سه شنبه, ۲۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 14 May, 2024
مجله ویستا

لباس های خیابانی


لباس های خیابانی

بازارهای شبانه فروش لباس

این روزها تقریباً نمونه هر جنس و کالایی را که در مغازه‌ها و پاساژها به فروش می‌رسد، می‌شود در بساط دستفروش‌ها پیدا کرد. دستفروش‌های الان دیگر مثل گذشته فقط «خرت و پرت» و «خرده‌ریز» ندارند. خیلی وقت‌ها چیزهایی را می‌توانیم در بساط این دستفروش‌ها پیدا کنیم که در مغازه‌ها و پاساژها دنبالش می‌گشتیم. در این میان دستفروش‌ها هم روز به روز ابتکار عمل به خرج می‌دهند و از شیوه‌های جدید برای فروختن جنس‌هایشان استفاده می‌کنند.

یکی از این شیوه‌های جدید که چند وقتی است در پایتخت باب شده، فروش لباس در خیابان، آن هم در پایانی‌ترین ساعات شب است.

اگر ساعت ۱۰ شب به بعد گذرتان به خیابان افتاده باشد حتماً به این فروشنده‌های سیار لباس برخورده‌اید. این فروشنده‌ها تازه بعد از ساعت‌های ۹ و ۱۰ شب که ازدحام ماشین‌ها در خیابان‌ها کم می‌شود، با چیدن رگال‌های لباس کنار خیابان کار و کاسبی‌شان را که اغلب تا نیمه‌های شب ادامه دارد، شروع می‌کنند. به نظر می‌رسد سرما و گرمای هوا هم تاثیری آنچنانی در فعالیت آنها ندارد چرا که می‌بینیم با شروع فصل پاییز و سرد شدن هوا تنها نوع و مدل لباس‌‌هایشان است که عوض شده. اگر در تابستان بیشتر مانتو‌های زنانه و انواع پانچو و روسری می‌فروختند، در هوای پاییزی انواع لباس‌های بافت و شال و کلاه است که می‌شود در بساط این فروشنده‌های سیار پیدا کرد.

‌از طرفی قیمت پایین لباس‌های این فروشنده‌های سیار نسبت به مغازه‌ها هم باعث شده اغلب مشتری‌های زیادی داشته باشند.

● از امامزاده صالح تا امامزاده حسن

بساط این دستفروش‌ها همه جای شهر پهن است، بالاشهر و پایین‌شهر هم ندارد. فقط شکل و ظاهر کار آنهاست که به تناسب جا تغییر می‌کند. اگر در پایین شهر بساط‌شان روی بقچه کنار خیابان پهن است در بالا شهر از رگال‌های لباس برای فروختن لباس استفاده می‌کنند. تقریباً از تجریش و امامزاده صالح گرفته تا یافت‌آباد و امامزاده حسن نمونه این دستفروش‌ها را به راحتی می‌شود دید.

ساعت ۱۱ شب است. علی مرد حدوداً ۳۵ساله‌ای است که در یکی از خیابان‌های شمال شهر با برادرش لباس می‌فروشند. رگال‌های لباس را کنار ماشین پرایدش گذاشته و هر موقع که مشتری‌ها سراغ لباس‌هایی با سایز و رنگ متفاوت می‌گیرد به سمت صندوق‌عقب ماشینش می‌رود. شال، روسری، مانتو، کاپشن، بلوز و... در بساطش پیدا می‌شود. گران‌ترین جنس‌اش که یک مانتو بافت است ۳۰ هزار تومان قیمت دارد و ارزان‌ترین آن شال و روسری‌های پنج هزار تومانی است. کارمند است اما به گفته خودش حقوق کارمندی کفاف هزینه‌هایش را نمی‌دهد چه برسد به اینکه مغازه بگیرد و اجاره آن را هم بدهد. جنس‌هایش را از بازار می‌خرد. از درآمدش راضی است. شبی دست‌کم ۵۰ هزار تومان سود را دارد.

کمی پایین‌تر از او یک زن و شوهری جوان روی زمین بساط پهن کرده‌اند که فقط دستکش و شال و کلاه بافتنی دارند. بارشان زیاد نیست. وسیله حمل و نقل‌شان یک موتور سیکلت است. سه چهار تا مشتری دارند. کل کاسبی‌شان بعد از دو ساعت ایستادن ۲۰ هزار تومان است. آنها هم از مشکلات مشابهی می‌گویند؛ بیکاری، بی‌پولی، کرایه خانه و...

خیابان‌های اطراف ونک از دیگر مکان‌هایی هستند که این بازار شبانه در آنجا به راه است. هر چند، هر چند وقت یک باراین‌فروشنده‌های‌‌سیار به خاطر اعتراض مغازه‌ها و پاساژهای اطراف و برخورد شهرداری غیب‌شان می‌زند اما دوباره بعد از چند شب سر و کله‌شان پیدا می‌شود. این دستفروش‌ها را تقریباً از ساعت شش شب و به محض تاریک شدن هوا می‌شود دید. هرچه از پیاده‌رو به سمت بالا می‌رویم تعدادشان زیادتر می‌شود. دقیقاً بعد از ذرت‌فروش و گل‌فروش و عینک‌فروش و... به لباس‌فروش‌ها می‌رسیم.

همه لباس‌ها روی هم ریخته شده و خانم‌ها با ولع مشغول زیر و رو کردن هستند اما با این حال لباس‌ها و همچنین مشتری‌های این منطقه نسبت به جاهای دیگر با کلاس‌تر هستند. به گفته فروشنده هر نیم ساعت یک بار یک دسته بزرگ لباس از صندوق عقب ماشینش می‌آورد و روی لباس‌ها می‌ریزد. لباس‌هایش کار ترک است. می‌گوید لباس‌ها را باجناقش از ترکیه می‌فرستد و بعد از فروش، سودش را با هم تقسیم می‌کنند. علاوه بر خیابان در منزل هم به همسایه‌ها و فامیل لباس می‌فروشد. خودش می‌گوید دست‌کم ماهی ۶۰۰-۵۰۰ سود می‌کند. البته به نظر می‌رسد خیلی بیشتر از این باشد.

محمد هم جوان ۲۵ساله‌‌ای است که در مسیر خیابان توچال مشغول فروش لباس است. یک رگال لباس کنار ماشینش گذاشته و از همه مدل‌ها چندتایی آویزان کرده. تقریباً از هر ۱۰، ۱۵ ماشینی که رد می‌شوند یکی دو تای آنها برای خرید لباس ترمز می‌کنند. انواع مدل‌های پاییزه سویی‌شرت و مانتو و شال و کلاه بافتنی در بساطش پیدا می‌شود. می‌گوید از اول تابستان که کارش را شروع کرده هر شب تا حدود ۲ نیمه شب مشغول فروش لباس است. از تعداد مشتری‌هایش راضی است: «خیلی از خانم‌ها و دختر‌های جوان، مشتری ثابتم شده‌اند.

درآمدم خوب است تا شبی ۲۰۰ هزار تومان هم فروش داشته‌ام.» بین لباس‌هایش لباس‌های چینی هم پیدا می‌شود. می‌گوید لباس‌ها را یکی از آشناهایشان از چین، ترکیه و مالزی می‌آورد. در قسمت‌های پایین و وسط شهر وضعیت تا حدودی متفاوت است. در این قسمت‌ها تقریباً شاهد بازارهای شبانه‌ای هستیم که همه چیز در آن پیدا می‌شود؛ لباس، عروسک، وسایل تزیینی منزل و... وقتی به این مکان‌ها می‌رویم انگار نه انگار که مثلاً ساعت ۱۱ و ۱۲ و شاید هم دیرتر است.

نمونه این بازار‌های شبانه را می‌شود در خیابان‌های اطراف هفت‌حوض یا در خیابان‌ها و پیاده‌روهای اطراف منطقه بازار مبل یافت‌آباد یا اطراف امامزاده حسن دید. مشتری این بازارها اغلب ساکنان همان منطقه هستند که آخر شب‌ها خانوادگی برای خرید می‌آیند. محمد پیرمرد ۶۰ ساله‌ای است که در بازار یافت‌آباد لباس می‌فروشد. بساطش را روی زمین پهن کرده است. خانه‌اش همان اطراف است. آبدارچی یکی از مغازه‌های اطراف است و شب‌ها هم فروشنده لباس. بعضی وقت‌ها همسرش را هم برای کمک همراه خودش می‌آورد. قیمت جنس‌هایش از ۹ هزار تومان بیشتر نیست. وقتی در مورد درآمدش می‌پرسم فقط می‌گوید «خدا را شکر بد نیست».

● شهر دستفروش‌ها

نمونه این دستفروش‌ها که‌هریک به شکلی در گوشه و کنار شهر مشغول کار و کاسبی هستند، زیاد است. نیازی به توضیح ندارد که کرایه بالای مغازه‌ها و پاساژها که از توان مالی این افراد خارج است اصلی‌ترین دلیلی است که آنها را مجبور به فروشندگی به صورت سیار آن هم در نیمه‌های شب کرده است. این افراد به خصوص در قسمت‌های بالای شهر معمولاً خیلی فقیر نیستند. در بسیاری موارد هر کدام شغل دیگری دارند اما هزینه بالای زندگی آنها را به فکر یک شغل و درآمد دوم در ساعاتی خارج از عرف کاری انداخته است.

به هر حال اینکه بخشی از جامعه ایران خصوصاً در پایتخت از طریق دستفروشی امرار معاش می‌کنند واقعیتی است که پنهان کردنش حداقل دیگر امکان‌پذیر نیست. شهر تهران کم‌کم در حال تبدیل شدن به شهر دستفروش‌هاست چرا که بعد از عادی شدن دیدن هرروزه دستفروش‌ها طی روز و‌‌ در گوشه و کنار شهر، از مترو و امامزاده و... گرفته تا خیابان‌های بالای شهر، حضور آنها تا ساعاتی گذشته از نیمه شب هم در حال عادی شدن است. سختی کار و نداشتن بیمه و بعضی وقت‌ها حداقل حقوق برای این افراد یک وجه قضیه است و بی‌بهره بودن اقتصاد رسمی از مبلغ نسبتاً قابل ملاحظه گردش مالی این شغل‌ها در بازار پنهان و زیرزمینی اقتصاد هم روی دیگر قضیه.

مریم بابایی