جمعه, ۲۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 14 February, 2025
هملت روی شیروانی داغ
![هملت روی شیروانی داغ](/web/imgs/16/143/wrwg91.jpeg)
● یک
آثار شکسپیر، پس از ظهور سینماتوگراف ـ به عنوان یک سرگرمی جدید ـ [و نه هنر] در همه جای دنیا [که این وسیله به کارکرد تجاری رسید] مورد نسخهبرداری سینمایی قرار گرفته تا امروز؛ برخی از آنها در یادها ماندهاند و برخی دیگر هم از یادها رفتهاند حتی اگر به ظرافت چشمگیر «اورسن ولز» همراه بودهاند. «شکسپیر» و آثارش آنقدر در شکلدهی هنر پس از خود تأثیرگذار بودهاند که حتی نابغهای مثل «ولز» را هم مغلوب خود کنند. خلاصه کلام این که: کسی نمیتواند آثار شکسپیر را به مثابه پارچهای ببیند که میتواند از آن، پیراهنی به قامت خود بدوزد!
«تردید» واروژ کریم مسیحی، با چنین پیشزمینهای ساخته شده است، با این آگاهی که چه در سینما و چه تلویزیون و چه در رادیوی ایران، آثار شکسپیر مورد بازسازی قرار گرفتهاند یا بخشهایی از این آثار، ایده نخستین این فیلمها یا تلهتئاترها یا نمایشنامههای رادیویی بودهاند. با این همه من بر این باور هستم که «تردید» به قصد برونرفت از تکرار و البته افول ارزشهای هنری [چنان که پیشتر، در اثری چون «غلام سیاه» با آن مواجه بودیم که ظاهراً میخواست نسخه ایرانی اتللو باشد] به مسیری گام مینهد که هم خوشایند منتقدان باشد و هم دل مردم را به دست بیاورد اما جای تأسف است که به طور معمول ـ لااقل در ایران اینطور است ـ هر سینماگری که خواسته هر دو طرف را داشته باشد هر دو طرف را از دست داده است!
«تردید» براساس «هملت» شکل گرفته است و این شکلگیری، فقط به صورتی نیست که من، شما یا خیلیها که نمایشنامه «هملت» را خواندهایم به آن پی ببریم، فیلمساز در حین پیشروی قصه، نه تنها رسماً به این نکته اشاره میکند، که حتی پای تخته، توسط
«هورا شیو»ی فیلم خود آن را مورد «واکاوی» نیز قرار میدهد تا بتواند «هملت» را به مرز «بازتعریف» بکشاند. این «بازتعریف» میتوانست دو حسن داشته باشد: اول این که مخاطبانی را که با اصل قصه یا جزئیات آن آشنایی نداشتند جذب فیلم کند و دوم این که کار منتقدانی را که میخواستند با انطباق موبهمو اثر شکسپیر با فیلم واروژ کریم مسیحی، نقدی تطبیقی بنویسند آسان کند؛ و همه این پیشدرآمدها، میتوانست یک موفقیت دیگر را برای سازنده «پرده آخر» [اثری که دیگر اکنون در گنجینه سینمای ایران به عنوان اثری کلاسیک تلقی میشود] پس از سالها انتظار مخاطبان، رقم بزند؛ که نزد!
● دو
کلاً بازسازی هر اثری ـ حتی اثری که متعلق به همان حوزه هنری در حال بازسازی باشد ـ دشوار است چون با «اثر مبدأ» مقایسه میشود. با این همه بازسازی بعضی آثار مشکلتر است چون «جهاننگری» شکلدهنده آنها، چنان در تار و پودشان نفوذ کرده که با یک تغییر کوچک، «اثر مقصد» دچار انفجار درونی میشود. بهترین مثال از این منظر، اتللوی ارسن ولز است. اثری که شما میتوانید در هر «نما»یاش گزینههای بسیار برای واکاوی استعاری بیابید و آنقدر ظرافت در آن به کار رفته که میتواند موضوع یک ترم دانشگاهی در رشته طراحی صحنه، فیلمبرداری یا کارگردانی باشد اما اثر موفقی نیست! چون قادر نیست خود را از سایه شکسپیر برهاند و از سویی دیگر، قدرت خلاقه ولز نیز آنقدرها نیست که شکسپیر را به زیر سایه خود بکشاند بنابراین با اثری مواجهیم که در جزئیات، فوقالعاده و در کلیات، ویران شده است! [طبیعتاً آنان که به درستی به «نقد ساختاری» توجه دارند خواهند پرسید «مگر همین جزئیات نیستند که شکلدهنده کلیاتاند؟» و پاسخ خواهند شنید: هیچ، چهرههایی را دیدهاید که در جزئیات، زیبا اما در مجموع، صورتی زشت را شکل دادهاند؟! بله! قدرت تناسب!]
«جزئیات» البته در روند شکلگیری فیلم «تردید» نقشی حیاتی را ایفا میکنند لااقل در حوزه کارگردانی. فیلمساز، آنقدر به کار خود احاطه دارد که همه چیز را چون صفحه شطرنج زیرنظر داشته باشد و از کوچکترین حرکت خود غافل نباشد.
ظاهر کار بیمشکل است یعنی بازیها، طراحی صحنه، فیلمبرداری، کارگردانی و... پس مشکل کجاست؟ مشکل در فیلمنامه است؛ در این است که هملت دانمارکی وقتی بدل به هملت ایرانی میشود آن هم در اواخر دهه ۸۰ شمسی، دیگر نمیتواند تابع آن قواعدی باشد که اثر شکسپیر را شکل دادهاند یعنی عموی خیانتکار هملت دانمارکی، به دلیل ماهیت قدرت بی چون و چرایش، تزلزلپذیر است برابر برادرزاده مجنوناش و مجبور است برای حفظ تاج و تختاش، توطئه بچیند برای قتل هملت اما عموی ایرانی که یک سرمایهدار خطاکار عبور کرده از خط قرمز قانون است و به راحتی میتواند توسط قانون حذف شود، چرا باید با نمایشی کردن قتل هملت مجنون به دست برادر افلیا، توجه پلیس را به خود و خانه خود جلب کند؟ اصلاً وقتی «هملت» مجنون است که حرفهایش نمیتواند مورد استناد دادگاه قرار بگیرد. کدام دادگاهی را ـ نه در ایران که در جهان ـ میشناسید که براساس اظهارات آدمی که معتقد است روح پدرش به قامت یک «جنگیر» بر او ظاهر شده و گواهی داده که برادرش قاتل اوست، دست به تحقیقات جنایی بزند؟ این تازه، شروع مشکلات فیلمنامه است که آن را به مثابه ساختمانی در حال ریزش نشان میدهد. فیلمنامهنویس ـ که از سر اتفاق خود فیلمساز است ـ جزئیاتی را به قصه میافزاید که بالاخره مشخص نمیشود که چه نقشی در آن دارند.
راننده مادر هملت چرا کشته شده یا مرده یا هرچه؟ نقش زن راننده [با بازی درخشان مهتاب کرامتی] در قصه چیست؟ نقش آن گرهگشای قصه در بایگانی شرکت پدر هملت ـ که خوشنویس است ـ آیا فقط به این دلیل است که روی یک تکه مقوا بنویسد: «بودن یا نبودن؛ مسئله این است» تصور من به عنوان یک مخاطب خاص ـ و نه حتی منتقد ـ این است که چنین انطباقهای خلاقانهای با متن شکسپیر که تمهیدات را بدل به اشارات و اشارات را بدل به تلمیحات کرده است برای اثری که به طور مستقیم عنوان میکند که بازسازی یک اثر کلاسیک است، یک شکست است.
● سه
سه بار در این فیلم، «موش» ـ که از اشارات استعاری متن شکسپیر است ـ وارد میشود دو بار به شکل موش عروسکی و یک بار هم در مجلس جشن به شکل موش واقعی و هر سه باره به جز یادآوری اتصال این متن با متن شکسپیر بدون هیچ بازده معنایی، حاصلی ندارد یعنی همانقدر میتواند به شکلدهی روایت کمک کند که این کلام «جُنید» درباره حلاج: «پسر منصور کودکی میکند.» که از آن برسیم به کودکمآبی هملت و هوراشیو و بخواهیم به این نتیجه برسیم که... ولش کنیم! متن، آنقدر دچار معناگریزی است که همین که اصل قصه را میتوان بازشناخت از بخت مخاطب است. تازه با کوتاه کردن فیلم، توسط فیلمساز [برای رساندن زمان آن به مرز متعارف ۱۲۰ دقیقه] بسیاری از اشارات نیز در حد «ابهام» برای مخاطبان عام و حتی خاص، باقی ماندهاند.
مسلماً مخاطبانی که فیلم را در جشنواره فیلم فجر ۸۷ شاهد بودند بهرغم ناراضی بودن از پایانبندی این فیلم، لااقل متوجه معنای افتادن تصویر افلیا در آب میشدند اما مخاطبان فعلی، چطور میخواهند با همین اشاره کوتاه پی ببرند که منظور این بوده که بالاخره افلیای این فیلم هم در آب غرق شده؟ یا با این کوتاه شدن فیلم، دیگر چطور مخاطب عام میتواند با صحنه حلقآویز شدن مادر هملت کنار بیاید؟ [می گویم «کنار بیاید» و نمیگویم «درک کند»، چرا که در نسخه جشنوارهای هم به رغم اختصاص نماهای بیشتری به این بخش، همچنان حوزه «تعریف انگیزههای شخصیت» مخدوش است] و در نهایت، یک افسوس میماند برای مخاطب خاص، که دیر به دیر فیلم ساختن، چطور میتواند فیلمسازی خلاق را به فیلمسازی بدل کند که... بگذریم!
![](/imgs/no-img-200.png)
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست