چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

رقیبان بوش با اوباما و هیلاری, كاخ سفید را فتح می كنند


رقیبان بوش با اوباما و هیلاری, كاخ سفید را فتح می كنند

جو سیاسی امروز آمریكا نشان می دهد این انتخابات با دوره های قبلی تفاوت دارد از جمله تفاوت های این دوره رقابت ریاست جمهوری, غیبت دوچهره شاخص نومحافظه كاران یعنی بوش وچنی است

دوره ریاست جمهوری جورج بوش در سال ۲۰۰۸ به پایان می رسد. تب و تاب آن از هم اكنون بالا گرفته است. جو سیاسی امروز آمریكا نشان می دهد این انتخابات با دوره های قبلی تفاوت دارد. از جمله تفاوت های این دوره رقابت ریاست جمهوری، غیبت دوچهره شاخص نومحافظه كاران یعنی بوش وچنی است.

تفاوت دیگری كه این انتخابات را به لحاظ تاریخی منحصر به فرد كرده است، احتمال رسیدن یك كاندیدای زن و یك كاندیدای سیاهپوست به مرحله نهایی رقابت ها و حتی احتمال پیروزی آنهاست.

سناتور هیلاری كلینتون، همسر رئیس جمهور سابق آمریكا و باراك اوباما نخستین كسانی هستند كه به طور جدی برای به دست گرفتن رهبری ایالات متحده تلاش می كنند. پیروزی یكی از آنان در انتخابات، درحكم واقعه شگفتی سازاست كه فرازی تازه در تاریخ آمریكابا عنوان نخستین زن یا نخستین سیاهپوست رئیس جمهوری شده اند، می گشاید. گزارش حاضر به این رشته از تكاپوی تاریخی حزب دموكرات به عنوان یكی از بزرگ ترین و ثروتمندترین احزاب آمریكا درمسیر جنجالی رقابت انتخاباتی می پردازد.

● سیاهی كیستی؟

سناتور باراك اوباما، كاندیدای سیاه پوست از ایالت ایلینوی یكی از رقبای سرسخت هیلاری كلینتون در كسب نامزدی حزب دموكرات است كه با وارد شدن به این میدان در میان رأی دهندگان شور و هیجان ایجاد كرده است.

اوباما تلاش دارد سیاه پوستان آمریكا و جوانان را بسیج كند. تاكنون گروه سنی ۱۸ تا ۲۴ سال آمریكا كمترین مشاركت را در انتخابات داشته اند. در انتخابات پیشین، آمارمشاركت این گروه سنی ۲۱ درصد بود. اوباما یكی از كاندیداهایی است كه میان جوانان شور و هیجان ایجاد كرده و اگر این شور و هیجان ادامه پیدا كند، می تواند به ضرر هیلاری وبه نفع او تمام شود. با این همه برخی معتقدند اوباما اعتبار وكاریزمای سیاسی قابل قبولی ندارد چون فاقد تجربه اداره كشور، ایالت یا حتی اداره محلی است.

او فقط دو سال است سناتور شده كه این سابقه به نوبه خود تجربه كمی است. عده ای برای این كه او سیاهپوست است از او حمایت می كنند ، صرفاً به خاطر این كه پیروزی او می تواند حاكی از یك تحول اجتماعی باشد، هرچند عطش آمریكا برای تغییر و تحول فقط شامل مسائل داخلی این كشور نمی شود. مردم این كشور پس از هشت سال رئیس جمهوری جورج بوش و درگیری آمریكا در دو جنگ فرسایشی (افغانستان و عراق) به دنبال ترمیم وجهه این كشور در اذهان عمومی جهان هستند.

باراك اوباما، دانش آموخته حقوق وعلوم سیاسی از دانشگاه كلمبیاست كه پس از فارغ التحصیلی در سال ۱۹۸۳ در مؤسسه ای غیرانتفاعی كه برای كمك به كلیساها، جوانان را به خدمت در مناطق فقیرنشین ترغیب می كرد، مشغول به كار شد. اوباما در سال ۱۹۹۱ موفق به اخذ درجه دكترا در رشته حقوق از «دانشگاه هاروارد» شد و پس از آن به استخدام دفتر وكالتی در شیكاگو درآمد، كمی بعد به تدریس حقوق در دانشگاه شیكاگو پرداخت تا این كه دو سال پیش موفق شد از ایالت الینویز به كنگره آمریكا راه یابد.

دلیل عمده موفقیت های پیاپی اوباما صرفاً تیزهوشی و بهره مندی از چهره ای كاریزماتیك نیست، بلكه نحوه تعامل اوباما با هویت نژادی اش را نیز باید در شمار دلایل مؤثر بر موفقیت وی دانست. حسین اوباما، پدر باراك دو سال پس از ازدواج با مادر سفیدپوست وی - از ایالت آركانزاس - از او جدا شد و با زنی اندونزیایی ازدواج كرد و ترجیح داد باقی عمر را در موطن اصلی خود - كنیا - سپری كند.

اوباما در كتاب «رؤیاهایی از پدرم» كه در سال ۱۹۹۵ نوشت، به این نكته اذعان می دارد كه در كودكی، اختلاف نژاد و رنگ چندان مورد توجه او نبوده است. او می نویسد: «پدر من به آنهایی كه روزانه در اطراف خود می بینم شبیه نبود، پدرم یك سیاهپوست بود، در حالی كه مادرم، سفیدپوست بود، با این وجود اختلاف رنگ و نژادشان توجه مرا برنمی انگیخت و اصلاً چیز عجیبی در این اختلاف نمی دیدم. »

بسیاری معتقدند عمده ترین دلیل محبوبیت اوباما آن است كه وی «تصویری غیرمعمول از یك سیاهپوست» را به نمایش گذاشته است؛ مردی موفق، باوقار، متنفذ، بااعتماد به نفس بالا و پرانرژی كه به هیچ وجه احساس نمی كند حقی از او پایمال یا به او ظلم شده است. اوباما چندان بر مسأله رنگ و نژاد خود پا فشاری نمی كند و این مسأله باعث شده است رأی دهندگان سفیدپوست آنگلوساكسون به او حساسیت چندانی نداشته باشند و این درست نقطه مقابل جسی جكسون و تأكید افراط گونه او بر رنگ سیاه و نژاد آفریقایی اش است.

یكی از نقاط ضعف اوباما البته كم تجربگی سیاسی اوست كه در مقام مقایسه او با دیگر سیاستمداران، پرسش هایی از این دست را به ذهن متبادر می سازد كه آیا صرف محبوبیت می توان سبب پیروزی شود، اگر در پاسخ به این پرسش نام افرادی چون «جان كندی» و «رونالد ریگان» به میان بیاید، باز هم این حقیقت تلخ مطرح می شود كه از نظر سابقه و تجربه سیاسی مقایسه میان اوباما با كندی و ریگان، قیاسی مع الفارق است.

برخی با توجه به جوانی، تیزهوشی و فرهیختگی اوباما، او را قابل مقایسه با بیل كلینتون می دانند، بویژه آن كه از نظر این عده، اوباما این قدرت را دارد كه نوید روزهای بهتری را به آمریكایی ها بدهد، اما برخی دیگر ترجیح می دهند او را یك «كارتر» جدید بدانند، زیرا از نظر این عده، اوبامای جوان، نگرشی امیدوارانه و آرمان گرایانه به آینده دارد و بیشتر مایل است مشكلات را از طریق گفت و گو حل و فصل كند.

وجه مشترك هر دو گروه آن است كه قبول دارند، برگ برنده اوباما، «مشت بسته» او و یا به عبارت بهتر ورود به صحنه انتخابات به عنوان یك «چهره جدید» است و این همان چیزی است كه دموكرات ها سخت بدان نیاز دارند، زیرا چهره هایی چون هیلاری كلینتون، جان كری، ژوزف بایدن، بِل و ال گور با وجود تجربه بالای سیاسی، تكراری به نظر می رسند.

صحنه ای كه به خوبی ادعای فوق را ثابت می كند مربوط به جشن رونمایی از آخرین كتاب اوباما در شهر «الینویز راكفورد» است. در این مراسم كه با حضور هزاران تن در یك استادیوم ورزشی برگزار شد، یكی از حضار میانسال پشت تریبون می رود و می گوید: «كنگره آمریكا در این دوره واقعاً كسل كننده است و دیدن سیاستمداران پلاسیده ای كه به سر و كله هم می زنند، حال آدم را به هم می زند، من فكر می كنم باید هر چه زودتر از دست این زهوار در رفته ها خلاص شد». اوباما بلافاصله گفت: «یكی از آنها، خود منم» و مرد پاسخ داد: «نه، تنها استثناء آن جمع، شمایید».

با وجود این ابراز احساسات گرم، باید پذیرفت در سیاست «چهره جدید» یعنی فقدان تجربه و پیشینه قوی سیاسی و این امر نیز از آن چنان اهمیتی برخوردار است كه در جهان سیاست نمی توان مدت زمان طولانی را بدون در نظر گرفتن آن سپری كرد، هر چند از هم اكنون نیز پاره ای موضع گیری و ابراز عقیده كردن های اوباما ناپختگی وی را آشكار و به یقین، آینده سیاسی وی را تحت الشعاع خود قرار خواهد داد.

برای مثال؛ چندی پیش كه اوباما برای سخنرانی در مورد «سیاست های انرژی و تأثیر آن بر محیط زیست» به دانشگاه «جورج تاون» دعوت شد، از گزینه های سنتی - از جمله ضرورت تلاش شركت های تولید انرژی در دیترویت برای افزایش تولید سوخت سازگار با محیط زیست - سخن به میان آورد، حال آن كه این پیشنهاد جدیدی تلقی نمی شد و پیشتر، ال گور چنین طرحی را با الحاقات رادیكال - از جمله افزایش مالیات بر تولید سوخت و استفاده از این مالیات به عنوان یارانه دولت در بیمه تأمین اجتماعی و درمان - ارائه داده بود و این كپی برداری برای شخصیتی چون اوباما آن هم در چنان كنفرانسی، شایسته نبود. از همه بدتر آن كه وقتی خبرنگار مجله معتبر «تایم» از او پرسید، چرا این طرح را در كتاب اخیرش با عنوان «اودیسه آرزوها» بیان نكرده است، اوباما پاسخ داد: «آن موقع به چنین چیزهایی فكر نكرده بودم. »

● برگ برنده در دست كیست؟

بسیاری از تحلیلگران معتقدند شانس هیلاری كلینتون بیشتر از اوباما است، زیرا تاریخ نشان می دهد كه آمریكایی ها در مقام انتخاب میان یك زن و یك سیاهپوست، اولی را ترجیح می دهند و بر همین اساس است كه تعداد زنان كنگره از مردان رنگین پوست بیشتر است، علاوه بر این، «اوباما» تنها سیاهپوست كنونی سنا و سومین سیاهپوستی است كه در صد سال گذشته به سنا راه یافته است.

برخلاف حزب دموكرات، از حزب جمهوری خواه تاكنون هیچ رنگین پوستی در مراحل مقدماتی (درون حزبی) انتخابات ریاست جمهوری كاندیدا نشده است، حال آن كه در حزب رقیب - دموكرات - دو تن به نام های «شرلی شیزهولم» و «جسی جكسون» در این مرحله كاندیدا شده اند كه اولی در برابر «جورج ماك گافرن» (۱۹۷۲) و دومی یك بار در برابر «والتر موندیال» (۱۹۸۴) و بار دیگر در برابر «مایكل دوكاكیس» (۱۹۸۸) تن به شكست داده اند. هر چند بیشتر آمریكایی ها زنان را بر مردان سیاهپوست ترجیح می دهند، اما هیلاری عملاً رقیب مرد سیاهپوستی از حزب خود شده است.

«تب اوباما» اكنون حتی تیم انتخاباتی هیلاری كلینتون را نیز به جنب وجوش انداخته و برای بسیاری این پرسش را مطرح ساخته است كه چگونه سناتوری كه دو سال پیش متصدی یك منصب سیاسی مهم نبوده است، در انتخابات مقدماتی ریاست جمهوری حزب دموكرات، رقیب «هیلاری كلینتون»، «ژوزف بایدن» و «جان كری» می شود كه هر كدام دست كم سه دهه فعالیت سیاسی داشته اند. هر چند عده ای از آگاهان امور سیاسی نیز وجود دارند كه معتقدند آمریكا بیش از آنكه منتظر یك رئیس جمهور زن باشد، برای تصدی ریاست جمهوری توسط یك سیاهپوست آمادگی بیشتری دارد.

این دسته معتقدند با توجه به محبوبیت كالین پاول - وزیر خارجه سیاهپوست دولت بوش - در سال های ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۰ - اگر وی از سوی جمهوری خواهان به عنوان نامزد انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۹۹۶ معرفی می شد، چه بسا مسیر تاریخ را عوض می كرد و ایالات متحده نخستین رئیس جمهور سیاهپوست خود را تجربه می كرد. از نظر این عده، هیلاری نیز به عنوان یك زن به سرنوشت ۲۳ زنی دچار می شود كه از سال ۱۸۷۲ تا ۲۰۰۰ كاندیدای دوره مقدماتی ریاست جمهوری شده اند، اما در همان مرحله متوقف شده اند و راه به گردونه اصلی رقابت ها نبرده اند تا چه رسد به مقام ریاست جمهوری.

در مقابل كسانی كه شانس هیلاری كلینتون را بالا می دانند، معتقدند هر چند زنان بی شماری كاندیدای دوره مقدماتی انتخابات ریاست جمهوری بوده اند، اما عنوان نخستین زن كاندیدای ریاست جمهوری به هیلاری كلینتون اختصاص دارد؛ زیرا زنان پیش از وی از سوی احزاب كوچك و كم نفوذی چون؛ «حزب سوسیالیست»، «حزب مردم» و «حزب سبز» معرفی شده بودند و تاكنون از سوی دو حزب قدرتمند دموكرات یا جمهوری خواه هیچ زنی در این سطح از رقابت های انتخاباتی معرفی نشده بود.

برای مثال «ویكتوریا ودهیل» نخستین زن آمریكایی بود كه در سال ۱۸۷۲ نامزد مقدماتی انتخابات ریاست جمهوری شد و همان زمان یكی از اعضای كنگره آمریكا خطاب به او گفت: «شما شانسی ندارید چون زن هستید و یك زن، شهروند آمریكایی محسوب نمی شود و وقتی هم شهروند آمریكا نباشد، حق رأی دادن و یا نامزد شدن هم ندارد. » با این حال نمی توان وضعیت هیلاری را با زنانی چون خانم «ودهیل» مقایسه كرد؛ زیرا «ودهیل» و زنانی چون او برای تأكید بر حق رأی و حق كاندیداتوری زنان وارد عرصه می شدند، حال آن كه شرایط كنونی متفاوت از آن زمان است و هیلاری در حالی نامزد شده است كه رأی بسیاری در داخل و خارج حزب دموكرات را داراست و شانس بالایی برای رهبری ایالات متحده دارد.

● هیلاری و میراث زنانه

در انتخابات ایالات متحده، رسم است كه هر حزب پس از انتخاب نامزد خود برای انتخابات ریاست جمهوری، معاون وی را نیز پیشاپیش معرفی كند. از سال ۱۸۸۴ تا ۲۰۰۴ ، ۶۶ زن كاندیدای معاونت ریاست جمهوری ایالات متحده شده اند كه به جز یك تن، مابقی مستقل و یا از احزاب كوچك و بی نام و نشانی چون؛ سبز، حزب صلح و حزب عدالت بوده اند، در این میان تنها بانویی كه از یك حزب بزرگ و قدرتمند كاندیدای معاونت رئیس جمهور شده بود، «جرالدین فرارو» نام داشت كه قرار بود در صورت پیروزی «والتر موندیال» در انتخابات ریاست جمهوری (۱۹۸۴) معاون وی شود، اما «موندیال» یك بار در رقابت با «رونالد ریگان» و بار دیگر در دوره ای كه به پیروزی دوباره جورج بوش پدر در انتخابات ریاست جمهوری منجر شد، رقابت را به رقیبان جمهوری خواه واگذار كرد و در نتیجه خانم فرارو نیز از تصدی مقام معاونت رئیس جمهور محروم شد، در آن هنگام گفته می شد آرای زنان آمریكایی علیه موندیال - و بالتبع علیه فرارو - بوده است و این مسأله اكنون نیز موجب بروز نگرانی هایی برای هیلاری كلینتون شده است، زیرا بنابر نظرسنجی ها، نظر زنان رأی دهنده آمریكایی در مورد او چندان مثبت نیست.

«جرالدین فرارو»، ایتالیایی تبار بود و همچون هیلاری و اوباما، حقوق خوانده و مانند آنان عضو كنگره بود. خانم فرارو، سیاستمداری بالفطره بود كه مثل هیلاری می توانست با وجود جنجال های خبری و رسوایی هایی كه دامن گیر اطرافیانش می شد، به راه خود ادامه دهد و خود را از آفات چنین اتفاق های نامباركی مصون دارد؛ زیرا همچنان كه هیلاری توانست از آفات مربوط به رسوایی همسرش «بیل كلینتون» بر سر رابطه نامشروع با «مونیكا لوینسكی» موسوم به «ماجرای وایت واتر» سر به سلامت برد، خانم جرالدین فرارو نیز توانسته بود خود را از رسوایی كه همسرش به خاطر تقلب در پرداخت مالیات به بار آورده بود، مصون بدارد. هرچند به گفته برخی كارشناسان انتخاباتی در آمریكا، یكی از حربه هایی كه جمهوریخواه هان می توانند از آن علیه هیلاری كلینتون استفاده كنند موضوع رسوایی مونیكا لوینسكی در دوره صدارت شوهرش بیل كلینتون است.

سعید آقاعلیخانی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید