شنبه, ۲۹ دی, ۱۴۰۳ / 18 January, 2025
زنان در تکاپو
حاکمیت زنان در کشورهای مسلمان ایران، هند، مصر و عراق طی قرنهای چهارم تا دوازدهم هجری قمری، نمونه بارزی از حاکمیت قدرت و مدیریت زنان در سطوح بالای حکومت است. بازنگری در چگونگی مشارکت زنان در قدرت سیاسی و ارایه مدلهایی که با توجه به شرایط حاکمیت حکومتگران وجود داشته است، نمایی از الگوهای ویژه دورانهای پیشین را بازگو میکند. در این راستا مروری گذرا بر چگونگی به قدرت رسیدن زنان در دولتهای اسلامی به لحاظ پروسه تاریخی پیشین لازم است. بررسی موقعیت حکمرانی زنان و نقش آنان در حکومت به لحاظ تاریخنگاری زنان از اهمیت ویژهای برخوردار است. به قول باربارا تاکمن، مورخ معاصر «بشر در همه عرصهها شگفتی آفرید الا حکومتکردن». لذا تاریخنگاری مورخان تاکنون در توصیف حکومتها فقط محدود به شخصیتپردازی و ارایه الگوهای قهرمانپرورانه و کیشمدار بوده است. به لحاظ روششناسی، بررسی حاکمیت زنان و ارایه مدلهای قدرت آنان دریچهای باریک را به لحاظ تاریخنگاری جنسیتی میگشاید و زمینه خودآگاهی زنان را در عرصههای وسیعتر اجتماعی به ویژه در دنیای اسلام فراهم میکند.
● مفهوم قدرت و دیدگاههای آن
درباره مفهوم قدرت مطالب بسیاری نوشته شده است، اما مشهورترین تعریف قدرت توسط وبر تعریف شده که مینویسد: «قدرت (Macht) عبارت است از احتمال اینکه یک کنشگر در یک رابطه اجتماعی در موقعیتی باشد که اراده خود را به رغم مقاومت دیگران اعمال کند، صرف نظر از اینکه این احتمال بر چه مبنایی قرار دارد.» کاربرد واژه احتمال معطوف به این معناست که قدرت به طور بالقوه در نظر گرفته شود تا اینکه در انتظار کاربردش باشیم و آن را به طور نسبی در نظر بگیریم ونه به طور مطلق.»
در بررسی مدلهای قدرت با سه الگو به طور خلاصه مواجه هستیم :
۱) دیدگاه یکبعدی قدرت که متضمن تمرکز بر رفتار در موقعیتهای تصمیمگیری نسبت به مسایلی است که پیرامون آن ستیزی قابل مشاهده (ذهنی) وجود دارد، ستیزی که بیانگر اولویتهای متفاوت در خط مشی است و از طریق مشارکت سیاسی آشکار میشود. در این دیدگاه، ستیز در آزمون تجربی انتساب قدرت، نقشی حیاتی دارد. بدون این ستیز، اعمال قدرت تجلی و نمود پیدا نمیکند. دال در توصیف مفهوم قدرت مینویسد: «الف» آنجا بر «ب» قدرت دارد که بتواند «ب» را وادار به کاری کند که در غیر این صورت انجام نمیداد. در مورد روابط قدرت نیز چنین تعریف میکند: «روابط قدرت مستلزم تلاش موفقیتآمیز «الف» برای وادار کردن «ب» به کاری است که در غیر این صورت انجام نمیداد.» (لوکس، ص۱۶)
لذا بین قدرت بالقوه و بالفعل و بین تملک قدرت و اعمال آن تفاوت وجود دارد. زیرا در عبارت اول، به استعداد و ظرفیت الف اشاره میشود در حالی که در عبارت دوم تلاش موفقیتآمیز در نظر است. در این نگرش، این اعمال قدرت است که جنبه محوری دارد. به طور خلاصه در رویکرد کثرتگرایی تلاش در جهت تعیین کسانی است که در تصمیمگیریها نقش غالب دارند. (همان، ص۱۷)
تصمیمات در این دیدگاه، قدرت متضمن ستیز مستقیم، یعنی ستیز بالفعل و آشکار مطرح میشود و به عبارتی قدرت، نفوذ و غیره را به جای یکدیگر به کار میگیرد. در این دیدگاه، ستیز در آزمون تجربی انتساب قدرت، نقش حیاتی دارد، بدون این ستیز اعمال قدرت تجلی و نمود پیدا نمیکند.
۲) در دیدگاه دو بعدی قدرت، تامین قدرت، توأم با اجبار، نفوذ، اقتدار، زور و قدرت نامریی (مهارت) است. اجبار در زمانی است که «الف» موافقت «ب» را با تهدید به محرومیت به دست آورد و ستیزی در مورد ارزش یا جریان کنش وجود داشته باشد. نفوذ نیز وقتی است که «الف» بدون هر گونه تهدید محرومسازی شدید ـ اعم از ضمنی یا آشکار ـ باعث تغییر جریان کنش «ب» میشود. اقتدار نیز زمانی است که «ب» موافقت میکند زیرا «الف» را مطابق ارزشهایش معقول و مشروع میداند. در شکل زور «الف» به رغم عدم رضایت «ب» و با سلب انتخاب رضایت یا عدم رضایت از او به اهداف خود نایل میآید. قدرت نامریی نیز جنبهای از زور و متفاوت با اجبار، قدرت، نفوذ و اقتدار است: «چون در اینجا رضایت در غیاب آگاهی موافقتکننده از منبع یا ماهیت دقیق تقاضا محقق میشود.» (همان، ص۲۳)
۳) دیدگاه سه بعدی قدرت با یک ستیز پنهان که در تضاد بین منافع کسانی که قدرت را اعمال میکنند و منافع بالفعل کسانی که کنار زده شدهاند، مستتر است. (همان، ص۳۴)
موثرترین و بیسر و صداترین شکل قدرت است که جلوگیری از ظهور ستیز بالفعل میکند. در این شکل از قدرت راههای گوناگونی فراهم میشود که توسط آن مسایل بالقوه یا از طریق عملکرد نیروهای اجتماعی و رفتارهای نهادی یا از طریق تصمیمات افراد، خارج از سیاست نگه داشته میشوند.
نکتهای که باید در نظر داشت تفاوت بین «اقتدار و قدرت» است. از نظر ماکس وبر قدرت اساسا با شخصیت افراد پیوند خورده است در حالی که اقتدار همواره به موقعیتهای پیوستگی نقشهای اجتماعی بستگی دارد. در این راستا سوالاتی که مطرح میشوند این است که به لحاظ تاریخی «آیا افراد یا سازمانهایی در جامعه که رسما به عنوان دارندگان قدرت ـ مانند شاهان و امپراتوران، فرماندهان نظامی و... ـ تعیین گردیدهاند، عملا اعمال قدرت میکردند یا همانگونه که برخی از نظریهپردازان اظهار کردهاند آنها ظواهری هستند که در پشت آن قدرت «واقعی» توسط سوگلیهای درباری، رجال متنفذ، گروههای همسود و مقامات اداری فاسد و مانند آنها اعمال میگردد.» (راش، ص۴۹)
در این بخش به بررسی چگونگی اعمال قدرت زنانی که در قرون میانه در دنیای اسلام به حاکمیت رسیدند، پرداخته میشود.
● حاکمیت تاریخی زنان مسلمان
▪ سیده ملکه خاتون
سیده ملکه خاتون، نخستین زن شیعه مسلمان ایرانی است که در قرن چهارم هجری قمری (۳۸۵ هـ.ق) در ایران به حاکمیت رسید. سیده خاتون در دوران حاکمیت همسرش فخرالدوله دیلمی توانست با کسب سمت مشاور سیاسی و اجتماعی در امور دربار و دیوان دخالت داشته باشد و در این دوران کلیددار خزانه سلطنتی فخرالدوله نیز بود. پس از مرگ فخرالدوله (۳۸۷ هـ.ق) سیده ملکه خاتون به دلیل صغر سن فرزندش مجدالدوله که چهارساله و به روایتی ۱۱ساله بود ـ از طریق امرای سپاه به جانشینی انتخاب شد. سیده خاتون با نظارت بر ضرب سکه، نبض اقتصادی حکومت را به گونه یک اهرم قدرت در دست داشت. در این راه از دو نفر به عنوان مباشر کمک میگرفت: ابو علیبنحموی اصفهانی و ابوالعباس احمدبنابراهیم حنبی (الکامل، ج ۲، ص ۵۳۷). کلیه فرمانهای حکومتی با صلاحدید او صادر میشد. (تاریخ گزیده، ص ۳۱۹)
در سال ۳۹۷ هـ.ق که مجدالدوله ۲۸ ساله شد به رقابت با مادر پرداخت. در بروز اختلاف، ابوعلی وزیر مجدالدوله که از تسلط سیده ملکه خاتون در تمامی امور حکومتی واهمه داشت نقش مهمی داشت زیرا با جلب حمایت سرداران سپاه توانست بازوی نظامی ملکه را قطع و وزنه قدرت را به سوی مجدالدوله هدایت کند. سیده خاتون که از اهداف آنان آگاه شد شبانه فرار کرد و به قلعه طبرک رفت و از آنجا به نزد یکی از متحدان داخلیاش به نام بدربن حسنویه، امیر کردستان رفت و با کمک او توانست به ری لشکرکشی کرده و مجدالدوله را شکست دهد و حاکمیت را مجددا به دست آورد. پسران دیگر سیده ملکه خاتون مانند شمسالدوله در همدان و ابوشجاع در اصفهان زیر لوای قدرت ملکه بودند که شمسالدوله بعد از اقدام مجدالدوله علیه مادر جبهه گرفت و نهایتا توانست ری را تصرف و مجدالدوله و سیده خاتون را رهسپار دماوند کند. سیده خاتون در روابط خارجی با درایت تمام تلاش میکرد که از هر گونه جنگ و ستیز با حکمرانان نواحی مناطق مختلف پرهیز و با مذاکره و گفتوگو امور حکومت را هدایت کند، چنانکه با خلیفه عباسی و سلطان محمود غزنوی چنین کرد. در رابطه با خلافت به نهاد خلافت احترام میگذاشت تا حکومتش از مشروعیت برخوردار باشد.
فائزه توکلی
کارشناس ارشد تاریخ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست