش و دانائی اشارات زیادی دارد که امروز نیز همان مفاهیم مورد استفاده فردوسی در باره دانش , توسط جامعه شناسان بکار گرفته می شود

معنای اصلی و نخستین علم و دانش ، دانستن در برابر ندانستن است . به همه دانستنی ها ، صرف نظر از نوع آنها ، علم یا دانش گفته می شد . عالم و دانا به کسی می گفتند که جاهل نیست و بر دانش های های زمان خود آگاه است . اما علم و دانش ، بعدها به مفهوم دیگری هم اطلاق می گردید و آن دانستنیهای مبتنی بر تجربه مستقیم حسی است . علم و دانش در این مفهوم در برابر دانستنیهایی قرار میگیرد که آزمون پذیر نیستند . علم و دانش در این معنا بخشی از علم و دانش به معنای اول را تشکیل میدهد و به سخن دیگر علم تجربی نوعی از دانستنی های بسیاری است که در اختیار بشر می تواند قرار گیرد .

● خواص کلی دانش

در دنیای امروزی دانش و دانائی به عنوان یک دارائی غیر مشهود تلقی می گردد و خواص مهمی دارد که دارائی های مشهود یا مادی و فیزیکی ندارند . اول ، دانش و دانائی ثروتی پایان ناپذیر است . دوم ، دانش وعلم برتری خود را نسبت به ثروتهای مادی کاملا نشان داده است . سوم ، دانش و علم مایه برتری افراد و همچنین سازمانهای مالک آن دانش است. چهارم ، اگر یک دارائی مادی و مشهود ، برای کاری اختصاص یابد از آن دارائی در جای دیگر و به بصورت همزمان نمی توان استفاده کرد ، در حالیکه دانش این حالت را ندارد و می توان از آن به صورت همزمان در چند فعالیت استفاده کرد و علاوه براین ، استهلاک یا فرسایش هم ندارد .

دانش از دیدگاه فردوسی

حکیم فردوسی درنامور نامه یا شاهنامه گرانمایه خود برای دانش و دانائی اهمیت زیادی قائل بوده است. فردوسی در شاهنامه به دانش ، دانائی ، خردمندی و دانشوری به صورت مکرر اشاره داشته و برای دانش و فرد دانشور و دانشمند ویا افراد بی دانش ، ویژگی های ذکر کرده است .

اول نکته که مورد اشاره فردوسی بوده ، این مطلب است که دانش و دانائی موجب توانائی و قدرت فرد یا حتی جامعه است و دانش است که فرد پیر را جوان و نیرومند می گرداند . بیت زیر از شاهنامه فردوسی که دانایی را همسنگ توانایی می شمارد ، بالای دروازه ها و سردر مراکز آموزشی و دانشگاهی را مزین کرده است و به صورت یک ضرب المثل معروف در زبان فارسی در آمده است :

توانا بود هر که دانا بود

ز دانش دل پیر برنا بود

نکته مهمی دیگری که حکیم فردوسی در شاهنامه بدان اشاره وتاکید دارد آن است که فردی که دانش و دانایی دارد بایستی پرودگار بزرگ را بشناسد و از دانش خود برای نزدیک شدن به خدا استفاده کند زیرا منشا و مبدا دانش ایزد یکتا است . یعنی اول خود را بشناسد سپس خدای را بشناسد و راست کردار بوده و به سوی اخلاق متعالی گرایش داشته و به سوی یزدان پاک برود . کسی که یزدان را بشناسد از روی علم و دانش از یزدان ترس دارد و با مردم به نیکویی رفتار می کند . انسان با دانش ، نیکی و انسانیت را می شناسد و سعی دارد بر دانش خود بیفزاید چون خداوند انسان های با دانش و دانایی را می ستاید .

ز دانش نخستین ، به یزدان گرای

کجا هست و باشد ، همیشه بجای

***

به دانش ز یزدان شناسد سپاس

خنک مرد دانا و یزدان شناس

***

دگر آن که دارد ز یزدان سپاس

بود دانشی مرد نیکی شناس

***

به دانش فزای و به یزدان گرای

که او باد جان ترا رهنمای

بپرسیدم از مرد نیکو سخن

کسی کو بسال و خرد بد کهن

که از ما به یزدان که نزدیکتر

که را نزد او راه باریکتر

چنین داد پاسخ که دانش گزین

چو خواهی ز پروردگار آفرین

***

به گیتی به از مردمی کار نیست

بدین با تو دانش به پیکار نیست

سر راستی دانش ایزیدیست

چو دانستیش زو نترسی ، بدیست

***

به یزدان چنین گفت کای دادگر

تو دادی مرا دانش و زور و فر

موضوع بسیار مهمی که در مورد دانش مطرح بوده و هم اکنون بدان توجه می شود آن است که دانش پایان ناپذیر و تمام ناشدنی است . اگر هر مقدار از دانش و علم خود به دیگران بدهیم یا آنها را در آن سهیم گردانیم ، تنها گنجی است که تمامی ندارد ودر آن کاهش راه ندارد و نقصان پذیر نیست . حکیم فردوسی نیز بر این نکته واقف بوده است .

چو دیدار یابی به شاخ سخن

بدانی که دانش نیاید به بن

***

اگر چند بخشی ز گنج سخن

بر افشان که دانش نیاید به بن

خاصیت دیگر دانش که از گذشته تا اکنون ، بزرگان و دانش پژوهان از جمله فردوسی ، بر آن آگاه و همیشه در نظرشان بوده ، آن است که دانش و علم ، کهنه و فرسوده نمی گردد و همیشه مورد استفاده بشر قرار خواهد گرفت فقط ممکن است شیوه های کاربرد آن تغییر نماید .

اگر دانشی مرد گوید سخن

تو بشنو که دانش نگردد کهن

طبیعی است که هیچ گنجی بدون تحمل رنج و سختی و بدون صرف تلاش و کوشش حاصل نمی شود . دانش نیز از چنین قاعده پیروی میکند و هیچ دانشی بدون دانش آموزی و کشیدن بار منت استاد و پذیرش سختی ها و ناملایمات در مسیر بدست آوردن آن ، امکان پذیر نیست . حکیم فردوسی نیز بر این نکته که رنج تن برای کسب دانش رواست ، تاکید داشته است .

به رنج اندر ار تنت را رواست

که خود رنج بردن به دانش سزاست

***

بیاموز و بشنو ز هر دانشی

بیابی ز هر دانشی رامشی

ز خورد و ز بخشش میاسای هیچ

همه دانش و داد دادن بسیچ

***

میاسای از آموختن یک زمان

ز دانش میفکن دل اندر گمان

همچنین فردوسی نیز براین نکته اقرار دارد که برای کسب دانش و دانائی باید استادی برگزید و جور استاد کشید تا بتوان دانش و علم را به صورت صحیح فراگرفت .

همیشه یکی دانشی پیش دار

ورا چون روان و تن خویش دار

موضوع دیگری که حکیم فردوسی هم بدان اشراف داشت و بر آن تاکید کرده است این مطلب است که دانش و علم ، حد و مرز ندارد و کهکشان دانش بسیار بزرگ و بی انتها است .

فزون است از آن دانش اندر جهان

که بشنود گوش آشکار و نهان

صاحبان دانش و دانایان را ویژگی صفاتی است و کسی که به سوی دانش برود و دانش را کسب کند ، در وحله اول ، اثرات بسیار برای خودش دارد ، اول نقشی که حکیم فردوسی برای دانش در نظر می گیرد بهتر شدن گفتار و کردار فرد است . دوم ویژگی ، انسان با دانش از کژی و دروغ دوری می گزیند و کاستی های رفتاری خود را بهبود می بخشد . ویژگی سوم ، افراد صاحب دانش شکیبا و دارای آرامش روانی هستند . ویژگی مهم دیگر دانش ایجاد شایستگی و ارزش در فرد دانش پژوه است به همین دلیل باید دل و وجود را با دانش آراست . خاصیت پنجم دانش آن است که دانش برای فرد نوعی ایمنی و راحتی خیال بوجود می آورد زیرا از طریق دانش و علم می تواند به بسیاری از خواسته ها و آرزوی خود دست یابد . خاصیت مهم و ویژگی برجسته دانش ، آن است که دانش موجب قدرت و توانمندی برای فرد و جامعه است در دنیای امروز نیز معتقدند که دانش و علم ، همان قدرت است .حکیم توس نیز بر این نکته اشاره دارد که فرد با دانش می تواند بر چرخ گردون لگام بزند .

کسی کو به دانش توانگر بود

ز گفتار و کردار بهتر بود

***

خرد باید و دانش و راستی

که کژی بکوبد ار کاستی

***

بر ما شکیبائی و دانش است

ز دانش روانهای پر از رامش است

شکبیائی از ما نشاید ستد

نه کس را ز دانش رسد نیز بد

***

نگه کن به جایی که دانش بود

ز داننده کشور به رامش بود

***

بیارای دل را به دانش که ارز

به دانش بود چو بدانی بورز

***

به دانش بود مرد را ایمنی

ببندد ز بد ، دست آهرمنی

***

به دانش بود بیگمان زنده مرد

خنک رنجبردار پایند مرد

***

چنین گفت داننده دهقان پیر

که دانش بود مرد را دستگیر

***

هر ان مغز کو را خرد روشنست

ز دانش به گرد تنش جوشنست

***

یک پارسی بود هشیار نام

که بر چرخ کردی به دانش لگام

حکیم فردوسی در نامور نامه خود سفارش می کند که از دوستی با کسی که دانش بهره ندارد دوری گزینیم . زیرا بر فرد بی دانش باید گریست و انسان بی دانش را چون فرد بی جان پنداشت . حتی دشمن دانا بر دوست بی دانش ، ترجیح دارد .

چه ناخوش بود دوستی با کسی

که بهره ندارد ز دانش بسی

***

که بیکاری او ز بی دانشی است

به بی دانشان بر بباید گریست

***

تن مرده چون مرد بی دانشست

که نادان به هر جای بی رامشست

که دشمن که دانا بود به ز دوست

که با دشمن و دوست دانش نکوست

حکیم فردوسی نیز مانند سایر افراد دانا و دانش دوست ، دانش و علم را بهتر از گنج و مال می داند و حتی گنج و مال پرستی را برای انسان دانشمند ، موجب خواری می داند و دانش و دانائی را گرامی تر از تاج و مقام در نظر می گیرد .

سخن ماند از ما همی یادگار

تو با گنج ، دانش برابر مدار

***

سخن سنج و دینار گنجی مسنج

که بر دانشی مرد خوار است گنج

***

به دانش نگر ، دورباش از گناه

که دانش گرامی تر از تاج و گاه

بهر حال از زمان باستان نیز آگاهان و دانشمندان میدانستند که هرچه هم دانش فرا گیریم باز هم باید بدانیم که از حجم عظیم دانش و دانائی ، چیز قابل توجهی نمیدانم . فردوسی هم بدین نکته مهم توجه داشته است و در هرچقدر دانش کسب کنیم باز در برابر حجم عظیم علم و دانش ، نادان به حساب می آئیم .

هران گه که گویی که دانا شدم

به هر دانشی بر ، توانا شدم

چنان دان که نادانتری آن زمان

مشو بر تن خویش بر ، بدگمان

حجت الله مهریاری

منابع و ماخذ :

۱- عبدالکریم سروش – علم چیست ، فلسفه چیست ؟ - موسسه فرهنگی صراط – چاپ دهم – ۱۳۶۸

۲- حجت الله مهریاری - دارائی های نامشهود شرکتها – ماهنامه صنعت برق – شماره ۱۵۱ – ۱۳۸۸

۳- شاهنامه فردوسی