چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

غزه و روشنفکران کرد


غزه و روشنفکران کرد

محاصره ی کامل باریکه ی غزه و مرگ تدریجی ساکنانش طی چندین ماه متوالی, حمله ی وحشیانه ی رژیم صهیونیستی و قتل عام بیش از ۱۴۰۰ نفر و زخمی شدن حدود ۵ هزار نفر, ادامه ی محاصره پس از اعلام آتش بس و نقض مکرر آن از سوی این رژیم, احساسات و خشم مردم آزاداه ی جهان را برانگیخت

محاصره‌ی کامل باریکه‌ی غزه و مرگ تدریجی ساکنانش طی چندین ماه متوالی، حمله‌ی وحشیانه‌ی رژیم صهیونیستی و قتل عام بیش از ۱۴۰۰ نفر و زخمی شدن حدود ۵ هزار نفر، ادامه‌ی محاصره پس از اعلام آتش بس و نقض مکرر آن از سوی این رژیم، احساسات و خشم مردم آزاداه‌ی جهان را برانگیخت. مردم در سرار جهان به خصوص در کشورهای اسلامی با برپایی راهپیماییها، سمینارها،.. و جمع آوری و ارسال کمکهای انسان‌دوستانه، با مردم مظلوم غزه همدردی کرده و جنایات رژیم صهیونیستی را محکوم کردند. اما در کشور ایران به خصوص در کردستان نه تنها شاهد چنین احساسات و ابراز همدردیهای خودجوشی نبودیم بلکه بسیاری هم، فلسطینیها-به خصوص حماس- را به عنوان ستیزه‌جو، تروریست، و خشونت طلب متهم می‌کردند و حتی از محکوم کردن زبانی رژیم صهیونیستی خودداری ورزیدند.

نکته‌ی قابل توجه و دردآور این بود که غالب روشنفکران و روشنفکرمآبان کرد آگاهانه یا ناآگاهانه در ایجاد و گسترش چنین فضایی نقش بارزی داشتند. نوشته‌ی حاضر خطاب به روشنفکران و روشنفکرمآبان ملت مسلمان کرد است که نزدیک به یک سده است قربانی ستم ستمگرانی است که آنان را از حقوق انسانی خود محروم کرده‌اند. خطاب به کسانی است ادعای مبارزه با ظلم و یاری مظلومین از هر نژاد، زبان، رنگ، دین و . . . را مطرح کرده و سنگ دفاع حقوق بشر را به سینه می‌زنند.

۱) تحولات غزه و موضعگیریهای پیرامون آن نشان داد که رعایت ودفاع از حقوق بشر هنوز در وجود اکثر این روشنفکران نهادینه نشده است. زیرا ظلم تحت هر عنوان و نامی و توسط هر کسی انجام گیرد، مذموم است؛ ومبارزه با آن در حد وسع و توان وظیفه‌ی هر فردی به خصوص- روشنفکران- می‌باشد. آیا صرفنظر از هر مسئله‌ی دیگری، در قضیه‌ی فلسطین، اسرائیلیها ظالم و فلسطینیها مظلوم نیستند؟ عدم موضعگیری علیه ظالم حتی در قالب نوشته یا گفتار-با وجود فراهم بودن زمینه و انگیزه‌ی آن- گواه روشنی است بر اینکه رعایت و دفاع از حقوق بشر در وجود این افراد نهادینه نشده است.

۲) عده‌ای از این افراد چون مخالف نظام جمهوری اسلامی ایران هستند، هرفرد، حزب، گروه و حتی دولتی که ایران آن حمایت کند را به نوعی دشمن و مخالف خود می‌پندارند؛ حتی اگر این حمایت و پشتیبانی صحیح و بر حق باشد. به عبارت دیگر دوست دشمن را دشمن و مخالف دشمن را دوست می‌پندارند و قضیه‌ی ظلم و حقوق بشر و دفاع از مظلوم رنگ می‌بازد. درحالی که نباید خصومت و دشمنی بافرد یا گروهی سبب موضعگیری ناعادلانه علیه آنان شود. روزی یکی از این روشنفکرمآبان اظهار داشت: چون ایران از حماس و غزه حمایت می‌کند، لاجرم کاسه ای زیر نیم کاسه است و . . . بنابراین اسرائیل حق دارد آنها را قتل عام کند! در پاسخ وی گفتم: اگر این سخن شما منطقی و صحیح باشد- که نیست- پس صدام حسین هم حق داشت که شهر حلبجه را بمباران شیمیایی کند؛ زیرا ایران به دو حزب اصلی کرد عراق (اتحادیه‌ی میهنی و پارت دمکرات کردستان) کمکهای مالی و نظامی قابل توجه و غیر قابل انکاری می‌کرد. و در میان سکوت معنادار سازمان ملل، سازمان کنفرانس اسلامی، کشورهای غربی و اسلامی و . . . ایران تنها دولتی بود که جنایات صدام و ناله‌های مردم مظلوم حلبجه را به گوش جهانیان رسانید.

۳) برخی می‌گویند: چون به هنگام جنایتهای صدام و . . . علیه کردها سران عرب، اکثر ممالک اسلامی و سازمان کنفرانس اسلامی مهر سکوت بر لب زدند، پس ما هم در برابر ظلم و ستم به اعراب مسلمان فلسطینی موضعگیری آنها را تکرار می‌کنیم. در این رابطه ذکر نکات ذیل را ضروری می‌دانم:

الف) اکثر دولتهای عربی درمدت زمان حمله‌ی اسرائیل به نوار غزه، با وجود مشاهده‌ی مستقیم جنایتهای اسرائیل و آه و ناله‌های مادران و کودکان مظلوم فلسطینی، در برابر این تجاوز و جنایت مو ضعگیری قاطعی اتخاذ نکردند؛ و حتی حاضر نشدند سفرای خود را به عنوان عتراض از اسرائیل فراخوانند. و تمایلی به پیگیری جنایات این رژیم و محاکمه‌ی سران آن در محافل بین المللی به عنوان جایتکاران جنگی ندارند.

ب) برخی از احزاب و شخصیتهای اسلامی ژنوساید حلبجه را با سخنرانی، نوشتن مقالات، صدور بیانیه و . . . به شدت محکوم کردند. هر چند این موضعگیریها لازم بود، اما به هیچ وجه کافی نبود. به صراحت می‌توان گفت: موضعگیری علیه چنین جنایتی بر تمام مسلمانان، درحد وسع و توان تکلیفی الهی است و سکوت در بابر آن هیچ توجیهی نداشته و گناه محسوب می‌شود.

ج) عدم محکومیت جنایات اسرائیل توسط رهبران و روشنفکران کرد، و حتی تایید ضمنی آن و بعضا اظهار خوشحالی از آن و سکوت رسانه‌ها و کانالهای ماهواره ای کردی در برابر این قضیه، بیانگر چیست؟ غیر از این است که این افراد به خلاف ادعاهایشان فاقد دغدغه‌های حقوق بشر می‌باشند؛ و نسبت به نقض آن، اگر برای غیر خودی یا مخالفانشان باشد، بی‌تفاوت یا خوشحالند. کار این مدعیان حقوق بشر بیشتر به افکار و اعمال ناسیونالیستهای افراطی و متعصب ترک، عرب و فارس شبیه است تا به مدافعین حقوق بشر. زیرا مؤید ظلم و جنایاتی هستند که خود - به ظاهر- سالها علیه آنها و نجات مردم مظلوم کرد از شر آنها تلاش و مبارزه کرده اند.

نسبت به مظلومیت ملت فلسطین و تلاشهای آنان برای نجات از ظلم بی تفاوت هستند؛ و تلاشهای آزادیخواهانه‌ی آنها را که سالهاست ملت خود را به سبب وجود چنان مبارزاتی می‌ستایند، خشونت طلبی و تروریسم می‌نامند. اعمالی از قبیل دفاع از میهن در برابر متجاوزان و اشغالگران و تلاش برای اخراج آنها، دفاع از شرافت و کرامت انسانی خود و تلاش برای آزادانه و انسانانه زیستن در سرزمین آباء و اجدادی خود و . . . بمباران شیمیایی حلبجه اولین و آخرین جنایت ضد بشری نبوده و نخواهد بود. تا زمانی که ارزش و کرامت انسانی و احترام به حقوق بشر در وجود انسانها نهادینه نشود، متأسفانه تکرار چنین حوادثی ممکن است. قتل عام و نسل کشی مردم مسلمان چچن وبوسنی توسط دولتهای روسیه و صربستان، آن هم دربرابر دیدگان جهانیان و سکوت مدعیان حقوق بشر، لکه‌ی ننگ دیگری بر پیشانی بشر متمدن امروز می‌باشد. اما به وضوح دیدیم که برخورد با این جنایتها بر اساس منافع و مصالح دولتها و احزاب انجام می‌گیرد نه بر اساس حقوق بشر و عدالت. آیا احزاب و روشنفکران کرد در برابر این جنایتهای ضد بشری و ظلم و ستمها، آنچنان که باید واکنش نشان دادند؟ آیا امکان و توان انجام این کار را داشتند و نکردند؟ آیا اگر دوباره جنایتهایی با این وسعت علیه کردها تکرار شوند، سکوت روشنفکران و رهبران چچن و بوسنی و . . . در برابرآنها- به علت سکوت روشنفکران و رهبران کرد در برابر ظلم و ستم و جنایت علیه آنان- موجه و قابل قبول می‌باشد؟ هر ملتی به خصوص ملتهایی که خود قربانی ظلم و ستم ظالمان شده و طعم تلخ مظلومیت را چشیده ا ند و برای رهایی از آن جانفشانی کرده اند، باید بیش از دیگران نسبت به ظلم و ستم ظالمان علیه هر فرد و گروهی که باشد، بیزار باشند و در حد توان علیه آن موضعگیری کنند؛ نه اینکه نسبت به آن بی تفاوت باشند یا حتی از مظلوم واقع شدن مخالفانشان خوشحال.

۴) ارتباط و گفتگو با هر حزب و کشوری به شرط حفظ عزت و استقلال و منافع ملی وعدم تجاوز به حقوق دیگران – به خصوص در زمینه‌ی سیاسی – امری مقبول و پسندیده است. مگرغالب رهبران کرد ( الگوهای این افراد ) دست در دست نمایندگان و دست نشانده‌های آمریکا، انگلیس، شوروی و . . . که از عوامل اصلی مصیبتها و مشکلات کردها بوده و هستند، نگذاشتند؟ مگر صدام حسین را در آغوش نگرفتند و . . . ؟ مگر به خاطر برخی از منافع شخصی و حزبی از محکوم کردن بمباران شیمیایی حلبجه خودداری نکردند؟ مگر با سلاح همین کشورها و حمایتهای آنان علیه دشمنان ملت کرد نجنگیدند و سینه‌ی برادران کرد خود را نشانه نگرفتند؟ چرا این رفتار و اعمال کیاست و سیاست مقبولی است، اما برای حماس و سایر گروههای فلسطینی رابطه با کشورهایی چون سوریه و ایران و. . . جرم است و غیر قابل قبول؟

۵) رسانه‌های غربی – به خصوص صدای آمریکا و تحلیلگران دست نشانده‌ی آنها نقش برجسته‌ای در مظلوم جلوه دادن ظالم و وارونه جلوه دادن حقیقت در اذهان عمومی نقش بارزی ایفا کردند. این رسانه‌ها مبارزین فلسطینی و دررأس آنها حماس را که در برابر اشغالگری، قتل عام، جنایتها و . . . اسرائیلیها ، از حقوق ملت فلسطین دفاع می‌کنند، ستیزه‌جو و تروریست می‌نامند؛ و دولت ظالم، اشغالگر، جنایتکار و تروریست اسرائیل را مظلوم و قربانی ترور معرفی می‌کنند؛ و حملاتش را تحت عنوان دفاع از خود، توجیه می‌کنند. سکوت و بعضا حمایت رسانه‌های کردی به خصوص کانالهای ماهواره ای در برابر این فاجعه‌ی انسانی نیز، بسیارمؤلم و دردآور بود. آیا اگر کردها در چنین موقعیتی قرار می‌گرفتند، و اینگونه شجاعانه برای دستیابی به حقوق انسانی خود تلاش می‌کردند، روشنفکران و روشنفکر نماهای کرد بازهم آنها را تروریست می‌نامیدند؛ یا مبارزان و آزادیخواهانی که خواهان احقاق حقوق انسانی خود هستند؟

۶. عده ای از این روشنفکران با بهره برداری از ظلم و ستم نسبت به کردها – به خصوص از جانب حکومتهای بعثی عراق و سوریه – میخواهند مردم کرد را که اکثریت مطلق آنها مسلمان هستند را نسبت به اسلام بدبین کنند. این افراد در مسئله‌ی غزه، به جای تبیین قضیه، با مطرح کردن ظلم و ستم اعراب – بخوانید مسلمانان – نسبت به کردها، عدم موضعگیری مناسب اعراب نسبت به قضیه‌ی کرد و . . . کوشیدند از از احساسات مردم مسلمان کرد نسبت به برادران مسلمانشان در غزه بکاهند؛ وحتی کاری کنند که دربرابر جنایتهای اسرائیل بی تفاوت باشند و شاد. این افراد در حقیقت می‌خواهند از احساسات و عواطف اسلامی کردها بکاهند و به مرور آنها را از اسلام و مسلمانان دور کنند؛ و برای رسیدن بهاین هدف خود از هر فرصتی استفاده می‌کنند.

۷. برخی از روشنفکرنماهای کرد می‌گویند: چرا از مبارزه دست برنمی‌دارند ودست صلح و دوستی به سوی اسرائیلیها دراز نکرده و آنها را با آغوش باز نمی‌پذیرند. در این قضیه فلسطینیها نباید خود را بر حق بدانند؛ و اسرائیلیها را باطل و . . . این افراد یا واقعا غافت هستند یا تغافل می‌کنند. آیا کسانی که سرزمینشان با ظلم و جنایت و کشتار اشغال شده باشد، با زور و اجبار از خانه و کاشانه‌ی خود رانده شده باشند و دار و ندارشان غارت شده باشد، حق ندارند در برابر این ستمها بایستند و مقاومت کنند و برای بازپس گیری حقوق خود، در حد وسع و توان تلاش و مبارزه کنند؟ آیا اگر این روشنفکرمآبان را با زور از خانه و کاشانه‌ی خود اخراج کنند و دار و ندارشان را تصاحب کنند، ودر صورت مقاومت در برابر این ظلم آشکار آنها را تبعید، زندانی، شکنجه یا گلوله باران کنند، باز هم خود را حق دانستن در این قضیه، امری ناپسند و فاشیستی می‌پندارند. به عبارت دیگر این افراد حق را به صاحب قدرتان می‌دهند، نه صاحبان حق. می‌گویند: چون فلسطینیها ضعیف و اسرائیلیها قوی هستند و به ظاهر توانایی بازپس گیری حقوق خودرا ندارند، پس باید مطیع رژیم غاصب و ظالم اسرائیل باشند و سکوت اختیار کنند و حتی اجازه‌ی این را نداشته باشند که در این قضیه خود را مظلوم و برحق بدانند؛ و اسرائیل را ظالم و باطل.

نویسنده‌: حیدر غلامی



همچنین مشاهده کنید