شنبه, ۱۶ تیر, ۱۴۰۳ / 6 July, 2024
مجله ویستا

شهید بهشتی بر همکاری با افراد حول نقاط مشترک تاکید داشتند


شهید بهشتی بر همکاری با افراد حول نقاط مشترک تاکید داشتند

گفت وگو با علیرضا بهشتی

دکتر علیرضا بهشتی با اینکه از اعضای حزب جمهوری اسلامی نبوده است اما به واسطه رابطه پدر و فرزندی با آیت‌الله بهشتی، نکات و سخنان فراوانی درباره دیدگاه‌های آیت‌الله بهشتی پیرامون تاسیس حزب جمهوری اسلامی دارد؛ نکاتی که شاید تا به حال خیلی به آن پرداخته نشده است و برای بازخوانی پرونده حزب جمهوری اسلامی توجه به این نکات مهم باشد. به همین مناسبت با ایشان به گفت‌وگو نشستیم تا نظرات شهید بهشتی درباره تشکیل حزب جمهوری اسلامی و ضرورت آن را بررسی کنیم. پیش از این بخش کوتاهی از مصاحبه‌های مستند «داستان ناتمام یک حزب» که قرار است سال آینده اکران شود و به بازخوانی فعالیت‌های حزب جمهوری اسلامی می‌پردازد در روزهای چهارشنبه، در روزنامه اعتماد منتشر شده و از نظر شما گذشته است؛ مصاحبه‌های آقایان دکتر جاسبی (قائم مقام دبیرکل حزب) ،حمید رضا ترقی (از اعضای حزب موتلفه اسلامی و جناح راست حزب)، دکتر فرشاد مومنی (مسوول شاخه دانش‌آموزی حزب و از اعضای جناح چپ حزب)، مرحوم عسگراولادی (از اعضای شاخص جناح راست حزب و دبیرکل فقید حزب موتلفه اسلامی) و دکتر علی مطهری (پیرامون بازخوانی نظرات مرحوم شهید مطهری درباره تاسیس حزب جمهوری اسلامی) . در ادامه مصاحبه دکتر علیرضا بهشتی از نظر شما می‌گذرد.

آقای دکتر، شهید بهشتی صحبت معروفی درباره حزب دارند که می‌گویند حزب معبد من است. اگر اجازه بفرمایید از همین جا وارد بحث شویم و اینکه چرا شهید بهشتی درباره حزب چنین دیدگاهی داشتند؟

اولا باید دقت کنیم آقای بهشتی گفتند حزب معبد من است و نه معبود من! چون حزب را ابزاری برای ساخته شدن و ساختن می‌دانست. این مهم است که ایشان حزب را ابزار می‌بیند نه هدف، اما ابزاری که باید با آن هدف خودش سازگاری داشته باشد. طبیعتا هر حزبی رسیدن به قدرت جزو برنامه‌هایش محسوب می‌شود وگرنه معنی ندارد حزبی صرفا بخواهد فعالیت‌های سیاسی صرف انجام دهد. اما مثلا شما می‌بینید حزب جمهوری اسلامی در زمان تاسیس و بعد از آن از افرادی حمایت کرده است که آنها اساسا از اعضای حزب نیز نبوده‌اند. مثلا در ماجرای انتخاب شهید رجایی به عنوان نخست وزیر، حزب از ایشان حمایت کرد، با اینکه شهید رجایی عضو حزب جمهوری اسلامی نیز نبود. این نکته قابل توجهی است.

ظاهرا شهید بهشتی یکی از دلایلی که برای تاسیس حزب جمهوری اسلامی بیان می‌کنند این است که سابقه نهضت آزادی را دیده بودند که آنها چون قرار نبوده است ایدئولوژی اسلامی را در حزب‌شان به عنوان رکن رکین قرار دهند با آنها ادامه فعالیت نمی‌دهند یا ظاهرا وقتی سرنوشت سازمان مجاهدین خلق را می‌بینند که به آن وضع در سال ۵۴ دچار شدند به این فکر می‌افتند که حزبی را تاسیس کنند. اگر امکان دارد درباره این موضوع هم کمی توضیح دهید.

بله. شهید بهشتی درباره نهضت آزادی گفته‌اند که من دیدم که ایدئولوژی اسلامی قرار نیست به عنوان ایدئولوژی آن حزب مطرح باشد. البته ایشان در عین حال بارها و بارها درباره اعضای نهضت آزادی تاکید داشت که آنها افرادی فعال و متدین هستند و در تدین آنها شک نداشت. اما به همان دلیلی که شما اشاره کردید ایشان دیگر به همکاری با نهضت آزادی ادامه نمی‌دهد. توجه داشته باشید که آقای بهشتی نزدیک سی و چند سال فعالیت در عرصه اجتماعی و سیاسی دارد و نه‌تنها حضور دارد بلکه ناظری دقیق هم هست. از شهریور ۲۰ به این طرف حضور داشته و به عنوان ناظر دقیق نظاره‌گر بوده است، در متن حوادث ملی شدن صنعت نفت بوده و پس از آن شاهد وقایع مرداد سال ۳۲ و جلوتر که می‌آییم شاهد وقایع ۱۵ خرداد سال ۴۲ نیز بوده و علل موفقیت و عدم موفقیت این جریان‌ها را بررسی کرده بود. یکی از علل عدم موفقیت این حرکت‌ها را در متشکل و منسجم نبودن می‌بیند. و شاید دلیل دیگر را در این می‌بیند که از اسلام به عنوان اندیشه‌یی که بتواند منبع الهام‌بخش برای تنظیم نظامات اجتماعی باشد استفاده نمی‌شود. تا اینکه می‌رسیم به سال ۵۴ که کودتای ایدئولوژیک درون سازمان مجاهدین خلق شکل می‌گیرد. هرچند ایشان درباره صداقت بنیانگذاران آن شک ندارد، اما درباره ایدئولوژی آنها نقد دارد، همان طور که ایشان بر توحید عاشوری نقد نوشته و یادداشت‌هایی دارد. شهید بهشتی چون انسانی واقع بین است و می‌داند که حرکت‌های اجتماعی خالی از اشکال نیستند، اما به هر حال بعد از وقایع سال ۵۴، مانند بسیاری دیگر از حامیان و همراهان سازمان، نسبت به جهت‌گیری‌های آنان دیدی منفی پیدا می‌کند. ایشان در همان ایام ارتباط‌هایی را با هیات‌های موتلفه اسلامی دارد و پس از آن با اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان اروپا که همه اینها در دیدگاه و نظرات آقای بهشتی تاثیرگذار است. ایشان در همان ماه‌های قبل از آغاز حرکت انقلاب با جمعی از دوستان‌شان تصمیم می‌گیرد تشکیلاتی با محوریت اسلام تشکیل دهد. آن جمع با توجه به شرایط آن زمان نگران بود که این گروه لو برود و ساواک برای آنها ایجاد مزاحمت کند. برای همین تصمیم می‌گیرند که افراد بنیانگذار برای دستگیری آماده باشند و سپس افراد بعدی فعالیت زیرزمینی داشته باشند. اما اتفاقات آنقدر شتاب می‌گیرد که دیگر منجر به پیروزی انقلاب می‌شود و شبکه‌های اجتماعی گسترده‌یی در جامعه آرام آرام شکل می‌گیرد تا در نهایت ۲۹ بهمن ۱۳۵۹ تاسیس حزب جمهوری اسلامی رسما اعلام می‌شود.

آقای دکتر، انتقادی که گهگاه برخی از افراد درباره شهید بهشتی مطرح می‌کنند این است که شهید بهشتی تمایل داشتند با افرادی که شاید خیلی هم از نظر فکری با ایشان قرابت فکری نداشتند کار و فعالیت کنند. آیا این درست است و اگر همین طور است چرا ایشان چنین نظری داشتند؟

بله. شهید بهشتی تمایل داشت از همه ظرفیت‌ها استفاده بشود و مایل نبود افراد به دلیل وجود اختلاف نظرهای جزیی کنار گذاشته شوند. من یک خاطره‌یی از آیت‌الله موسوی اردبیلی که بعد از انتخاب آقای جلال الدین فارسی به عنوان کاندیدای ریاست‌جمهوری، از حزب کنار رفتند برای شما نقل کنم. من یک‌بار از ایشان سوال کردم که چرا شما از حزب جمهوری کناره‌گیری کردید؟ ایشان پاسخی به من دادند که برایم جالب بود. ایشان فرمودند که شهید بهشتی می‌توانست با افرادی که حتی با آنها ۳۰-۲۰ درصد قرابت فکری دارد کار کند اما من این طور نبودم و با افرادی می‌توانستم کار کنم که درصد بالایی قرابت فکری با من دارند. این نشان از دیدگاه و نظر شهید بهشتی دارد. چند ماه پیش که بزرگداشت سالروز تولد شهید بهشتی توسط کانون فارغ‌التحصیلان دبیرستان دین و دانش در قم برگزار شد، در آنجا آقای دکتر محمد رجبی (فرزند مرحوم استاد علی دوانی) که خود از فارغ‌التحصیلان آن دبیرستان بودند خاطره‌یی از شهید بهشتی نقل کردند که جالب توجه بود. ایشان گفتند دانش‌آموزی در آن مدرسه بود که به قول معروف بچه شر مدرسه بود و هر اتفاقی در مدرسه رخ می‌داد همه به او ربطش می‌دادند. اما این دانش‌آموز خط خیلی خوبی داشت. شهید بهشتی از همین نقطه قوت این فرد استفاده کرد و هر جا می‌رفتند می‌گفتند ببینید این دانش‌آموز چه خط خوبی دارد و همین مساله کم‌کم باعث شد تا آن دانش‌آموز متحول شود. می‌خواهم بگویم شهید بهشتی به خوبی از نقاط قوت افراد استفاده می‌کردند و همین باعث شده بود تا ایشان بتواند با خیلی‌ها کار کند.

این درست است که امام با تشکیل حزب خیلی موافق نبودند؟

بله ظاهرا همین طور است. امام خمینی(ره) ظاهرا خیلی نظر خوبی درباره احزاب نداشتند. این هم شاید به خاطر خاطره منفی ایشان از فعالیت‌های احزاب در دوره مشروطه و نهضت ملی شدن نفت بوده است.

آقای دکتر، چرا برخی از افراد با شهید بهشتی مخالفت می‌کردند و دلیل این مخالفت‌ها به نظر شما چه بود؟

برخی از افراد نسبت به آقای بهشتی نظر خاصی داشتند و مثلا مطرح می‌کردند که آقای بهشتی سابقه مبارزاتی ندارد!خوب ایشان به مبارزه، به نوع دیگری اعتقاد داشتند و مبارزه را در شکل دیگری می‌دیدند و اگر فعالیتی هم داشتند بسیار مخفی بود که حتی ساواک تقریبا هیچ ردپایی از فعالیت‌های ایشان نتوانسته بود پیدا کند. بعضی وقت‌ها حتی ایشان تا مرزهای خطرناک هم پیش می‌رفت اما نمی‌توانستند بهانه‌یی برای دستگیری ایشان پیدا کنند. مثلا یک‌بار آقای مصباح برای خود من تعریف می‌کردند که قبل از انقلاب ما خدمت آقای بهشتی رسیدیم و در حال گزارش دادن درباره فعالیت‌ها بودیم، آقای بهشتی یک آن به من گفتند آقای مصباح آیا لازم است من اینها را بدانم یا خیر؟ اگر لازم است که بفرمایید اگر لازم نیست پس لطفا ادامه ندهید!یعنی یک چنین محافظت و دقتی داشتند که خدای نکرده اخبار مهم برای افراد مشکوک منتشر نشود و به گوش نااهلان نرسد. مثلا آقای بهشتی به بچه‌های لبنان کمک می‌کردند و به گروه‌های مسلح دیگر نیز کمک‌هایی می‌کردند ولی کسی از اینها خبر نداشت تا انقلاب شد و بعد از انقلاب تازه بخشی از این فعالیت‌ها آشکار شد. ساواک و خیلی از افراد فکر می‌کردند آقای بهشتی یک کارمند ساده اداری است که صبح سر کار می‌رود و ساعت ۲ بعد از ظهر به منزل می‌آید و بعد هم در کتابخانه مشغول مطالعه و کارهای انفرادی خود می‌شود اما تازه بعد از انقلاب مشخص شد که این طور نیست و ایشان ارتباطات بسیار گسترده‌یی با خیلی‌ها در داخل و خارج دارند. مثلا من به خاطر دارم بعد از شهادت آقای بهشتی فکر می‌کنم بعد از چهلم ایشان بود که با آقای مهاجری و اخوی‌مان و آقای اژه‌یی لیستی را تهیه کردیم که با آنها درباره آقای بهشتی مصاحبه کنیم، همین طور که مشغول جمع‌آوری اسامی بودیم بدون خیلی تامل خاصی به سادگی نزدیک ۸۰۰- ۷۰۰ اسم نوشتیم!یعنی ایشان خیلی ارتباطات گسترده‌یی با افراد مختلف داشتند. البته ما موفق نشدیم با برخی از آن دوستان مصاحبه کنیم به دلیل فوت آن افراد یا شرایطی که داشتند و تنها توانستیم با بخش کمی مصاحبه کنیم اما همین نشان می‌دهد که ایشان چقدر توانسته بودند شبکه گسترده‌یی را ایجاد کنند. مثلا ایشان به کمک همین شبکه از افراد بود که توانستند در جریان انقلاب خیلی کارها را انجام دهند و مثلا نوارها و بیانیه‌ها را در شهرهای مختلف به سادگی و به سرعت پخش کنند. اما از همگی اینها مطلقا ساواک و افراد دیگر خبر خاصی نداشتند. حتی ایشان وقتی در سال ۵۴ که دستگیر می‌شوند و دلیل دستگیری هم ارتباط با اتحادیه‌های دانشجویان اروپا بوده است ایشان بعد از آزادی گفتند من تصورم می‌کردم ساواک از من اطلاعات بیشتری داشته باشد و فکر نمی‌کردم آنقدر دست‌شان خالی باشد. خوب این نشان از دقت نظر آقای بهشتی در ارتباطات با افراد دارد. مثلا یک خاطره‌یی آقای اژه‌یی از شهید بهشتی دارند. ایشان زمانی که داماد خانواده ما شدند و به اتریش رفتند در واقع مسوول ارتباطات آقای بهشتی در آنجا بودند.

یک‌بار ایشان کار مهمی با آقای بهشتی داشتند و تلفنی تماسی گرفتند. وقتی می‌خواستند صحبت‌شان را پشت تلفن مطرح کنند آقای بهشتی صدایشان را بلند کردند که جواد آقا!خوب آقای اژه‌یی متوجه شدند که پشت تلفن نباید چیزی بگویند. ایشان می‌گذارند زمانی که به ایران می‌آیند در تابستان می‌خواستند در خانه با آقای بهشتی صحبت کنند که باز آقای بهشتی جلوگیری می‌کنند. چون احتمال شنود شدن را می‌دادند. بعدتر یکی از بستگان ما که پزشک بودند و در شمال ویلایی داشتند ما را دعوت کردند، آنجا بود که وقتی آقای بهشتی مشغول قدم زدن در کنار دریا بودند به آقای اژه‌یی گفتند خب حالا شما آن مطلبی را که می‌خواستید بگویید را اینجا بگویید. یعنی آنقدر دقت نظر داشتند. خب به همین دلایلی که اشاره کردم و خیلی از افراد از اینها اطلاع و آگاهی نداشتند با آقای بهشتی مخالفت

می‌کردند که آقای بهشتی مبارزه‌یی که نکرده است! و مثلا اگر به حزب جمهوری اسلامی دعوت نشدند از این دلخور بودند و مخالف آقای بهشتی شدند که ما با این همه مبارزه به حزب دعوت نشده‌ایم اما مثلا آقای بهشتی در حزب همه کاره شده‌اند. ریشه این مخالفت‌ها با آقای بهشتی در برخی از همین مسائل بود.

سید مهدی دزفولی