سه شنبه, ۲۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 11 February, 2025
کمدین دن کیشوت وار
![کمدین دن کیشوت وار](/web/imgs/16/147/wm6x31.jpeg)
فالنتین مقلّد مردم نبود، آینه حماقت آنها و دلقک دانای دربار آنها بود. ویژگی کمیک فالنتین به عنوان هنرپیشه به دلیل قد بلند و اندام بسیار لاغر او، بیان بدن، افههای کمیک و بازی او با زبان بود. آماج زبان او و طنزهایش هم خودش بود و هم تماشاگرانش و دانشجویان مونیخ از نخستین و وفادارترین هواخواهان فالنتین بودند. فالنتینشناسان او را نخستین هنرمند سبک دادائیسم میدانند. در زمان حیات او هیچ هنرپیشهای به خود جرأت نمیداد که آثار او را روی صحنه بیاورَد، نه تنها به خاطر لهجه باویری نمایشنامهها(که ساکنان مناطق دیگر آلمان نمیفهمند) بلکه به خاطر آن که فالنتین، خود، کمدینی بینظیر بود. او چه در نمایشنامههایش، چه روی صحنه و چه در زندگی پیوسته منتقد سختگیر و تیزبین واقعیت، اجتماع، بوروکراسی و هموطنانش بود وکمدی او آمیزهای بود از بدبینی، تراژدی و مسخرگی.
● کارل فالنتین، یک زندگی پر فراز و نشیب
کارل فالنتین(با نام اصلی فالنتین لودویگ فای) در سال ۱۸۸۲ در قصبه«آو» از شهر مونیخ به دنیا آمد. مادرش خانهدار بود و پدرش یک شرکت حمل و نقل داشت. فالنتین از مقطع ابتدایی خود در مدرسه به عنوان دارالتأدیب و زندان نام برده است. نخستین حضور او بر صحنه به عنوان طنزپرداز انجمن بود. در کارگاههای متعددی به عنوان نجّار مشغول بهکار شد. وقتی ۲۰ ساله شد پدرش فوت کرد و او با مادرش دفتر حمل و نقل پدر را اداره کرد. در ۲۵ سالگی یک دستگاه موسیقی ساخت که به آن نام ارکستریون زنده داد. کمی بعد دچار ورشکستهگی مالی شد، به خانه مادری خود بازگشت و در یک رستورانکار کرد. در سن ۲۹ سالگی از همسر اولش جدا شد و با«الیزابت ولانو» ازدواج کرد که بعدها با نام مستعار«لیزل کارلشتات» همکار همیشگی او شد. این جدایی بعدها در آثار او تأثیر گذاشت به طوری که نخستین فیلم فالنتین، طنز تلخی بر ساختار ازدواج بود. با وجود مشکلات فراوان، فالنتین ۴۰ فیلم صامت، بیشتر با محتوای کمیک ساخت که بیشتر بر پایه نمایشهای صحنهای خود او بود.
در زمان جنگ جهانی اول به دلیل ضعف بنیه از خدمت نظام معاف شد و البته ۱۲۰ برنامه را در بیمارستانهای صحرایی اجرا کرد، ترانه جنگی خندهدار سُرود و اسکچ نوشت.
در سال ۱۹۲۲ یک روز پس از اجرای نخستین و موفق« طبلها در شب» اثر برشت، فالنتین با او پارودیای بر پایه همین نمایشنامه با عنوان« تزیب بهی سرخ » نوشت که با کارگردانی مشترک او و برشت در مونیخ بر روی صحنه آمد. این همکاری ادامه یافت و کارل فالنتین در فیلم مشترک برشت - اریش انگل به نام «مصیبتهای یک سالن آرایش» بازی کرد که فیلمی سوررئالیستی بود. پس از این گونه فعالیت ها به روایتی پیشنهاد هالیوود را به دلیل وحشتاش از دریا رد کرد که شاید این هم یک کمدی خاص فالنتین بوده است. در این دوره به ناسیونال سوسیالیستها که کمکم حکومت را به دست میگیرند بدبین است اگر چه در جهت سیاسی اظهار نظری نمیکند.
در ۱۹۳۵ دچار ورشکستگی مالی شد. همسرش دچار حمله عصبی شده و در آسایشگاه روانی بستری گردید که باعث شد تا سه سال با هم همکاری هنری نداشته باشند. پس از سه سال با همسرش در فیلم«ارثیه» (کارگردانان: فالنتین - یاکوب گایس) بازی میکنند. این فیلم فقر یک زن و شوهر پیر را نشان میدهد که تنها داراییشان یک شمع نیم سوخته است. اداره سانسور دولت ناسیونال سوسیالیست آلمان این فیلم را توقیف میکند تا این که این فیلم با ۳۸ سال تأخیر در سال ۱۹۷۶ اکران شد.
در ۵۶ سالگی برای آخرین بار به عنوان بازیگر بر روی صحنه آمد و طیّ جنگ جهانی دوم (۱۹۴۵ _ ۱۹۳۸) صحنههای نمایشی نوشت و شعر سُرود ولی هیچ یک از آثارش به دلیل عدم انطباق با سیاستهای فاشیسم هیتلر بر روی صحنه نرفت. فالنتین پس از بمباران شدن اتفاقی خانهاش در جنگ و فقر بیش از حد، برای روزنامههای«خبرهای جبهه از مونیخ» مقاله نوشت و پس از جنگ نیز در سن ۶۳ سالگی با ساخت لوازم و اسباب خانه چوبی مخارج زندگی خانوادهاش را تامین کرد. پس از چندی نوشتهها و اجراهایش به صورت صفحه ضبط و چاپ شد و در سال ۱۹۴۸ در سنّ ۶۶ سالگی، فالنتین که به دلیل کمبود مواد غذایی ضعیف شده بود بر اثر یک سرماخوردهگی فوت کرد. ۱۱ سال پس از مرگش « موزه خنده » فالنتین در مونیخ افتتاح شد و مردهریگ زندگی هنری او در آن موزه به نمایش نهاده شد و تازه هنرمندان تئاتر جهان کمکم فالنتین را کشف کردند.
● کارل فالنتین به عنوان بازیگر
برشت درباره فالنتین گفته است: « هر وقت کارل فالنتین بسیار جدّی در رستورانی ظاهر میشد هیچ کس جدی بودن او را باور نمیکرد چون همه می دانستند که او ذاتاً طنز است... با طنز او آدم میتواند سیگار بکشد، نوشیدنی بنوشد و در همان حال از ته دل غش غش بخندد، خنده ای که گزنده است. او ما را به عمق موضوع و مطلب لذت بخش خود میبَرَد و در عین حال ناقص بودن همه چیز حتی خود ما را نشانمان میدهد. او برعکس چارلی چاپلین به تکیه روی احساسات مردم و میمیک نیازی ندارد. معلوم نیست چرا کسی او را با همتا و رقیب آمریکایی خود برابر نمیداند، مگر این که بگوییم علت این امر آلمانی بودن فالنتین و وفاداری او به این آلمانی بودن است ، ملیتی که در آثار او نیز به روشنی دیده میشود. » (فالنتین: ص ۱۵)
پتر پانتر (رمان نویس، شاعر و طنز نویس آلمانی) فیزیک بدنی و بازی فالنتین را چنین توصیف کرده است : « آدمی بیاندازه لاغر و دراز، با پاهایی نی قلیانی ، دُنکیشوت وار، با لباسی رنگ و رو رفته و لکهای بر شلوار که پیوسته دستش را روی آن میکشید... عجیبترین کمیکی که تا حالا دیدهایم اتفاق میافتد: رقص جهنمی عقل و درایت میان دو قطب جنون. فالنتین خودش را از کنترل رهبر ارکستر آزاد کرده است. چه شده؟ او کنجکاوی آدمهای طبقه متوسط را دارد.
بدون اینکه لحظهای از نواختن ویولن دست بردارد چون برای این کار مزد میگیرد. سپس فالنتین گردن دراز می کند، ویولونش را بالا میگیرد، از صندلی پایین میآید ، از وسط اعضای ارکستر رد میشود و پشت سر متصدی پرده از نردبان بالا میرود. حالا هم دارد ویولن میزند و هم دارد کارهای متصدی را به دقت تعقیب میکند. حالا رهبر ارکستر تصمیم میگیرد طبل بزرگ را در صحنه جا به جا کند. این ماموریت به فالنتین واگذار میشود. فالنتین میگوید: " من کارم باددادن ترومپته نه باربرداشتن. ولی باشه به جهنم میبرمش فقط یکی از همکارا باید بیاد کمک." فالنتین و شخص کمک کننده چندین بار دور طبل میچرخند و جا عوض میکنند و عاقبت شخص کمک کننده میگوید چون چپ دست است باید سمت چپ بایستد. فالنتین میگوید: "همه چیزت چپه؟ وقت نوشتن هم چپی؟ وقت خوردن هم چپی؟ وقت آب قورت دادن چی؟ وقت فکر کردن چی؟ "در این میان چیز مهمی که فراموش شده است، ارکستر، رهبر ارکستر، طبل و اجرای برنامه است... من به یاد ندارم در هیچ نمایشی تا این حد خندیده باشم. فالنتین هنرمندی است بیمثل و مانند، هنرمندی غیر زمینی، بازیگری اندوهگین و در همان حال بینهایت مضحک و چپاندیش است. » (فالنتین: ص ۱۶)
● کارل فالنتین به عنوان نمایشنامهنویس
فالنتین به گروه روشنفکران و ادیبان تعلق نداشت، او بدون آگاهی از هنرمندان دادائیست و خیلی پیش از نامآوران مکتب مشهور به پوچی (Absurd) در این دو سبک نمایشنامه مینوشت. نگاه کنید به تکگوییها و دیالوگهای نمایشنامههای«آخر دنیا » ، «مغناطیس، ماهی و قلاب»، «خواب دیدم»، «گفتگوی جالب»، «ماشین رنده لعنتی» و«قطعکردن حرف طرف مقابل»؛ یا بازیهای زبانی جالب در دیالوگهای نمایشنامه«تو که سیاست سرت نمیشه» (جالبتر اینکه شخصیتهای این نمایشنامه، «آ» و «ب» نام دارند.). البته قصد او ابداع شیوهای تازه در تئاتر نبود بلکه قصد او به سخرهگرفتن زندگی آدمها بود.
نوشتهها و گفتههای فالنتین به دلیل حالت مالیخولیایی و روحیه بدبینی عمیق فالنتین پر بود از الهامات فلسفی. «من نمیتوانستم ابنالوَقتها ، فرصت طلبها و نانبهنرخ روزخورها را تحملکنم. ابنالوقتها جماعتی هستند که تکیه کلامشان توده و مردم است، در صورتی که خودشان هم خوب می دانند آن مردمی که ازش تعریف و تمجید میکنند خصوصیات زشت و احمقانه بسیار دارد. همین مردم بودند که پس از « اولین افتضاح بزرگ » (جنگ جهانی اول) جمهوری مونیخ را به باد استهزا گرفتند و حتی خیلی پیش از سال ۱۹۳۳ از مبلّغان آشکار هیتلر بودند. » (فالنتین: ص ۲۳) یکی از دلایل شهرت فالنتین این بود که جلوی ابنالوقتها ایستاد.
پس از مرگ فالنتین تا سال های ۶۰ و ترجمه آثارش هیچ گاه آثار او در آلمان روی صحنه نرفت و یکی از دلایل آن لهجه باویری آثار او بود که قابل فهم اکثر مردم آلمان نبود. دلیل دیگر این امر نیز محتوای فلسفی و انتقادی متنهای او بود و اینکه همواره از توده دنبالهرو قدرتمندان انتقاد میکرد. این سانسور در مورد آثار برشت نیز اعمال شد و حقیقت این است که آلمانیها پس از شکست در جنگ جهانی دوم بیش از آن که در پی تجزیه و تحلیل خطاهای گذشتهشان باشند میکوشیدند با پرهیز از احساس گناه دوباره آلمانی تازه و قوی بسازند.
نمونههایی از شوخیهای فالنتین در زندگی خود
۱) در میدان اشتاخوس مونیخ غریبهای از او پرسید: " تا راهآهن چهقدر مانده؟ " فالنتین گفت: " اگه همین جوری جلو برید ۴۰۰۰ کیلومتر ولی اگه به عقب برید ۵۰۰ متر." »
۲) شخصی به فالنتین گفت: " یک مطلبی یادم اومد که همیشه میخواستم ازت بپرسم." فالنتین حرف او را قطع کرد و گفت: " اتفاقاً من هم همیشه میخواستم جواب اینسؤالتو بدَم. "
۳) فالنتین: « هر حزبی مخالف یه چیزی است. یکی مخالف فاشیسم، یکی مخالف رادیکالیسم، یکی مخالف بولشویسم. ولی هیچ حزبی نیست که مخالف روماتیسم باشه. اگه بود من حتماً عضو این حزب میشدم. » (فالنتین: ۲۰۰)
● فالنتین و ایران
مترجم ارجمند، ایرج زهری، درباره آثار فالنتین و ترجمه آثار او گفتهاند:«راست است که شوخیهای فالنتین به زبان آلمانی، واژهآفرینیها، دگرگونیهای واژهها توسط او و نیز توجه ویژهاش به لهجه باویری گاه ترجمه آثار او را مشکل میکند اما این موانع، عَرَضی است، پوست است و آنچه در آثار او میدرخشد مغز و پیام آثار او است. » (فالنتین: ۲۹) ایرج زهری ۲۸ نمایشنامه فالنتین را ترجمهکرده و همراه با توضیحات زیادی درباره زندگی، شخصیت و آثار او در مجموعهای به نام بلیط تئاتر به چاپ رساندهاند. داریوش مؤدبیان نیز در ترجمه آثار فالنتین طبعآزمایی کرده و هر دو ترجمه قابل استفاده دانشجویان و پژوهشگران است.
در سالهای اخیر با تلاش گروه نمایش انجمن کارگردانان خانه تئاتر، سه نمایشنامه کوتاه از فالنتین به نام های تکمه های یقه و عقربه ساعت "،" دوچرخه سوار" و" نه" به کارگردانی" کمال الدین شفیعی" در سالن آمفی تئاتر خانه تئاتر به شکل نمایشنامهخوانی به اجرا درآمده و پس از آن نیز جلسه نقد و بررسی برگزار شده و نیز به کوشش حوزه هنری قم، رپراتوار ۵ روزه اجرا و نقد آثار فالنتین برگزار شده است.
علی فرهادیپور
منابع:
فالنتین، کارل. بلیط تئاتر. مترجم: ایرج زهری. تهران، قطره: ۱۳۸۳
فرهودی، سعید. تکچهره: کارل فالنتین. مجله صحنه. شمارههای ۹ و ۱۰
ملکپور، جمشید.گزیدهای از تاریخ نمایش در جهان. تهران، کیهان: ۱۳۶۴
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست