یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

هوای نو


هوای نو

به روز ازل، انسان حقیقتی کهن را چون هدیتی از جانب پروردگار به خزینه وجودی خویش سپرد، تا در عالم مُلک به تجلی، چهره از آن بگشاید. هدیتی پُر بها، که به شهادت حجم وهم انگیز تاریخ …

به روز ازل، انسان حقیقتی کهن را چون هدیتی از جانب پروردگار به خزینه وجودی خویش سپرد، تا در عالم مُلک به تجلی، چهره از آن بگشاید. هدیتی پُر بها، که به شهادت حجم وهم انگیز تاریخ ، مخلوق رابه تکرار تا ملکوت کشانید. هدیتی کهن به نام "خواستن".

خواستن را خداوند آغاز نمود آنچنان که فرمود:

من خواستم خود را آشکار کنم پس انسان را آفریدم(حدیث قدسی)"

این کوه ستبر، آنکه را که خود را، به زیور حرکت آراست، چنان کرد که دیدیم و شنیدیم.

چه بسیاری به روزگار خویش چنان کردند که قلم از نوشتن آن به شوق بود و شوق از شنیدن آن در سماع. و راه این خواستن را تشنگان راه دانند و ساقیان همت.

" آب خواهی تشنگی آور به دست تا بجوشد آبت از بالا و پست"

در هزاران کتب و مقاله و رسانه خواندیم و دیدیم که خواستن را به تصویر کشاندند و عده ای آن را به کردار خویش آویختند. انسان توانا با خواستن خویش تواناییش را متجلی ساخت نه با نشستن

" به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل"

چه بسیاری" بودن" را به اکسیر دشواری ها به "شدن" رساندند. چنان که احمد شاملو به شعر خویش سرایید:

" من بودم و شدم"

این" شدن" آموخته ایست از واصلان قله زندگی به همان تشنگان صعود.

بوده های خویش را نردبان شدنهای خویش کنیم، چرا که عا لم به هر لحظه در تغییر است. تغییری به سوی کمال. حرکتی فرای هر اندیشه حسابگر.

نصیب انسان از این تغییرو تبدیل چیزی کم از کل موجودات عا لم نیست که او به تعبیه دردرون خویش آنچه را که می بایست دارد. و همۀ آنچه که هست، برای او متولد گشته است. که او راه کمال را در پیش گیرد و او وسعت دید خود را می باید که بگسترد.

اگر به ما بگویند که( زر) در گوشه ای از پیراهن ما مخفی گشته، هزاران شبانه روز بیدار خواهیم نشست و پیراهن را متلاشی خواهیم نمود تا (زر )را بیابیم.

پس انسانی که کوه همت و خواستن را در وجود خویش دارد آیا حرکتی کوچک بر او کافی باشد؟

اما نکته دانی را ، نمی بایست از اندیشه دور ساخت که برای بزرگ شدن می بایست از حرکت های کوچک آغاز نمود تا راه را، بر هجوم همتهای بزرگ گشود؛ و این میسر است برای کسانی که دیگر دوستی را در خود تیمار نمایند.

برای دیگری، حرکتی کوچک، نزد واصلان قله های زندگی، هیچ گاه کوچک نیست. و ما بر آن شدیم که قدم را آنچنان برداریم که بر دیگران نیز راه خدمت را بگشاییم.

به آسمان نگریستیم و جز هوای ناپاک چیزی بر ما معلوم نشد. به زمین نگریستیم آن را از آن چه که باید گرمتر یافتیم. به کودکان خویش نگریستیم چشمانشان قرمز، و راه هوا را بر آنان تنگ دیدیم.

قدم فراتر گذاشتیم. کلبه ای را دیدیم که نام او را فرهنگ گذاشته بودند. قدم را پیشتر گذاشتیم و به ساختن این فرهنگ مدد رساندیم و اکنون از شما می خواهیم آنچنان کنید که ما کردیم. به هوای پاک و زمین پاک اندیشیدیم دوربین و دوچرخه ها را در دست گرفتیم تا این فرهنگ را بسازیم. فرهنگی به نام " فرهنگ دوچرخه سواری".

خواستیم و حرکت نمودیم و آغاز شد.

سید بهروز سبط رسول