جمعه, ۱۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 7 February, 2025
پلورالیسم برون دینی از منظر جامعه مدنی
پلورالیسم دینی از دو نگاه دروندینی و بروندینی قابل طرح است. آنچه در این نوشتار مورد مداقه قرار گرفته پلورالیسم بروندینی از دو منظر نسبیتگرایی و همزیستی مسالمتآمیز است. در رویكرد نسبیتگرایی، هر یك از ادیان سهمی از حقیقت و سعادت بردهاند و حقیقت در میان ادیان توزیع شده است. چنین رویكردی با جامعه مدنی سازگار و قابل تفسیر بوده ولی با منابع و مبانی دینی ناسازگار است كه در این گفتار به سه مورد آن خواهیم پرداخت.
رویكرد همزیستی مسالمتآمیز در نگاه دروندینی هر چند كه مورد پذیرش قرار گرفته است ولی دامنه چندان گستردهای ندارد و تنها اقلیتهای مذهبی آن هم با شرائط خاصی میتوانند همزیستی مسالمتآمیزی با مسلمانان داشته باشند و با یك قرارداد دو جانبه ملت واحدی را تشكیل دهند.
پلورالیسم در انواع مختلفی ظهور و بروز یافته كه شكلگیری هر كدام با یكدیگر متفاوت بوده است. فلسفه اصلی طرح پلورالیسم دینی، به مقابله با حكومت وحدتگرای دینی در عهد حاكمیت مسیحیتبر میگردد; در حالی كه پلورالیسم سیاسی (كه متاثر از سنت ماكس وبر است و بر منافع مختلف قدرت تاكید دارد) در واكنش به نظریات برخی جامعهشناسان سیاسی مانند پارهتو و موسكا كه بر وجود الیت (۱) قدرت واحد در جامعه تاكید داشتهاند، عرضه شده است. در عین حال پلورالیسم، نقدی بر مفهوم سنتی دمكراسی نیز بوده است. (۲) از این رو برای عدم تداخل مباحث، ابتدا انواع پلورالیسم را به اجمال و سپس پلورالیسم دینی را به تفصیل مورد بررسی قرار میدهیم:
۱- پلورالیسم سیاسی
از نظر تئوری، پلورالیسم سیاسی نظریهای است كه زندگی اجتماعی را بر حسب گروهها مطالعه میكند. از این دیدگاه گروههای اجتماعی مقوله اولند; و از این رو مخلوق اقتدار مركزی و یا حتی وابسته به آن نیز تلقی نمیشوند. (۳) مهمترین مفاهیم پلورالیسم سیاسی تحتسه عنوان قابل طرح است:
الف) اهمیتبه آزادی در زندگی گروهی
همه كثرتگرایان در این خصوص اتفاق نظر دارند كه آزادی تنها در زمینه وجود تعداد كثیری از گروهها قابل تحقق است. كثرتگرایان آزادی را به معنای توزیع قدرت و اقتدار بین گروهها میدانند. (۴)
ب) نقد حاكمیت وحدتگرایانه و پیشنهاد نظریاتی در باره تفویض و تفرق قدرت
كثرتگرایان نسبتبه نظریات وحدتگرایانهای چون هایز، بدنی، آستین واكنش نشان میدهند. هایز صریحا گروهها را به عنوان «كرم روده» دولت توصیف میكرد; و بیان میداشت كه گروهها پدیدههای مصنوعی تلقی میشوند كه وجودشان مرهون الطاف شخص حاكم است; ولی در مقابل كثرتگرایان، مفهوم وحدتگرایانه حاكمیت را امری واهی میدانند; كه اگر جدی گرفته شود نتایجخطرناكی در حوزههای سیاسی، حقوقی و اخلاقی به بار میآورد. (۵)
ج) شخصیت واقعی و حقیقی گروهها
در منظر كثرتگرایان افراد تنها در درون گروهها وجود دارند و گروهها نیز اشخاصی حقیقی هستند. بنابراین نظر، خصیتحقیقی و زندگی گروهها، جزء جداییناپذیر اندیشه آزادی و فردیت است.
۲- پلورالیسم فلسفی
پلورالیسم فلسفی معمولا به معنای پذیرش نظریههای مختلف شناختیا چارچوبهای گوناگون برای ادراك جهانی است. احتمالا واژه كثرتگرایی معرفتشناختی، واژه بهتری برای این معناست. این معنا از كثرتگرایی با شك فلسفی و نسبیگرایی ارتباط دارد. با این حال در اوائل قرن بیستم كثرتگرایی فلسفی ارتباط نزدیكی با مكتب پراگماتیسم داشت. (۶) در منظر كثرتگرایی فلسفی، شناخت ثابت و ایستا وجود ندارد بلكه همه شناختها در معرض دگرگونی دائمی قرار دارند و همه عقاید، در معرض نقد و آزمایش و تجربهاند. بنابراین ما نه در جهانی واحد بلكه در جهان متكثر Mutriverse زندگی میكنیم. (۷)
۳- پلورالیسم اخلاقی
پلورالیسم اخلاقی به پلورالیسم فلسفی بسیار نزدیك است. پلورالیسم اخلاقی در مفهومی ساده، به معنای شناسایی و تصدیق تنوع غایات و اهداف اخلاقی افراد و گروههاست. این معنا اغلب با برداشتی جامعهشناسانه یا انسانشناسانه مرتبط است. اصطلاحی كه اغلب در این زمینه بكار برده میشود، پلورالیسم فرهنگی است كه به معنای شناسایی شیوهها و رسوم اجتماعی مختلف در درون گروههای قومی گوناگون است. (۸) كثرت در بعد فرهنگ به روایت آن كه دین از مؤلفههای مهم فرهنگ به شمار آید، میتواند شكل قابل بحث دیگری نیز بیافریند كه به پلورالیسم دینی شهرت دارد.
● پلورالیسم دینی
پلورالیسم دینی به دو گونه قابل طرح است: پلورالیسم دروندینی; پلورالیسم بروندینی.
در پلورالیسم دروندینی یا پلورالیسم مذهبی، با دین واحدی سروكار داریم كه انواع قرائتها و تفسیرها از آن وجود دارد. از این منظر در دین واحد، صراطهای مستقیم (نه یك صراط) وجود دارند و همه گفتمانها، قرائتها و صراطهای مستقیم در درون دین، بخشی از حقیقت را تشكیل میدهند ولی پلورالیسم بروندینی به مفهوم تعدد حقانیت ادیان و نیز پذیرش تساوی حقانیت ادیان یا یكسانپنداری حقانیت ادیان، ترجمه شده است. (۹) پلورالیسم بروندینی از دو منظر قابل طرح و بررسی است:
الف) رویكرد نسبیتگرایی
در دیدگاه نسبیتگرایی هر یك از ادیان سهمی از حقیقتبردهاند و حقیقت در میان ادیان توزیع و یا گم شده است:
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه
چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند
پلورالیسم دینی در برداشت نسبیتگرایانه از این مبدا، حركت نمیكند كه همه ادیان، حق یا برابرند و پیشاپیش به حقانیتیا بطلان هیچكدام حكم نمیكند. (۱۰) به قول مولانا:
آن كه گوید جمله حقند احمقی است آن كه گوید جمله باطل، او شقی استبه سخن دیگر بحث پلورالیسم در این رویكرد، اولا و بالذات بحثی برای تعیین حق یا باطل نیست. (۱۱) پلورالیسم دینی این وظیفه را ندارد كه یكی از ادیان را به عنوان حق تعیین كند و بقیه ادیان را به عنوان باطل اعلام نماید بلكه همه ادیان، بخشی از حقیقت را دارا میباشند. اما این كه چرا باید به پلورالیسم دینی تن در دهیم و یا قرآن را بپذیریم، یكی از نویسندگان معاصر چنین میگوید:
«ما برای تبیین كثرتگرایان بلافاصله خود را با چند مساله روبرو میكنیم: یكی مساله هدایت الهی است. ما به لحاظ فلسفی باید رای خودمان را در باره هدایتگری خداوند روشن كنیم... نكته دوم كه در تبیین كثرت باید با آن مواجه شویم مساله عقل آدمیان است... پس ما باید روشن كنیم كه عقل مردم كجا رفته است و هدایتخداوندی برای چیست؟ پیشنهادهایی كه تا كنون ارائه شده است این است كه:
اولا) این كثرتها به وحدت باز میگردد. بنابراین انكار كثرت شده است. این پاككردن صورت مساله است.
ثانیا) گفتهاند كه بین ادیان مشتركاتی هست. اما باید توجه داشت كه بحث پلورالیسم در اختلافات است نه اشتراكات...
ثالثا) گفتهاند در عالم ادیان ما میتوانیم چند تئوری برای گمراهشدن و باطلافتادن اقوام بدهیم: یكی این كه به تئوری توطئه متوسل شویم; تئوری دیگر عناد با حق، دیگری كژفهمی، دیگری تقلید، دیگری پیچیدهبودن حق... هر یكی از این تئوریها را هم كه در باب تنوع فرق و مذاهب به دستبدهیم خودمان را با این فرضیه مهم روبرو میبینیم كه گویی اكثریت مردم عالم یا معاند با حقند یا كژفهمند یا ضعیف العقلند یا فریب خورده توطئهاند و در تمام این موارد هم با عقل مردم درافتادهایم و هم با هدایتگری الهی; .. به نظر من طرح مساله این است. اگر نمیخواهیم چنان بگوئیم باید راهی پیدا كنیم كه هم تنوع را تفسیر كند; هم به عقل بشر و هدایت الهی جای روشنی بدهد; هم از دل آنها رایی در باب حقیقت و حقانیت در آید» . (۱۲)
بنابراین، بر پایه عقیده نویسنده مذكور از آنجا كه ناخالصیهای ناشی از درآمیختگی حق و باطل، امكان شناخت آن دو را غیر ممكن نموده است و فهم بشر از درك حق و باطل ناتوان است، از این رو باید به پلورالیسم دینی تن در دهیم و معتقد شویم كه حقیقت در همه ادیان وجود دارد و هر یك از ادیان سهمی از حقیقت و سعادت بردهاند.
در این نوشتار به صحت و سقم مطالب مذكور نمیپردازیم ولی به این نكته اشاره میكنیم كه پلورالیسم بروندینی و یكسانی ادله ادیان (بدون این كه هیچكدام را حق یا باطل بدانیم و بدون مبنایی از پلورالیسم دروندینی یعنی اسلام) با این نگرانی روبروست كه نگرش دروندینی متاثر از نگرش بروندینی شود و به نوعی در سیطره آن ظاهر گردد. چنانچه خود نویسنده محترم نیز به این مشكل دچار شده و بیان داشته است:
«بسیار روایات كه از میان رفته و به دست ما نرسید، و بسا احادیث كه مجهول است... همین كه پارهای از عالمان شیعه... قائل به تحریف قرآن بودهاند... آیا نشان نمیدهد... كه دامنه تصرف دستبشر در عرصه دین بسی گسترده است... بردینی این چنین نه بار بسیار میتوان نهاد و نه از سوی آن وعده بسیار میتوان داد و نه به نام آن كارهای بسیار میتوان كرد» . (۱۳)
و بدین ترتیب بنابر گفتههای نویسنده محترم، حال كه دین شیعه با مشكل روبروست و با بخشی از حقیقت توام است و نه تمام حقیقت، باید گفت:
«نه تشیع، اسلام خالص و حق محض است و نه تسنن (گرچه پیروان این دو طریقه هر كدام در حق خود چنان رایی دارند) ; نه اشعریتحق مطلق است نه اعتزالیت; نه فقه مالكی نه فقه جعفری; نه تفسیر فخر رازی نه تفسیر طباطبایی; نه زیدیه و نه وهابیه... دنیا را هویتهای ناخالص پر كردهاند» . (۱۴)
در پاسخ باید گفت كه نمیتوان با نگرش «نسبیتگرایانه» به درون دین رفت و حقیقت را جستجو نمود. در هر دینی خصوصا اسلام و بویژه شیعه، ارزشهایی مطرح است كه عقل بشر (یكی از منابع دریافتحقیقت) از فهم آن عاجز است. آیا زبان دین با زبان عقل در همه موارد همسو و همآواست؟ كه در این صورت چه حاجتی به ارسال رسل؟
عقل یكی از منابع دریافتحقیقت است نه تمام آن; عقل از درك بسیاری از ارزشهای مطرح شده در دین شیعه از قبیل عصمت، بهشت، قیامت و... عاجز و ناتوان است. در بحث پلورالیسم بروندینی، دیگر وحی به كمك عقل نمیآید بلكه عقل باید خودش به تنهایی به حقایق پی ببرد و نباید از منابع دروندینی كمك بگیرد. برای پیبردن به این امور چگونه میتوان تنها به فهم بشری تكیه نمود؟ آیا نتیجه تكیه به عقل تنها، این نیست كه باید گفت، به لحاظ پیشرفت علم، ما بهتر از پیامبر صلی الله علیه و آله از دین برداشت میكنیم و برداشت دینی ما برتر از برداشت پیامبر صلی الله علیه و آله است؟
اگر مساله، تنها در «عقل و فهم بشر» باشد، اشكال مطرحشده دامنگیر پلورالیسم بروندینی هم میشود; چرا كه بنابر این رویكرد باید پذیرفتبتپرستان هم بخشی از حقیقت را دارا هستند; و نباید آنها را باطل و گمراه دانست; بتپرستان هم عقل دارند و بر این پندارند كه با عقل خود به بتپرستی رسیدهاند. بنابراین، انتخاب ادیان و فلسفه وجودی ادیان الهی و غیر الهی، تنها در عقل نهفته نیست. علاوه بر این با چه تكیهگاه عقلی و نقطه مشتركی میان اسلام و بتپرستی مثلا، میتوان سراغ عقلهای متفاوت رفت. این عقل، عقل شخصی و سلیقهای استیا عقل نوعی؟ اگر عقل نوعی است چرا دیگری در مسلك متفاوت با ما، آن را نمیپذیرد.
پینوشتها:
۱. elite.
۲. حسین بشیریه، جامعهشناسی سیاسی، نشر نی، تهران، ۱۳۷۴، ص۶۵.
۳. اندرو وینست، نظریههای دولت، ترجمه حسین بشیریه، نشر نی، تهران، ۱۳۷۱، ص۲۷۲.
۴. همان، صص۲۸۵- ۲۸۱.
۵. همان، صص۲۹۲- ۲۸۸.
۶. همان، ص۲۶۵.
۷. همان، ص۲۶۶.
۸. همان.
۹. علی اكبر نوایی، مقایسه جامعه مدنی و جامعه دینی، اندیشه حوزه، سال چهارم، ۱۳۷۷، شماره دوم، ص۲۳۵.
۱۰. عبد الكریم سروش، صراطهای مستقیم، مؤسسه فرهنگی صراط، تهران، ۱۳۷۷، ص۷۲.
۱۱. همان.
۱۲. همان، صص۷۵- ۷۲.
۱۳. همان، صص۴۰- ۳۹.
۱۴. همان، ص۳۷.
۱۵. John Hick, Problems of Religious Pluralism, NEW YORK st. martins,press, ۱۹۸۵ chaps ۳ & ۴.
۱۶. Ibid. و نیز ر.ك: مایكل پترسون، ویلیام هاسكر، عقل و اعتقاد دینی: درآمدی بر فلسفه دین، ترجمه احمد نراقی و ابراهیم سلطانی، تهران، طرح نو، ۱۳۷۱، ص۴۱۴.
۱۷.مایكل پترسون، ویلیام هاسكر، پیشین، ص۴۰۷.
۱۸. John Hick,op.cit.
۱۹. مایكل پترسون، ویلیام هاسكر، پیشین، ص۴۰۷.
۲۰. آل عمران/۸۵.
۲۱. آل عمران/۱۹.
۲۲. انعام/۱۲۵.
۲۳. نهج البلاغه، خطبه ۱۹۸.
۲۴ برتران بدیع، فرهنگ و سیاست، ترجمه احمد نقیب زاده، دادگستر، تهران، ۱۳۷۶، ص۹۶.
۲۵. مائده/۳.
۲۶. احزاب/۴۰.
۲۷. عبد الله جوادی آملی، شریعت در آینه معرفت، مركز نشر اسراء، قم، ۱۳۷۷، صص۲۱۴و۲۱۶.
۲۸. ر.ك: نهج البلاغه، خطبه ۱۳۳و۱۷۳; بحار الانوار، ج۲، باب ۳۱، حدیث ۱۷، ص۲۶۰; مستدرك الوسائل، ج۳، ص۲۴۷.
۲۹. آل عمران/۶۴.
۳۰. طه/۱۴.
۳۱. مریم/۳۱.
۳۲. مریم/۱۴و۳۲.
۳۳. بقره/۱۸۳.
۳۴. نساء/۱۶۱.
۳۵. عبد الله جوادی آملی، پیشین، صص۱۲۱- ۱۱۸.
۳۶. مرتضی مطهری، ختم نبوت، صدرا، تهران، ۱۳۷۹، ص۱۳.
۳۷. احمد واعظی، جامعه دینی، جامعه مدنی، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، تهران، ۱۳۷۷، ص۵۶.
۳۸. پیشین، ص۶۲و۶۳.
۳۹. عباسعلی عمید زنجانی، حقوق اقلیتها، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، ۱۳۶۲، ص۲۵; و نیز ر.ك: محمد رضا ضیایی بیگدلی، اسلام و حقوق بین الملل، كتابخانه گنج دانش، تهران، ۱۳۷۵، ص۹۴.
۴۰. عنكبوت/۶۴.
۴۱. ابن هشام، السیرهٔ النبویه، مطبعهٔ مصطفی، ۱۳۵۵، ج۲، صص۱۵۰- ۱۴۷.
۴۲. نهج البلاغه، خطبه ۲۷، معروف به خطبه جهاد.
۴۳. عباسعلی عمید زنجانی، پیشین، ص۶۷; و محمد رضا ضیایی بیگدلی، پیشین، ص۹۵.
۴۴. استاد علامه محمد تقی جعفری و پلورالیزم دینی، كتاب نقد، سال اول، شماره۴، ص۳۴۴.
منبع:ماهنامه رواق اندیشه،شماره ۳
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست