سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

چشم زخم


چشم زخم

نادر شاه افشار پس از آنكه شاه طهماسب دوم را از سلطنت خلع كرد پسر چندماهه اش را بنام عباس سوم بر تحت نشانید و خود امور لشكری و كشوری را در دست گرفت آنگاه بجنگ با عثمانیان شتافت و بغداد را محاصره كرد

نادر شاه افشار پس از آنكه شاه طهماسب دوم را از سلطنت خلع كرد پسر چندماهه‌اش را بنام ...

این لغت مركب هنگامی بكار میرود كه بگفته علامه دهخدا «آسیبی اندك و شكستی كوچك» وارد آید در اینصورت گویند «فلانكس را چشم زخمی رسیده یا چشم زخمی به نیروی ما رسید و مراد آنستكه فلانی مختصر بیمارئی دارد یا نیروی ما شكست كوچكی خورده است». اصولاً‌چشم زخم بمعنی زمان اندك است كه بعربی آنرا طرفه‌العین گویند «كس بود كه در سه روز بمكه رود و باز آید . . . . كس بود كه در شبی و كس بود كه در چشم‌زخمی».

برای چشم زخم نمیتوان ریشه و علتی قائل شد ولی چون داستانی آنرا بر سر زبانها انداخت مصلحت دانست كه از آن فی‌الجمله گفته آید:

نادر شاه افشار پس از آنكه شاه طهماسب دوم را از سلطنت خلع كرد پسر چندماهه‌اش را بنام عباس سوم بر تحت نشانید و خود امور لشكری و كشوری را در دست گرفت. آنگاه بجنگ با عثمانیان شتافت و بغداد را محاصره كرد.

در همان احوال صد هزار سپاه عثمانی بفرماندهی توپال عثمان پاشا در مقابل لشكر ایران فرود آمد. نادر قسمتی از سپاه خود را بمحاصره بغداد گذاشت و خود با قسمت دیگر بلشگر توپال حمله برد. در كركوك جنگ سختی روی داد ولی چون سپاه نادر خسته و معدود بود در مقابل قوای تازه نفس عثمانی تاب مقاومت نیاورده متفرق و منهزم گردید.

همچنین لشگری كه بمحاصره بغداد اشتغال داشت درهم شكست. نادر پس از این شكست اجباراً ‌عقب نشست و در همدان مستقر گردید ولی كمترین یأس و دلسردی بخود راه نداد نسبت بلشكریان باقیمانده كمال رأفت و مهربانی را معمول داشت و به جمع‌آوری سپاه جدید همت گماشت. ضمناً‌به میرزا مهدیخان كنشی دستور داد جریان قضیه را بایالات و ولایات و رؤسای قبایل و عشایر بنویسند و عده و عده بخواهد.

میرزا مهدیخان باسلو كتاب «دره» شرحی با تعقید و اطناب و تصنع نگاشت و پس از تمجید و تبجیل فراوان از پیروزیهای ظفرنمون ! ! سپاه نادری چنین اشاره كرد «اندك چشم‌زخمی بقسمتی از سپاه سپهر دستگاه رسید . . . ». وقتیكه نوشته را بسمع نادر رسانید سردار ایران برآشفت و گفت: این دروغها و مزخرفات چیست كه بهم بافتی؟ كدام اندك چشم‌زخمی!؟ كدام پیروزی ظفرنمون!؟ چرا حقیقت مطلب را نمینویسی؟ بنویس شكست خوردیم. آنهم شكست فاحش. دمار از ما برآوردند.

اگرچه مثل «چشم‌زخم» سابقه قدیمی‌تر دارد چنانكه در تاریخ طبرستان ابن اسفندیار چنین آمده است«سلطان بسلامت با خوارزم رفت و در آنسال با قذر خان مصاف داد و حشم را چشم‌زخم رسید». و خواجه رشیدالدین فضل‌الله از آن بدینگونه ارسال میكند «سلطان متوجه بغداد شد در اوایل فصل خریف و شبانه در میانه كریوه اسدآباد برف و دمه سخت آغاز كرد چنانكه بسیاری از مردم و اكثر چهارپایان هلاك شدند و آنحال، چشم‌زخمی بود كه بكار سلطان رسید و بالضروره آن عزم جزم را فسخ كرد». ولی چون پس از واقعه نادر شاه بصورت ضرب‌المثل درآمد لذا از آن در موارد مقتضی استشهاد و تمثیل میكنند.

برای آنكه سبك انشاء ‌میرزا مهدیخان منشی وزیر نادر شاه در عبارت‌پردازی و صنایع عجیب و غریب ادبی را همه كس بداند بیمناسبت ندانست چند جمله از كتاب «دره نادره» را بعنوان حسن ختام نقل كند:

« . . . بعضی از دلیران مجالح صورت در مجال حرب و جلواح رزم بمجالست و مكالحت مشتغل، و برخی از عراض كفاح و نفاح منتقل گردیدند و در آن ملحمه بضروب متلاحمه ضروب ابطال را رقم ابطال بر صحیفه هستی كشیده شد و در آناب كر و فر، فر فریدونی فتور یافته بر حكم بوش توسن پوش، پوش قاآنی . . . . بیكتن از پیادگان پیلتن عثمانی از سركشی پهلو زد و در زیر پای داور دادار درایت سكندری یافت كه: ان الجواد قد یكبوا، و جنابش از سماء بر زمین آمد . . . »

مقصود میرزا مهدیخان منشی از اینهمه اطناب و تكلیف و تصنع این بود كه میخواست بگوید: در جنگ با عثمانیان بعضی از سربازان نادر شاه كشته شدند اسب نادر هم سكندری رفت و او از بالای اسب بزمین افتاد ! !

منبع: ریشه های تاریخی امثال و حكم



همچنین مشاهده کنید