چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

جایگاه آموزش و پرورش تعلیم و تربیت در تولید علم


جایگاه آموزش و پرورش تعلیم و تربیت در تولید علم

در این مقاله راهكارهای برای پیشرفت و تولید علم ارائه شده و نقش تعلیم و تربیت به عنوان عامل رشد و تحول اساسی مورد بررسی قرار گرفته است

در اسلام «تفكر» زندگی دل و حیات قلب معرفی شده است. زیرا انسانیت انسان و ادراك او از عالم و ‎آدم پروردگار عالمیان اتصالی كه با حق برقرار میكند به نحوه ی تفكر اوست. با تفكر قوای درونی انسان شكوفا میشود و زمینه ی حركت كمالی او فراهم می گردد لذا به همراه علم آموزی و تفكر تربیت یا پرورش اخلاقی و تهذیب نفس نیز مطرح میشود كه در اسلام بر این امر بسیار تاكید شده و از همان ظهور اسلام مبادی و مبانی تعلیم و تربیت به عنوان یك علم بنا نهاده شده است. تعلیم و تربیت نه تنها میتواند در رشد اخلاقی، عقلانی، رفتاری و حتی جسمانی فرد موثر باشد بلكه وسیله ای در جهت رفع نیازهای حقیقی و مصالح اجتماعی، به شمار میآید، و عامل رشد و تحول اساسی جامعه میگردد و مسلمانان كه در ابتدا به این ضرورت پی برده بودند توانستند در مدت كوتاهی گوی سبقت در زمینهی تولید علم از تمدن های مطرح آن روز بربایند و به دلیل مشكلات و حوادثی كه در تاریخ مسلمانان به وقوع پیوست این حركت سریع آنها را به شدت كند نمود به طوری كه تا این قرن مسلمانان جهان در كشورهای مختلف نتوانستند مجددا عرض اندام نمایند و امروز وقت آن رسیده كه عوامل محدود كننده و موانع پیشرفت بررسی شود و با دلسوزی و دور از نفع طلبیهای فردی راهكارهای موثر ارائه و جامه ی عمل پوشیده شود. كه در این مقاله بعضی از این راهكارهای ارائه شده است كه عبارتند از: استقلال فكری- فكر دینی- توسعه ی آموزشی- رفاه مادی و معنوی- تبادل اندیشه و آزادی خرد ورزی كه با توجه به اهمیت موارد در قسمت راهكارها و نتیجه آورده شده اند.

مقدمه:

نظام تربیتی اسلام بر تفكر صحیح استوار است و مقصد آن است كه تربیت شدگان این نظام اهل تفكر صحیح باشند و پیوسته بیندیشند؛ چنانكه آن نمونه ی اعلایی كه همه جهت گیری های تربیتی باید به سوی او باشد این گونه عمل میكرد از امام مجتبی (ع) از هند ابن أبی هاله تمیمی آمده است: «رسول خدا همواره تفكر میكرد». بنابراین سیر تربیت باید به صورتی باشد كه متربّی به تفكر صحیح راه یابد و اندیشیدن درست شاكلهٔ او شود تا زندگی حقیقی به او رخ نماید. زیرا نیروهای باطنی انسان و حیات حقیقی او با تفكر فعال میشود و با گشودن دریچه تفكر درهای حكمت و راهیابی به حقیقت بر او گشوده میشود. از این رو در اسلام تفكر، زندگی دل و حیات قلب معرفی شده است. زیرا انسانیت انسان و ادراك او از عالم و آدم و پروردگار عالمیان و اتصالی كه با حق برقرار میكند به نحو تفكر اوست. با تفكر قوای درونی انسان شكوفا می شود و زمینه ی حركت كمالی او فراهم میشود. (۱). امام خمینی میفرماید: «تفكر مفتاح ابواب معارف و كلید خزائن كمالات و علوم است. و مقدمه ی لازمه حتمیه ی سلوك انسانیت است». از نظر علامه طباطبائی: « زندگی انسان یك زندگی فكری است و جز با ادراك كه فكر می نامیم قوام نمی یابد و از لوازم بنای زندگی بر فكر این است كه هرچه پایبند باشیم و در هر راه رفته شده و یا ابتدائی كه قدم برداریم، زندگی پابرجا مربوط به فكر صحیح و قیم و مبتنی به آن است و به هر اندازه كه فكر صحیح باشد و از آن بهره گرفته شود، زندگی هم اقوام و استقامت خواهد داشت. (۲) تفكر تجزیه و تحلیل معلوماتی است كه ذهن اندوخته است. تفكر سیر در فراورده هایی است كه ابتدائاً برای ذهن پیدا شده است. اهل منطق فكر را چنین تعریف میكنند: فكر عبارت است از اجرای عملیات عقلی در معلومات موجود برای رسیدن به مطلوب و مطلوب همان علم به مجهول غائب است. (۳) انسان هیچ وقت خالی و فارغ از تفكر نیست، و از همین روست كه میگوئیم تفكر فطری انسان است و قرآن انسان را به روش فطری صحیح تفكری میخواند و سبك خود قرآن و سیره ی معصومین چنین است. در انسان گرایش فطری به حقیقت جوئی و كشف واقعیتها- آن سان كه هستند- ودرك حقایق اشیا وجود دارد. یعنی انسان می خواهد جهان را و هستی اشیا را آنچنان كه هستند دریابد، دعایی از حضرت محمد روایت شده است كه:

پروردگارا موجودات را آنچنان كه هستند به ما بنمایان

انسان به ذات خود در پی آن است كه حقایق جهان را درك كند و به راز هستی دست یابد. رفتن انسان در پی حكمت و فلسفه تلاشی است در جهت پاسخگوئی به حقیقت جوئی آدمی.(۴) براساس همین میل وگرایش است كه نفس دانائی و آگاهی برای انسان مطلوب و لذت بخش است. انسان به فطرت خود از جهل بی زار است و دوستدار دانائی و بینائی است. البته با وجود آنكه حقیقت جوئی امری فطری است اما در تمام انسانها به یك میزان نیست و در نتیجه تاثیر برخی عوامل درونی مانند نفس پرستی و خودخواهی و صفات منفی موروثی و اكتسابی و برخی عوامل بیرونی مانند القائات منفی گوناگون از طرف محیط و اجتماع ، شدت و اصالت خود را از دست میدهد و در بعضی انسانها به حداقل می رسد.

ضرورت تعلیم و تربیت:

تعلیم و تربیت صحیح میتواند فرد را به اوج ارزشها برساند و یا اینكه وی را به سقوط بكشاند.

«و خداوند شما را از شكم مادرانتان بیرون آورد، در حالی كه هیچ نمی دانستید و برای شما گوش و دیدگان و دلها قرار داد تا شكرگزار باشید.»(۶)

از این رو مكتب اسلام برای تربیت در تمام مراحل و مقاطع زندگی دستورهای ویژهای داده است تا انسان از كدر كانون خانواده و در آغوش والدین و معلم و فرهنگ تعلیم و تربیت مناسب و لازم را ببیند و برای مراحل عالی تر زندگی انسانی آماده شود و پرورش یابد . تعلیم و تربیت از آغاز زندگی بشر بر فراز كره خاكی و تصرف او در طبیعت و تاثیر وی در جامعه وجود داشته است و همواره شناسایی نیازهای مادی و معنوی انسان و روش ارضای آنها از طریق تعلیم و تربیت به دست می آمده و به نسل بعد منتقل شده است، تا رفته رفته دامنه ی این شناخت به رشد و تكنولوژی امروز رسیده است. تعلیم و تربیت (اعم از رسمی و غیر رسمی، عمدی و غیر عمدی) نه تنها میتواند در رشد اخلاقی، عقلانی، رفتاری حتی جسمانی فرد موثر باشد بلكه وسیله ای است در جهت رفع نیازهای حقیقی و مصالح اجتماعی به شمار میآید، یعنی نقش تعلیم نه تنها در عینیت بخشیدن به زندگی مادی و معنوی فرد متوقف و محدود نمیشود، بلكه تمام شئون اجتماعی او را دربر میگیرد و عامل رشد و تحول اساسی جامعه میگردد.

لذا مشخصه یك جامعه ی سالم و رشد یافته، تنها داشتن موقعیت جغرافیایی خوب و معادن متنوع و منابع مالی نیست بلكه نظام تعلیم و تربیت زنده و مترقی است كه انسانهایی آزاده و مستقل، خلاق، مبتكر و تلاشگر میسازد تا جامعه را در زمینه های علوم، صنایع، اقتصاد، سیاست و غیره از عقب ماندگی نجات دهند، زیرا همه ی اصلاحات و فعالیتها، به وسیله اندیشه و تلاش انسان انجام میگیرد.

ابوحامد محمد غزالی گفته است: اگر علما و معلمان نبودند مردم همچون بهایم و چهارپایان زیست میكردند، یعنی مردم در سایهی تعلیم از مرحلهی حیوانی به مقان انسانی ارتقاء مییابند. (۷)

پس سعادت و تكامل انسان، نیازمند تلاش و توجه و حركت است، و اگر او را رها كنند و به خود واگذارند، انحطاطش شروع میشود.

یكی از عوامل دیگری كه ضرورت تعلیم و تربیت را شدت می بخشد، و از آن ویژگی تأثیر پذیری انسان و سرایت عقاید و عادات و به طور كلی فرهنگ یك جامعه به معاصران و نسلهای آینده است. براین اساس تاثیر تعلیم و تربیت، مثبت یا منفی در انسان جنبه ی تصاعدی می یابد و علاوه بر خانواده و فامیل میتواند جامعه ای را در عصری تحت تأثیر قرار دهد و در طول قرنها از نسلی به نسل دیگر منتقل شود یا تمدنی را ایجاد كند و یا از بین ببرد. در زندگی معاصر دلایل فراوانی موجب شده است كه تعلیم و تربیت اهمیت بیشتری پیدا كند از جمله:

۱- دگرگونیهای علم و صنعت و گسترش و رشد تمدن و نیاز به تخصص و مهارتها و توانایی های جدید برای داشتن روابط اجتماعی صحیح و توان رقابت و موفقیت در كار و مدیریت اجتماعی.

۲- صنعتی شدن زندگی بشر و تغییر شیوه ی زندگی از سنتی به مدرن و لزوم یادیگری این شیوه از زندگی نحوه ی استفاده از تولیدات جدید و نتایج حاصله از علوم تجربی.

۳- تهدید سرنوشت بشر به وسیله ی بحرانهای روحی، ضایعات اخلاقی تبلیغات گمراه كننده و نابسامانی های زجر دهنده تمدن جدید انسانی و افزایش دائمی و مستمر آنها با توجه به انعكاس سریع حوادث و ارتباطات جهانی و تبدیل شدن جهان به دهكده ی جهانی.

۴- نارسایی های مكتب های تربیتی موجود در حل بحرانها و نابسامانی های اسفبار انسانها زیرا كه دانشمندان و فیلسوفان تربیتی امروز با تكیه بر علم تجربی و علم مداری و اندیشه های الحادی از رهنمودهای منابع آسمانی و وحی الهی محروم شده اند و نظام تربیتی با خلائی موهوم روبرو شده است. لذا یك مكتب تربیتی مبتنی بر علم و وحی و جامع و فراگیر برای نجات جامعه بشری ضرورت پیدا میكند.تعلیم و تربیت در ایران باستان:

تمدن ایرانی تاریخی بسیار طولانی دارد و چنانكه از تحقیقات باستان شناسان و مورخان بر میآید قریب به پنج هزار سال پیش از میلاد اقوامی در فلات ایران زندگی میكردهاند كه از تمدن و فرهنگ نسبتاً پیشرفت های بهره مند بودند. اقوام آریایی نیز در حدود دو هزار و پانصد سال تا یازده قرن پیش از میلاد به این سرزمین كوچ كردند و تمدنی را بنیاد نهادند كه به تمدن آریایی معروف است. برای پی بردن به هدفها و تشكیلات و روشهای آموزش و پرورش در ایران باستان در حقیقت باید علاوه بر عقاید دینی به وضع اجتماعی و سیاسی این دوران نیز توجه داشت به علاوه باید نهاد تربیتی در را در دوره های مختلف مانند دوره ی هخامنیشی، اشكانی و ساسانی به طور جداگانه مطالعه كرد. كه پرداختن به همه ی این جزئیات، مجال و امكان نیست لذا مختصری درباره ی هدفها و سازمان و روشهای آموزش و پرورش بسنده میكنیم.

اگر دین ایرانیان باستان را دین زرتشت بدانیم و آئینهای دیگری را نیز كه تا نفوذ اسلام در ایران به وجود آمده متاثر از دین زرتشت بشماریم، میتوانیم بگوییم درهمه ی این دوره ها نخستین آموزشگاه پس از خانواده آتشكده ها بود و پیشوایان دینی پس از پدر مادر نخستین آموزگاران به شمار می آمدند و مهمترین برنامه نیز آموزشهای دینی بود. در دین زرتشت ، را پیروزی اندیشه ی نیك، گفتار نیك و كردار نیك است كه سه اصل مهم این دین به شمار می آید. به این ترتیب هدف اصلی آموزش و پرورش آماده كردن كودكان و جوانان برای اجرای اصول سه گانه ی مذكور است. هدف دیگر آموزش و پرورش انجام وظیفه در خانه و كشور است.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.