دوشنبه, ۱۳ اسفند, ۱۴۰۳ / 3 March, 2025
مرگ از منظر عرفان

مرگ یعنی عصاره زندگی. مساله مرگ در فرهنگ انبیای الهی این نیست که انسان میمیرد، بلکه مرگ به این معناست که انسان، مرگ را میمیراند و بین این دو خیلی فرق است؛ زیرا کسی که میگوید:<من میمیرم و نابود میشوم>، چنین آدمی یا پوچ خواهد بود یا بیبند وبار، یا همیشه ناامید است یا باری به هر جهت؛ زیرا میگوید وقتی پایان زندگی، نابودی است، چرا از لذت زودگذر بهره نبرم؟ برای او حلال و حرام یکسان است؛ زشت و زیبا یکسان است؛ مساله غیرت و مسئولیت و تعهد مطرح نیست؛ میگوید عاقبت زندگی نابودی است.
این یک فکر باطل و یک جهانبینی غلط است. انبیا به ما آموختهاند که انسان، مرگ را میمیراند، مرگ را تسلیم خود میکند نه انسان بمیرد و تسلیم مرگ شود. تعبیر قرآن این نیست که شما میمیرید؛ این است که شما مرگ را میچشید و میمیرانید. نفرمود مرگ، هر کسی را میچشد؛ فرمود:<هر کسی مرگ را میچشد:کل نفس ذائقه الموت>(انبیاء، ۳۵).
شما اگر تشنهاید، یک لیوان آب یا شربت را که مینوشید، این شربت را محو کردهاید یا شربت شما را محو کرده است؟ شما این لیوان آب را از بین بردهاید یا این لیوان آب، شما را؟ شما او را هضم کردید یا او شما را؟ قرآن نمیگوید مرگ، انسان را میچشد، میگوید انسان، مرگ را میچشد. مرگ یعنی تحول، یعنی تغییر. انسان تغییر و تحول و دگرگونی را میچشد، محو میکند و به ثبات میرسد.
وانگهان نور به آفاق دمیم از دل خویش
چون به خورشید رسیدیم و غبار آخر شد
ما برای همیشه زندهایم. اگر بزرگان ادبپرور گفتهاند ما وقتی میمیریم ،به خورشید میرسیم و دیگر بیغبار زندگی میکنیم، یعنی ما به دارالقراری که قرآن گفته است، میرسیم. الان ما در عالم حرکتیم، سیال و سیاریم و به دارالقرار میرسیم و آرام میگیریم. ماییم که مرگ را هضم میکنیم، نه اینکه مرگ ما را هضم کند و از بین ببرد. مرگ یعنی تحول، هجرت، جابه جا شدن. ما به جایی میرسیم که جابه جا شدن و تحول و دگرگونی را هضم میکنیم و به ثبات میرسیم. دیگر نمیمیریم.
این روحیه با آن روحیهای که مرگ را نابودی میداند، تفاوتشان از زمین تا آسمان است. آنچه در جوانهای غرب میبینید، این است که یا پوچ اند یا بیبند و بار. میگویند پایان زندگی نابودی است. آنها خیال میکنند انسان که میمیرد، مثل درختی است که خشک میشود. چون الان یک زندگی گیاهی دارند یعنی خوب خرامان اند، خوب تغذیه میکنند، خوب بالندهاند، خوب رشد میکنند و چون کسی که در حد حیات گیاهی فکر میکند، پایانش حیران شدن است و خبری بعد از ۶۰ یا ۷۰ سال نیست، یا احساس پوچی میکند یا باری به هر جهت میشود؛ ولی اگر کسی جهانبینیاش این بود که <مرغ باغ ملکوتم>، وقتی که میمیرم، این قفس میشکند و از قفس تن و طبیعت آزاد میشوم و پر میکشم، این شخص به دیار باز میاندیشد. به آسمان وسیع میاندیشد. همان که قرآن فرمود:<وسارعوا الی مغفره من ربکم وجنه` عرضها السماوات والارض ...: بروید سراغ باغی که به پهنای آسمانهاست...>(آلعمران، ۱۳۳) ائمه علیهمالسلام فرمودند:< تمام اهل زمین اگر مهمان یک بهشتی باشند، جا دارد.> یعنی خانهاش آنقدر وسیع است که اگر یک وقت این شش میلیارد جمعیت کره زمین ظهر مهمانش باشد، جا دارد!
روح ما فوقالعاده وسیع است. ما که این پیکر خاکی نیستیم. این پیکر خاکی گوشهای از آن گوشههای حیات انسانی است.
این عظمت را انسان نباید هدر بدهد و رایگان بفروشد. ائمه و انبیا علیهمالسلام آمدند، وجود مبارک ولی عصر(ارواحنا فداه) میآیند که این معانی را برای ما تبیین کنند. بگویند که: ای انسان، تو زندگی گیاهی نداری؛ زندگی حیوانی نداری؛ تو بالاتر از زمینی. تو بالاتر از آسمانی. به دلیل اینکه شما در عالم خواب، بدنتان در رختخواب است، روحتان کجاها میرود! این روح همان است که شما بعد از مدتی با آن سروکار دارید. آن را که نمیشود ارزان فروخت.
پس اگر برای ما روشن شد که ما مرگ را میمیرانیم، نه میمیریم، ما تحول و دگرگونی را از پای درمیآوریم، نه از پا درافتیم؛ آنگاه درست میاندیشیم. میگوییم هر کاری که انجام میدهیم، باید با ابد ما سازگار باشد، با ابدیت ما سازگار باشد. وجود مبارک ولی عصر (عج) که ظهور میکند، این معارف را به ما القا میکند. وقتی این معارف را به ما القا کرد، امور مادی برای ما جاذبه ندارد.
آن وقت نه ظلم میکنیم ،نه زیر بار ظلم میرویم. چنین جهانی پر از عدل و داد میشود و حضرت اولین کاری که میکند، بسیج فرهنگی را تقویت میکند؛ یعنی جهانبینی باز به انسان میدهد.
میگوید هرگز نمیمیری. آنچنان این بزرگان بر مرگ مسلط هستند که میگویند:<ای مرگ، اگر نمردهای، مرا دریاب!> مبارز میطلبند.
یک پهلوان جهانی برای مبارزه، جهانپهلوان میطلبد. این مرگ کجاست که من او را از پای درآورم؟ ای مرگ اگر نمردهای دریابم. چون من مشکل ندارم. چون من میخواهم از این زندان آزاد بشوم. مرغ باغ ملکوتم، نی ام از عالم خاک
چند روزی قفسی ساختهاند از بدنم
من میخواهم از این زندان بیرون بیایم. ما با این انگیزه، با این جهانبینی، با این دید همراهیم.
آیت الله جوادی آملی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست