جمعه, ۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 24 January, 2025
مجله ویستا

پیش از غروب


پیش از غروب

پیش درآمدی بر «شوالیه سیاه بر می خیزد» به مناسبت ساخت قسمت جدید بتمن توسط کریستوفر نولان

مشکل اما اینجا بود که بتمن برخلاف خاستگاه باستانی‌اش که همانا کشمکش بروز مردم با تحولات سیاسی زندگی‌شان بود، فیلم‌های سینمایی «بتمن» علنا از چنین جنبه‌ای عاری بودند...

نولان قهرمانش را با دیدگاه خود و دغدغه های جوامع امروزی بشری، واکاوی کرد...

مردم آمریکای شمالی، همواره و طی دو سده گذشته، مطابق شرایط اجتماعی و سیاسی خود، نیازهای اکیدی داشتند بر تکیه بر قهرمانی ناجی. کسی که بتواند با نیروی ماورای طبیعی خود، جهانی را از مخمصه برهاند و مردمان سرزمینش را مهمان امنیت و صلحی پایان‌ناپذیر گرداند. در نتیجه این نیاز مبهم، کمپانی‌های شهیر کمیک استریپ آمریکایی، از جمله مارول تاسیس شدند تا با ساخت و پرداخت داستان‌هایی حماسی و تخیلی در مورد قهرمانی ماورایی، مردمشان را به وجد آورند و این بشارت را بدهند که در پس هر مشکلی، ابر مردی ناجی حضور دارد که حلال آن است و همین، امنیتی هرچند واهی اما لذت‌بخش را به همراه داشت.

یکی از این ابر قهرمانان دنیای کمیک استریپ‌ها، فردی است با نام مستعار «بتمن» یا «مرد خفاشی». این قهرمان در واقع فردی است متمول با نام بروس وین که برای نجات مردمانش نقاب بر چهره می‌زند و به جنگ تبهکاران می‌رود. چیزی که اما بتمن را از سایر هم مسلکانش همانند «اسپایدرمن» و یا «سوپرمن» متمایز می‌کند، خاستگاه انسانی اوست. بتمن فردی است که قابلیت ماورایی ندارد و با نیروی انسانی ناجی مردمانش می شود. از همین رو صنعت فیلمسازی نیز بر این ابر قهرمان آمریکایی سایه گسترانید و علاوه بر کارتون‌های قدیمی که حتی زمینی بودن بتمن را هم نقض می‌کردند، چند فیلم سینمایی نیز با محوریت این قهرمان ساخته شد. مشکل اما اینجا بود که برخلاف خاستگاه باستانی‌اش که همانا کشمکش بروز مردم با تحولات سیاسی زندگی‌شان بود، فیلم‌های سینمایی «بتمن» علنا از چنین جنبه‌ای عاری بودند. در این میان حتی فیلمساز صاحب سبکی چون تیم برتن نیز بیش از آنکه به فکر نمایش وجهه حقیقی و اجتماعی این اسطوره کمیک استریپ‌ها باشد، به فکر نمایش شمایل بتمن با همان المان‌های فانتزی مورد علاقه خویش بود و هرچند نتیجه دو فیلم دنباله‌دار فانتزی آبرومند بود، در نهایت انتظارات برآورده نشد. البته از بتمن‌های جوئل شوماخر باید گذر کرد که تنها آثاری فاجعه آمیز بودند که حتی برای تماشاگران زیر ۱۰ سال نیز جذابیتی نداشتند!

در این میان، پس از هشت سال دوری این ابر قهرمان مرموز از عالم سینما، هالیوود مجددا دست به کار شد و ساخت قسمت های جدیدی در مورد بروس وین و بتمنش را به کارگردانی سپرد که در نگاه اول هیچ ارتباطی با مقوله بلاک باستری چون بتمن نداشت: کریستوفر نولان. کارگردان مستعد بریتانیایی اما دست به‌کار شد و نتیجه، سه گانه‌ای شد کاملا متفاوت و تلخ به روایت نولان. سه گانه‌ای که برای نخستین بار، شمایلی خاکستری از قهرمانی اسطوره ای ارائه داد و او را وارد اجتماع و زمانه‌ای سیاه و به شدت ملموس کرد.

اولین «بتمن» کریستوفر نولان، فیلمی بود با عنوان «بتمن آغاز می‌کند». نولان قهرمانش را با دیدگاه خود و دغدغه‌های جوامع امروزی بشری، واکاوی کرد. بروس وین نولان، اشراف زاده‌ای است متمول که در شهری سرشار از فساد با نام گاتهام و به همراه پدر و مادرش، زندگی مرفهی دارد. خوب ماندن در چنین جامعه‌ای اما بسیار سخت است و از همین رو است که بروس وین کودک والدین عزیزش را در خیابانی تنگ و تنها به خاطر مشتی پول خرد از دست می‌دهد. قهرمان نولان اسلحه در دست می‌گیرد تا عدالت اجتماعی را خود اجرا کند اما افسوس که بزدلی راهی برایش نمی‌گذارد جز یک خودشناسی عمیق شخصیتی. بروس وین نولان تارک دنیا می‌شود و سیر و سلوکی روحانی را طی می‌کند تا تبدیل می‌شود به مردی که به‌عنوان گوشت و استخوان نمی‌تواند ناجی باشد اما به‌عنوان سمبلی با نام بتمن توانایی نجات شهرش را دارد. بتمن نولان، یک انسان معمولی است که تنها نقطه قوتش، این است که بزرگ‌ترین ترس زندگی‌اش را با دشمنانش قسمت می‌کند: خفاش! مرد خفاشی مبدل می‌شود به اسطوره‌ای شهری. نولان اما در «شوالیه سیاه» و به بی‌رحمانه‌ترین شکل ممکن، قانون مهم قهرمانش را نقض می‌کند و نشانمان می‌دهد که مردم امروز، حتی با منجی چون بتمن نجات یافتنی نیستند. مردمی که قهرمانان‌شان را با دست خود می‌شکنند و این با کاتالیزوری چون جوکر میسر می‌شود. آنارشیست فیلسوف اما دیوانه نولان، نه قهرمان است و نه ضد قهرمان، بلکه تنها مامور هرج و مرجی است که خود حقیقی مردمان بزدل گاتهام و البته بتمن را نشان‌شان می‌دهد و ثابت می کند که مردمان متمدن این جوامع نیز می توانند در موقعیت های سخت همدیگر را بدرند که حتی نیک مردان روزگار نیز قابلیت فساد دارند و نیکی رو به زوال است یا بهتر بگوییم، به قول هاروی دنت نمی‌توان در زمانه‌ای تاریک و پلید، شریف ماند، بلکه تنها راه، نظاره کردن سوختن این جهان سرشار از یاس و ناامیدی است. نولان اما قهرمان شکست خورده‌ای چون بتمن را که خود می‌داند آنارشیستی چون جوکر یک مکمل لاینفک برای وجود قهرمانی چون او است، در انتها به‌عنوان کورسویی روشن معرفی می کند. بتمن برای نجات شهر و مردمانش، ترجیح می دهد همان روی سوخته چهره هاروی دنت باشد تا لااقل ذره ای امید برای این شهر رو به نابودی باقی بماند. قهرمان نولان، با دروغی مصلحتی شهرش را با امیدی مقطعی مواجه می‌کند و نشانمان می دهد که گاهی انسان ها لایق چیزی بیش از حقیقت اند و خود می‌شود شوالیه‌ای سیاه که اکنون منفور‌ترین چهره شهر است.

حال کریستوفر نولان، پس از ساخت فیلمی دغدغه‌مند و خوش ساخت چون «تلقین» که با تحسین‌های بسیار از سوی جامعه منتقدین و مخاطبین جدی سینما مواجه شد، مشغول ساخت آخرین قسمت بتمن‌هایش است. نولان نشانمان داده بود که مردم گاتهام بیش از آنکه امروز نیازمند قهرمانی چون بتمن باشند، شایسته امید و زندگی در جامعه‌ای آزادند. شوالیه سیاه گاتهام طبق شنیده‌ها و البته اطلاعات محرمانه‌ای که از پروژه در اختیار است، با فرجامی نیک اما تراژیک، برای همیشه از صنعت سینما خداحافظی خواهد کرد و همین مهم‌ترین نگرانی است برای ادامه چنین سه گانه‌ای. پروژه‌ای که تاکنون اطلاعات اندکی از آن به بیرون درز کرده اما با مشاهده لیست غافلگیر کننده بازیگرانش-از ماریون کوتیار و آن هاتاوی گرفته تا تام هاردی و جوزف گوردن لویت-می‌توان کمی نگران شد که کارگردان پخته و صاحب سبک بریتانیایی، پس از فرجام تا حدی مختوم به رستگاری «شوالیه سیاه»، اکنون چگونه می‌خواهد پرونده بتمن‌هایش را آن هم با این همه ستاره ادامه دهد. آیا بتمن جدید نولان نیز همچون «شوالیه سیاه» و «بتمن آغاز می‌کند» فرزند خلف زمانه‌اش خواهد بود؟ آیا نولان می‌تواند همانند قبل، از دنیای این ابر قهرمان خاکستری، دغدغه‌های ذهنی انسان قرن ۲۱ را به چالش بکشد؟ البته با توجه به ذهن خلاق نولان، می توان انتظار داشت که با فیلمی بالاتر از حد استاندارد طرف باشیم. باید صبر کرد و دید این قهرمان بیش از همیشه زمینی، پس از طلوعی مجدد، چگونه برای همیشه غروب خواهد کرد؟! «شوالیه تاریکی بر می خیزد» برآیند طلوعی است در پس غروبی امیدوارانه. دوستداران سینما امیدوارند غروب بتمن، با شمایلی باشکوه همراه باشد!

امیررضا تجویدی