جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

توقف ممنوع, حرکت کنید


توقف ممنوع, حرکت کنید

آخر زندگی هر موجودی, مرگ است مساله ای که دیر و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد هر شروعی پایانی دارد و هر تولدی, روزی به مردن ختم می شود با اینکه همگی راجع به حتمی بودن این موضوع مطمئن هستیم, گروهی پیش از موعد به استقبال مرگ می روند

آخر زندگی هر موجودی، مرگ است. مساله ای که دیر و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد. هر شروعی پایانی دارد و هر تولدی، روزی به مردن ختم می شود. با اینکه همگی راجع به حتمی بودن این موضوع مطمئن هستیم، گروهی پیش از موعد به استقبال مرگ می روند. اما بهتر است با همه دردسرها و مشکلا ت زندگی این گفته سهراب را همیشه در گوشه ای از ذهن مان داشته باشیم که تا شقایق هست زندگی باید کرد.

اگر سری به بیمارستان ها بزنید متوجه خواهید شد که بیشتر پذیرش در اورژانس بیمارستان ها خودکشی است. این کار در همه ادیان و بیشتر جوامع زشت و مذموم به شمار می آید. با اینکه بسیاری از مذاهب آن را گناه کبیره می دانند وحتی در برخی از کشورها آن را جرم می دانند، متاسفانه شیوع این پدیده در میان جوانان در دنیا رو به افزایش است. طبق پژوهش های انجام شده ۹۵ درصد افرادی که دست به خودکشی می زنند، به نوعی دچار اختلا ل روانی هستند و از این بین ۸۰ درصد آن ها مبتلا به اختلا لا ت افسردگی هستند. با اینکه زن ها بیشتر در معرض افسردگی هستند و بیشتر اقدام به خودکشی می کنند، اما مردها بیشتر از زنان موفق به کشتن خود می شوند. دلیل این موفقیت شاید مربوط به شیوه و روشی است که هر یک از دو گروه انتخاب می کنند. زنان برای از بین بردن خود معمولا به خوردن قرص های خوابآور یا بریدن رگ دست شان متوسل می شوند. اما مردان با شلیک گلوله ای به مغز یا پریدن از ساختمان های بلند به زندگی خود پایان می دهند.

دلا یل خودکشی بین افراد متفاوت است. از دست دادن شغل و رکود اقتصادی یکی از دلا یل خودکشی افراد است. اما گروهی هستند که آرزوی به آخر رسیدن را دارند و از زندگی دست شسته اند. این افراد قادر به حل مشکلا ت شان نیستند. آن ها از افسردگی و ناامیدی رنج می برند و معمولا در اقدام به خودکشی از شیوه هایی استفاده می کنند که مهلک تر از از روش های دیگر است.

گروهی هم هستند که فقط به خاطر لجاجت و یک دندگی دست به این کار می زنند; مثلا اگر مشاجره ای با کسی داشته باشند، برای اینکه حرف آخر را بزنند خودکشی می کنند یا برای انتقام گرفتن از کسی که طردشان کرده است به زندگی خود خاتمه می دهند. یا حتی گاهی اوقات با این تفکر که با از بین بردن خودشان، زندگی دیگران را مختل خواهند کرد، اقدام به این کار می کنند.

در دسته اخیر، هدف واقعی، انتحار نیست. آن ها با این کار بیشتر به دنبال جلب توجه هستند. می خواهند دیگران را متوجه مشکلا ت خود بکنند و در واقع نوعی تقاضای کمک است. این گروه از خودکشی استفاده می کنند تا دوباره زندگی کنند، در واقعآنها خودکشی نمی کنند چرا که از روش هایی استفاده می کنند که احتمال زنده بودن شان بیشتر باشد و وقتی هم اقدام به این کار کردند حداقل برای چند روز در بیمارستان بستری می شوند و در واقع با یک تیر دو نشان می زنند. اولا مورد توجه اطرافیان قرار می گیرند. ثانیا فرصتی به دست می آورند تا موقتا از شر مشکلات خلاص شوند و به این ترتیب می توانند در اسرع وقت راجع به مسائلشان فکر کنند و تصمیم بگیرند.

تحقق نیافتن آمال و آرزوها، همان طور که می تواند علتی برای خودکشی باشد، می تواند دلیلی برای بازگشت به زندگی هم باشد. مثلا بتهوون قبل از ساختن سمفونی دوم خود تقریبا جان باخته بود. آنچه باعث شد او مجددا به حیات خود ادامه دهد این فکر بود که او هنوز بهترین اثری را که در درونش بود نساخته است.

خودکشی، مخصوص گروه سنی و طبقه خاصی از جامعه نیست. این پدیده فقط در بین جوان ها شایع نیست. بلکه افراد مسن هم گاهی اوقات به دلیل تنهایی، نقل مکان به محیط غریب، از دست دادن نقش معنادار خانواده، از دست دادن عزیزان و بازنشستگی دست به این کار می زنند. البته در فرهنگ ها و جوامعی که به افراد مسن احترام می گذارند این مساله کمتر اتفاق می افتد و خودکشی افراد مسن در کشورهای صنعتی بیشتر از کشورهای جهان سومی است، چرا که در کشورهای توسعه یافته با پیشرفت صنعت افراد مسن از گردونه خارج می شوند و تنها این حس به آنها منتقل می شود که دیگر نه تنها هیچ منفعتی ندارند بلکه تبدیل به موجودات دست و پاگیری شده اند که باید به نحوی از دستشان خلاص شد. جوان ها، ایشان را به مراکز نگهداری سالمندان می سپارند و همین امر باعث می شود که حس بیهوده و مزاحم بودن در آنها مضاعف شود و در نتیجه اقدام به خودکشی می کنند.

بیشتر کسانی که اقدام به خودکشی می کنند از بیماری های روانی مانند اسکیزوفرنی، روان پریشی و به خصوص افسردگی رنج می برند اما همیشه هم بیماری های روانی عاملی برای خودکشی نیست بلکه گاهی اوقات هم بیماری های جسمانی زمینه ساز این پدیده می شوند. مثلا یکی از فیزیکدانان برجسته آمریکا در سن هشتاد سالگی خود را کشت. او سرطان داشت و از این بیماری به شدت رنج می برد. او بارها تقاضای بهکش (کشتن بیمار برای نجات او از رنج) را کرده بود ولی موافقت نشده بود. سال ها بعد از مرگ وی یادداشت خودکشی او منتشر شد: «برای جامعه زشت است که انسان ها را وادارد خودش دست به این عمل بزند. شاید این آخرین روزی باشد که من شخصا قادر به انجام این کار باشم.»

به خطر انداختن جان، با اینکه جزو مذموم ترین کارها به شمار می آید، فقط در یک حالت پسندیده و مورد پذیرش جامعه است و آن وقتی است که فرد برای دفاع از خاک و مردمش به نبرد می روند. سربازانی که هنگام جنگ به جبهه ها می رود، می دانند که هر لحظه ممکن است جان خود را از دست بدهند و با اشراف کامل به این موضوع، خود را در وضعیت خطرناک قرار می دهند و واضح تر اینکه فرد به درخواست جامعه دست به خطر می زند. فرد زندگی خود را ازدست می دهد تا به جامعه خود منفعت برساند.

از مورد اخیر که چشم پوشی کنیم، این کار به هیچ عنوان منطقی و قابل قبول نیست. خانواده هایی که به یکی از اعضای شان دست به این کار می زنند سعی می کنند مرگ او راتصادفی نشان دهند، چرا که یکی از عواقب خودکشی برای خانواده و افراد بازمانده، سرافکندگی و رسوایی است.

در رابطه با پیشگیری از خودکشی باید گفت معمولا کسی که قصد انتحار دارد به صورت مستقیم یا غیر مستقیم دیگران را متوجه نیتی که در ذهن دارد می کند. در این صورت می توان با دخالت دادن یک مشاور یا روانشناس تا حد زیادی از وقوع چنین مساله ای پیشگیری کرد. علا وه بر پیشگیری از خودکشی به کمک روانشناسان، مداخله روان شناختی در زندگی خویشاوندان بازمانده نیز اهمیت بسیاری دارد.

چرا که بازماندگان در برابر افسردگی بعدی و خودکشی آسیب پذیرترند. آن ها با حس شرمندگی، گناه و بدنامی مواجه هستند ولی معمولا این گروه مورد غفلت واقع می شوند در حالی که بیشتر از هر کس دیگری احتیاج به مراقبت های بیشتر و ویژه دارند.

نویسنده : اعظم دانشجو

منابع

۱- آسیب شناسی روانی، روزنهان، سلیگمن، ترجمه یحیی سید محمدی، زمستان ۸۰

۲- ماهنامه دنیای سلا مت، شماره ۲۵، «خودکشی یا فرار از واقعیت؟»